پاسخ اجمالی:
امام حسین(ع) در روز عاشورا خطاب به دشمن فرمود: «شما پس از من چندان باقى نخواهيد ماند، مگر به مقدار سواركارى كه بر مركب خود سوار شود. روزگار چون سنگ آسيا بر شما بگردد و شما را به كيفر كردارتان برساند. اين پيشگويى از آينده را پدرم از جدّم پيامبر خدا(ص) به من خبر داده است».
پاسخ تفصیلی:
امام حسین(علیه السلام) چون لجاجت دشمن را برای جنگ و مقابله با خود ـ پس از آن همه نصیحت و اتمام حجت ـ دید خطاب به آنها فرمود:
«أَما إِنَّهُ لا تَلْبَثُونَ بَعْدَها إِلاّ كَرَيْث ما يَرْكَبُ الْفَرَسَ، حَتّى تَدُورَ بِكُمْ دَوْرَ الرِّحى، عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَىَّ أَبِي عَنْ جَدّي، فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ «فَكيدوُني جَميعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ * إِنِّى تَوَكَّلْتُ عَلَى اللهِ رَبِّى وَرَبِّكُمْ مَّا مِنْ دَابَّة إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّى عَلَى صِرَاط مُّسْتَقِيم»(1) اَللّهُمَّ اَحْبِسْ عَنْهُمْ قَطْرَ السَّماءِ، وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ سِنينَ كَسِني يُوسُفَ، وَ سَلِّطْ عَلَيْهِمْ غُلامَ ثَقيف يُسْقيهِمْ كَأْساً مُصْبِرَةً، فَلا يَدَعُ فيهِمْ أَحَداً، قَتْلَةً بِقَتْلَة وَ ضَرْبَةً بِضَرْبَة، يَنْتَقِمُ لي وَ لاَِوْلِيائي وَ لاَِهْلِ بَيْتي وَ أَشْياعي مِنْهُمْ، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ كَذَّبُونا وَ خَذَلُونا، وَ أَنْتَ رَبُّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ».
(شما پس از من چندان باقى نخواهيد ماند، مگر به مقدار سواركارى كه بر مركب خود سوار شود. روزگار چون سنگ آسيا بر شما بگردد [و شما را به كيفر كردارتان برساند]. اين پيشگويى از آينده را پدرم از جدّم پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) به من خبر داده است.
پس فكر خويش و همراهان خود را جمع كنيد و همگى با من پيكار كنيد و مهلتم ندهيد * كه من بر خدا كه پروردگار من و شما است توكل كرده ام و هيچ جنبنده اى نيست مگر اين كه زمام امورش به دست خداست. پروردگارم بر راهى راست است.
خداوندا! باران را از آنان دريغ دار، و سال هاى قحطى، بسان خشكسالى زمان يوسف، بر آنان پديد آور، و آن فرزند ثقيف [حجّاج] را بر آنها مسلّط ساز تا جام زهرِ ذلّت و حقارت را بر كامشان فرو ريزد و كسى را در ميانشان سالم وامگذارد تا آنجا كه در برابر هر قتلى كه انجام داده اند به قتلى و در برابر هر ضربه اى كه زده اند، به ضربه اى گرفتار شوند و انتقام خون من و دوستان و اهل بيتم را از اينها بگيرد. چرا كه اينها به ما نيرنگ زدند و ما را تكذيب كرده و بى ياور گذاردند.
خدايا! تويى پروردگار ما، بر تو توكّل كرده و به سوى تو بازگشت مى نماييم كه بازگشت همه به سوى توست).
سپس امام(عليه السلام) فرمود: «أَيْنَ عُمَرُ بْنُ سَعْد؟ اُدْعُوا لي عُمَرَ!»؛ (عمر بن سعد كجاست؟ او را نزد من بخوانيد!).
عمر سعد را در حالى كه راضى به اين ملاقات نبود، فرا خواندند.
امام(عليه السلام) به او فرمود: «يا عُمَرُ أَنْتَ تَقْتُلُنِي؟ تَزْعُمُ أَنْ يُوَلّيكَ الدَّعِىُّ ابْنُ الدَّعِيّ بِلادَ الرِّىِّ وَ جُرْجانِ، وَاللّهِ لا تَتَهَنَّأُ بِذلِكَ أَبَداً، عَهْداً مَعْهُوداً، فَاصْنَعْ ما أَنْتَ صانِع، فَإِنَّكَ لا تَفْرَحُ بَعْدي بِدُنْيا وَ لا آخِرَةَ، وَ لَكَأَنّي بِرَأْسِكَ عَلى قَصَبَة قَدْ نُصِبَ بِالْكُوفَةِ، يَتَراماهُ الصِّبْيانُ وَ يَتَّخِذُونَهُ غَرَضاً بَيْنَهُمْ»؛ (يا عُمر تو مى خواهى مرا به قتل برسانى؟ گمان مى كنى كه آن مرد ناپاك فرزند ناپاك [ابن زياد] حكومت رى و گرگان را به تو مى بخشد؟ به خدا سوگند كه هرگز طعم خوش آن روز را نخواهى چشيد. اين پيمانى است [الهى] غير قابل تغيير، هر چه از دستت برآيد انجام ده، كه پس از من نه در دنيا و نه در آخرت شادمان نخواهى شد، گويى مى بينم سرِ تو را در كوفه بر «نى» افراشته و كودكان آن را هدف قرار مى دهند و به آن سنگ مى زنند!).(2)
آنها كه به نهج البلاغه امام على(عليه السلام) آشنا هستند مى دانند، كار امام حسین(عليه السلام) و برنامه او مانند پدرش على(عليه السلام) روشنگرى و بيدارسازى بود، و از طرق مختلف اين هدف الهى را دنبال مى كرد، تا نسبت به آنها كه اندك اميدى به هدايتشان هست، اتمام حجّت شود.
گاه از طريق تشويق و بشارت، گاه از طريق عواطف انسانى، گاه به وسيله اعتقادات دينى و مذهبى، و گاه از طريق انذار و تهديد به عذاب هاى الهى، اين هدف را پى گيرى مى كرد. ولى افسوس آن گروه ستمگر و خيره سر، كمترين لياقت هدايت را نداشتند و در گرداب دنياپرستى آن چنان غوطه ور بودند، كه به گمانِ آب، در پى سراب مى دويدند!
تمام قرائن و شواهد نشان مى دهد كه امام(عليه السلام) و يارانش كاملا از شهادت خود خبر داشتند، و كمترين ترسى از اين نظر به خود راه نمى دادند.
آنها مرگ شرافتمندانه را در زير ضربات تير و خنجر و شمشير، بر زندگى توأم با ذلّت در سايه كاخ هاى پر شكوه ترجيح داده بودند، و در هيچ يك از اين كلمات كمترين ترديدى ديده نمى شود ؛ چون مى دانستند اين مرگ مايه حيات جاويدان، و مايه حيات جامعه اسلامى و بيدارى آنها و نجات اسلام از چنگال احزاب جاهلى و منافقان است، گوارا باد بر آنها، گوارا باد، «هنيئاً لَهُمْ ثُمَّ هَنِيئاً لَهُمْ».(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.