پاسخ اجمالی:
در خطبه فدکیه بحث هایی درباره توحید وجود دارد از جمله: 1- نعمت هاى پروردگار ما را به معرفت ذات پاکش دعوت مى کند؛ 2- اگر خداوند بندگان را به شکر نعمت هایش دعوت کرده، نه به خاطر نیاز اوست، بلکه براى آن است که بندگان از این طریق شایستگى بیشتر کسب کنند. 3- بندگان از اداى حق شکر او عاجزند. 4ـ روح توحید همان اخلاص است. 5- در حقیقت توحید در سرشت آدمیان از آغاز نهفته است. 6- نه کنه ذاتش با اندیشه هاى ژرف درک مى شود و نه بر کنه صفاتش کسى راه مى یابد. 7- بى نیازى مطلق خداوند از همه چیز.
پاسخ تفصیلی:
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در بیان توحید و صفات الهی در همان ابتدای خطبه چنین می فرماید: «اَلْحَمْدُ للهِ عَلى ما اَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلى ما اَلْهَمَ وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَم ابْتَدَأها، وَ سُبُوغِ آلاء اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَن والاها! جَمَّ عَنِ الاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأى عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الاِدْراکِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّکْرِ لاِتِّصالِها وَ اسْتَحْمَدَ اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنّى بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها.
وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شریکَ لَهُ، کَلِمَةً جَعَلَ الاِخْلاصَ تَأْویلَها وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی الْفِکْرِ مَعْقُولَها.اَلْمُمْتَنِعُ مِنَ الاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ».
(خدا را بر نعمت هایش سپاس مى گویم، و بر توفیقاتش شکر مى کنم، و بر مواهبى که ارزانى داشته، ثنا مى خوانم.بر نعمت هاى گسترده اى که از آغاز به ما داده.
و بر مواهب بى حسابى که به ما احسان فرموده.
و بر عطایاى پى در پى که همواره ما را مشمول آن ساخته.
نعمت هایى که از شماره و احصا بیرون است.
و بخاطر گستردگى در بستر زمان هرگز قابل جبران نیست.
و انتهاى آن از ادراک انسان ها خارج است.
بندگان را براى افزایش و استمرار این مواهب به شکر خویش فراخوانده.
و خلایق را براى تکمیل آن به ستایش خود دعوت نموده.
و آنان را براى بدست آوردن همانند آنها تشویق فرموده.
و من شهادت مى دهم که معبودى جز خداوند یکتا نیست.
بى مثال است، و شریک و مانند ندارد.
این سخنى است که روح آن اخلاص است، و قلوب مشتاقان با آن گره خورده، و آثار آن را در افکار پرتو افکن شده.
خدایى که رؤیتش با چشم ها غیر ممکن است، و بیان اوصافش با این زبان، محال، و درک ذات مقدّسش براى عقل و اندیشه ها ممتنع است).
در این بخش از خطبه مسائلى به چشم مى خورد که شایسته دقت است:
1ـ با توجه به این حقیقت که نعمت هاى پروردگار سراسر وجود ما را احاطه کرده و از فرق تا قدم در آن غرق شده ایم، همین امر حس شکرگزارى را در ما زنده کرده و به معرفت ذات پاکش دعوت مى کند.
این همان است که علماى علم کلام ـ عقاید ـ تحت عنوان «وجوب شکر منعم» در مسأله خداشناسى و وجوب معرفة الله روى آن تکیه مى کنند.
2ـ اگر خداوند بندگان را به شکر نعمت هایش دعوت کرده، نه به خاطر نیاز اوست، بلکه براى آن است که بندگان از این طریق شایستگى بیشتر کسب کنند و مشمول نعمت هاى افزونترى گردند ـ دقت کنید.
3ـ بندگان از اداى حق شکر او عاجزند، چرا که توفیق شکرگزارى او خود نعمت تازه اى است، و ابزار شکرش ـ فکر و دست و زبان ـ همه از نعمت هاى اویند، بنابراین جز اعتراف به عجز، کارى از آنها ساخته نیست.
بنده همان به که ز تقصیر خویش *** عذر به درگاه خداى آورد
ورنه سزاوار خداوندیش *** کس نتواند که بجاى آورد
4ـ روح توحید همان اخلاص است، پاک کردن روح از غیر خدا، و دل دادن در گرو محبّت او و سر نهادن بر فرمانش، و خلاصه هر چه در مخالفت با اوست بدست فراموشى سپردن و هر چه غیر اوست به طاق نسیان زدن!
5ـ در حقیقت توحید در سرشت آدمیان از آغاز نهفته است، و این نور الهى در اعماق جان همه انسان ها مى درخشد، و هر کس در باطن خویش فریاد «الله اکبر» را مى شنود و به همین دلیل به هنگام وزش طوفان هاى سخت زندگى و پاره شدن پرده هاى غفلت و بى خبرى از هر زمان آشکارتر مى درخشد، و هر کس را بى اختیار به سوى خود جذب مى کند و «لا اله الا هو» مى گوید.
6ـ نه کنه ذاتش با اندیشه هاى ژرف درک مى شود که :«کُلَّما مَیَّزْتُمُوهُ بِاَوْهامِکُمْ فِی اَدَقِّ مَعانِیهِ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُکُمْ مَرْدُودٌ اِلَیْکُمْ».(1)
و نه بر کنه صفاتش کسى راه مى یابد. بنابراین همه باید اعتراف کنیم که:
«وَ ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ».(2)؛ (تو را چنانکه حق معرفت توست نشناختیم).
«ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ».(3)؛ (و آن گونه که شایسته عبودیت توست پرستش نکردیم).
بحث مهم دیگرى که در این بخش از خطبه تاریخى بانوى اسلام(علیها السلام) آمده، بى نیازى مطلق خداوند از همه چیز است.
بدیهى است وجودى که از هر نظر نامتناهى و بى پایان است نیاز در ذات پاک او راه ندارد، چرا که «نیاز» دلیل بر «کمبود» است و کمبود تنها در موجودات «ممکن» متصوّر است، نه ذات بى انتهاى حق.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.