پاسخ اجمالی:
در میان دانشمندانى که گواهى به امکان «ارتباط با ارواح از طرق علمى» داده اند، افراد سرشناسى پیدا مى شوند که این احتمال را لااقل درباره «همه آنها» نمى توان داد که اغفال شده باشند، و یا تلقین هاى دروغین، در آنها اثر گذاشته باشد. به خصوص این که بسیارى از آنها با روح بدبینى، یا انکار شدید، وارد بحث درباره این موضوع شده اند، ولى با این حال در مشاهدات حسّى خود اشباحى را دیده اند که به چیزى جز به اشباح ارواح قابل تفسیر نبوده اند و از مجموع آن شواهد، ایمان راسخى به صحّت این علم پیدا نموده اند.
پاسخ تفصیلی:
در میان دانشمندانى که گواهى به امکان «ارتباط با ارواح از طرق علمى» داده اند افراد سرشناسى پیدا مى شوند که این احتمال را لاقل درباره «همه آنها» نمى توان داد که اغفال شده باشند، و یا تلقین هاى دروغین افراد شیّاد، در آنها اثر گذاشته باشد.
بخصوص این که بسیارى از آنها با روح بدبینى، یا انکار شدید، وارد بحث درباره این موضوع شده اند، ولى با این حال در مشاهدات حسّى خود اشباحى را دیده اند که به چیزى جز به اشباح ارواح قابل تفسیر نبوده اند، و یا صداها و حرکات اشیاء، بدون هیچ گونه علّت مادّى، و بدون این که کسى به آنها دست بزند ـ و خارق عادات دیگرى ـ مشاهده کرده اند و پیام هایى دریافت داشته اند، که از مجموع آنها ایمان راسخى به صحّت این علم پیدا نموده اند.
اکنون اجازه دهید قسمتى از گواهى دانشمندان را در اینجا بیاوریم. این گواهى ها از یک منبع قابل ملاحظه، یعنى دائرة المعارف قرن بیستم، استخراج و اقتباس شده است:
1ـ به هنگام انتشار این عقیده (عقیده امکان ارتباط با ارواح) در میان مردم اروپا هیأتى از دانشمندان در سال 1869 براى بحث و بررسى دقیق در پیرامون این مسئله تشکیل شد. این هیأت مرکّب از جان لبوک و کروکس طبیعى دان بزرگ انگلستان در آن روز، لویس فیزیولوژیست معروف، روسل والاس یکى از مهمترین فیزیولوژیست هاى انگلستان در آن عصر، و دوست نزدیک داروین، دومورگان رئیس جمعیّت ریاضى دانان کشور، فارلى رئیس کمپانیهاى تلگراف، جان کوکس فیلسوف معروف، اکسون استاد دانشگاه آکسفورد، و بعضى افراد سرشناس دیگر بودند.
هنگامى که خبر تشکیل این جمعیّت انتشار یافت، عدّه اى از نقاط مختلف جهان در انتظار نظر نهایى این جمعیّت دقیقه شمارى مى کردند؛ ولى آنها 18 ماه پى در پى به بحث و کنجکاوى در پیرامون این مسئله ادامه دادند و در جلسات ارتباط شرکت جستند و از نزدیک، پیامها و خارق عادات مزبور را بررسى و مشاهده نمودند و در پایان بیانیّه مشروحى صادر کردند که قسمتى از آن را ذیلاً از نظر مى گذرانیم:
«... این جمعیّت در تفحّصات علمى خود پیرامون مسئله ارتباط با ارواح، تنها روى مشاهداتى که براى همه اعضاى جمعیّت حسّى بوده، و قرائن قطعى همراه داشته است، تکیه کردند.
«قابل توجّه این که چهار پنجم اعضاى جمعیّت در آغاز این بررسیها شدیداً منکر این مسائل بودند و همه را مولود وهم و خیال، و یا تقلّب و تزویر، و یا لااقل نتیجه یک سلسله حالات اضطرارى عصبى مى دانستند; ولى پس از مشاهده اینهمه حوادث، آن هم در شرایط و کیفیّات خاصّى که همه احتمالات انحرافى را نفى مى نمود، و پس از آزمایشهاى دقیقى که مکرّراً انجام گرفت، اعضاى جمعیّت چاره اى جز این نداشتند که اعلام کنند این خارق عادات از یک «عامل مرموز» غیر از آنچه تا آن وقت مى پنداشتند، سرچشمه مى گیرد...!» - درست توجّه کنید! آنها تنها اعتراف به وجود یک عامل مرموز در این پدیده ها کرده اند.-
2ـ استاد کروکس که ریاست هیأت علمى سلطنتى انگلستان را به عهده داشت، در برابر صدها نفر از اعضاى هیأت مزبور، به مناسبت گفتگو درباره اسپریتیسم، صریحاً اظهار کرد:
من نمى گویم این موضوع امر ممکنى است؛ بلکه مى گویم یک واقعیّت عینى است!
و نیز نامبرده، در کتابى که به نام «پدیده هاى روحى» نگاشته و دهها بار تجدید چاپ گردیده است، مى گوید:
از آنجا که من به وجود این پدیده ها ایمان دارم، این یک نوع جُبن و ترس ادبى است که به خاطر وحشت از انتقادات استهزاءکنندگان و امثال آنها که هیچ گونه اطّلاعاتى در زمینه این علم ندارند و نمى توانند بر ضدّ اوهامى که به آن پایبندند قضاوت کنند، شهادت خود را در مورد آثار روح کتمان نمایم. من بانهایت صراحت آنچه در این باره با چشم خود دیده، و با تجربیّات مکرّر دقیق آزموده ام - در این کتاب- تشریح مى کنم...
3ـ روسل والاس که در کشف قانون «انتخاب طبیعى» همکار داروین بود، در کتابى که به نام «شگفتیهاى اسپریتیسم» نگاشته، چنین مى نویسد:
من مادّى و ماتریالیست صِرف بودم و به مذهب خود، نهایت درجه ایمان داشتم و در هیچ نقطه از فکر من محلّى براى قبول مسئله «روح» نبود، و نه براى وجود مبدأ دیگرى غیر از این جهان مادّى و نیروهاى وابسته به آن... ولى بالاخره دیدم مشاهدات حسّى را نمى توان نادیده گرفت و آنها را کنار زد، همینها بود که مرا مجبور ساخت قبل از هر چیز، وجود یک سلسله واقعیّات تازه ـ پیش از آن که بدانم اینها مربوط به ارواح هستند یا نه ـ بپذیرم; این مشاهدات تدریجاً محلّى از فکر مرا اشغال نمود؛ ولى باید بگویم این مطلب هرگز مربوط به استدلالات ذهنى نبود، بلکه متّکى به یک سلسله مشاهدات حسّى بود که یکى پس از دیگرى انجام یافت تا آنجا که نتوانستم عاملى براى آنها غیر از ارواح قبول کنم.
نتیجه اینکه: نظیر این گواهیها از طرف جمع فراوانى از دانشمندان در کتابهایى که مخصوصاً در این زمینه، خودشان نگاشته اند، یا به مناسبتهایى در کتب دیگر به آن اشاره نموده اند، دیده مى شود و با توجّه به گواهى جمع کثیرى از دانشمندان شرق که اگر بخواهیم همه را عیناً نقل کنیم، کتاب بزرگى مى شود مى توان قبول کرد که «ارتباط با ارواح» از سرحدّ مسائل نظرى گذشته و به صورت یک مسئله حسّى و تجربى در آمده است، و گمان مى کنم هر کس از دور قضاوت نکند و از نزدیک بنشیند و این گواهیها را مورد بررسى قرار دهد، همین طور خواهد گفت.
بنابراین، باید گفت: ارتباط با ارواح را به عنوان یک واقعیّت مى توان پذیرفت، ولى نباید از نظر دور داشت که این مسئله مورد سوء استفاده عدّه زیادى قرار گرفته، و یا افراد ساده ذهنى به خیال خود به همین سادگى، و بدون هیچ گونه اطّلاعات علمى با یک میز چرخان، یا یک استکان، یک صفحه کاغذ پر از حروف الفبا، با ارواح کبیر و صغیر تماس بگیرند؛ و به دنبال آن بازى، میزگرد به راه افتاده و کم کم مسئله سر از تناسخ و بازگشت ارواح به بدنهاى جدید درآورده است؛ و یک واقعیّت با هزاران اوهام به هم آمیخته شده. به این ترتیب، اصل ارتباط ممکن است، ولى از میان هزاران مدّعى شاید تنها یکى راستگو باشد!(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.