پاسخ اجمالی:
نام پیامبر(ص) در انجيل هاى موجود در زمان ایشان وجود داشته و گرنه آيه ششم سوره صف شديداً مورد اعتراض آنها قرار مى گرفت و دستاويز خوبى براى مبارزه بر ضد اسلام مى شد؛ در حالى كه تاریخ چنين چيزى را نقل نكرده است. وقتى بعضى از علماى مسيحى موقعيت خود را در خطر ديدند تصميم بر تحريف آن گرفتند. حتى در بعضى از اناجیل كه قرن ها بعد از ظهور پيامبر(ص) وجود داشته، نام مقدس پيامبر(ص) به چشم مى خورد. شاهد آن، اسراری است كه يكى از دانشمندان مسيحى كه اسلام را پذيرفته در كتاب خود، پرده از روى آن برداشته.
پاسخ تفصیلی:
جاى ترديد نيست كه كلمه احمد و يا واژه اى همانند آن در انجيل هاى موجود در زمان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) وجود داشته است و گر نه آيه ششم سوره صف شديداً مورد اعتراض آنها قرار مى گرفت و دستاويز خوبى براى مبارزه بر ضد اسلام مى شد، در حالى كه در تاريخ اسلام چنين چيزى را نقل نكرده اند. بنابراين چنين به نظر مى رسد كه وقتى بعضى از علماى مسيحى موقعيت خود را در خطر ديدند تصميم بر تحريف و تبديل آن به معناى ديگر گرفتند و حتى در بعضى از كتب مسيحيان كه قرن ها بعد از ظهور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در گوشه و كنار وجود داشته، همان نام مقدس پيامبر(صلى الله عليه وآله) به چشم مى خورده است.
شاهد اين سخن بيان جالبى است كه يكى از دانشمندان مسيحى كه اسلام را پذيرفته در كتاب خود (اَنيسُ الاَعْلام) كه يك كتاب تحقيقى جالب است؛ پرده از روى آن برداشته.
او كه خود يكى از كشيشان معروف مسيحى بوده و تحصيلات خود را نزد علماى بزرگ مسيحى به پايان رسانيده و به مقام ارجمندى از نظر آن نائل شده، در مقدمه كتاب خود (اَنيسُ الاَْعْلام) ماجراى عجيب اسلام آوردنش را چنين شرح مى دهد:
« ... بعد از تجسّس بسيار و زحمات فوق العاده و گردش در شهرها خدمت كشيش والامقامى رسيدم، كه از نظر زهد و تقوا ممتاز بود، فرقه كاتوليك از سلاطين و غيره در سؤالات دينى خود به او مراجعه مى كردند؛ من نزد او مدتى مذاهب مختلفه نصارى را فرا مى گرفتم، او شاگردان فراوانى داشت ولى در ميان همه به من علاقه خاصى داشت كليدهاى منزل ... همه در دست من بود فقط كليد يكى از صندوق خانه ها را پيش خود نگاه داشته بود ...
در اين بين روزى كشيش مزبور را عارضه اى رخ داد به من گفت: «به شاگردها بگو حال تدريس ندارم» وقتى نزد شاگردان آمدم ديدم مشغول بحثند و در معناى لفظ فارقليطا در سريانى و پريكلتوس به زبان يونانى ... جدال آنها به طول انجاميد و هر كسى رأيى داشت ...
پس از بازگشت استاد پرسيد: «امروز چه مباحثه كرديد؟!» من اختلاف آنها را در لفظ فارقليطا از براى او تقرير كرديم ... گفت: «تو كداميك از اقوال را انتخاب كرده اى؟»
گفتم: «مختار فلان مفسر را اختيار كرده ام».
كشيش گفت: «تقصير نكرده اى ولكن حق و واقع خلاف همه اين اقوال است، زيرا حقيقت اين را نمى دانند مگر راسخان فى العلم، از آنها هم تعداد كمى با آن حقيقت آشنا هستند». من اصرار كردم كه معناى آن را برايم بگوئيد. وى سخت گريست و گفت: «هيچ چيز را از تو مضايقه نمى كنم ... در فرا گرفتن معناى اسم، اثر بزرگى است ولى به مجرد انتشار، من و تو را خواهند كشت! چنانچه عهد كنى به كسى نگويى اين معنا را اظهار مى كنم...» من به تمام مقدسات قسم خوردم كه نام او را فاش نكنم پس گفت: «اين اسم از اسماء پيامبر مسلمين است و به معناى احمد و محمد است».
پس از آن كليد آن اطاق كوچك را به من داد و گفت: «در فلان صندوق راباز كن و فلان و فلان كتاب را بياور» كتاب ها را نزد او آوردم اين دو كتاب به خط يونانى و سريانى پيش از ظهور پيامبر اسلام بر پوست نوشته شده بود.
در هر دو كتاب لفظ فارقليطا را به معناى احمد و محمد ترجمه نموده بودند سپس استاد اضافه كرد: «علماء نصارى قبل از ظهور پيامبر اسلام اختلافى نداشتند كه فارقليطا به معناى احمد و محمد است ولى بعد از ظهور محمد براى بقاى رياست خود و استفاده مادى آن را تأويل كردند و معناى ديگرى براى آن اختراع نمودند و آن معنا قطعاً منظور صاحب انجيل نبوده است».
سؤال كردم: درباره دين نصارى چه مى گويى؟ گفت: «با آمدن دين اسلام منسوخ است»، اين لفظ را سه بار تكرار نمود پس گفتم: در اين زمان طريقه نجات و صراط مستقيم ... كدام است؟ گفت: «منحصر است در متابعت محمد(صلى الله عليه وآله)».
گفتم: آيا تابعان او از اهل نجاتند؟ گفت: «اى وَاللهِ» (سه بار تكرار كرد) ...
سپس استاد گريه كرد و من هم بسيار گريستم. گفت: «اگر آخرت و نجات مى خواهى البته بايد دين حق را قبول نمايى ...» و من هميشه تو را دعا مى كنم به شرط اين كه در روز قيامت شاهد باشى كه در باطن مسلمان و از تابعان حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) هستم ... هيچ شكى نيست كه امروز بر روى زمين دين اسلام دين خدا است ...»(1)
چنانكه ملاحظه مى كنيد طبق اين سند علماى اهل كتاب پس از ظهور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به خاطر منافع شخصى خود، نام و نشانه هاى او را طور ديگرى تفسير و توجيه كردند!(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.