پاسخ اجمالی:
به خاطر قرین قرآن بودن اهل بیت(ع)، نازل شدن آیاتی از قرآن درباره آنها، به خاطر فداکاری هایشان و معارف بی نظیر و گرانبهایی که از آنها نقل شده، هیچکس از مسلمانان با آنها قابل مقایسه نیست. زیرا نعمت وجود و حضور اهل بیت در همه امت جاری است. آنها ستون اصلی بنای اسلام هستند و وصیت و وراثت خلافت نزد آنهاست و از هر کس دیگر برای ولایت و حکومت سزاوارترند.
پاسخ تفصیلی:
امام علی (علیه السلام) در خطبه دوم نهج البلاغه به بیان اوصاف آل محمّد(صلى الله علیه وآله) با تعبیرات صریح و آشکار می پردازد؛ و مقام والا و حقوق از دست رفته آنان را در عباراتى کوتاه و پر معنا ـ همان گونه که راه و رسم آن حضرت است ـ بازگو مى کند.
نخست مى فرماید: (هیچ کس از این امّت را با آل محمّد(صلى الله علیه وآله) نمى توان مقایسه کرد)؛ «لا یُقاسُ بِآلِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ هذِهِ الاُمَّةِ اَحَد».
دلیل آن هم روشن است زیرا آنها به گفته صریح پیامبر در حدیث ثقلین ـ که تقریباً همه علماى اسلام آن را در کتابهاى خود آورده اند ـ قرین قرآن و کتاب الله شمرده شده اند و مى دانیم هیچ کس از امّت، غیر آنها، قرین قرآن نیست. افزون بر این، آیاتى همچون آیه تطهیر که شهادت به معصوم بودن آنها مى دهد و آیه مباهله که بعضى از آنان را نفس پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى شمرد و آیات و روایات دیگر شاهد این مدّعاست.
به علاوه علوم و دانشها و معارفى که از آنان نقل شده با علوم و دانشهاى دیگران قابل مقایسه نیست. آیا نظیر آنچه در همین نهج البلاغه آمده است و یا یک دهم آن از دیگران نقل شده است; آیا مجموعه اى همچون صحیفه سجّادیه و حتّى یک دعاى آن از دیگرى سراغ دارید; احکام وسیع و گسترده اى که از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) درباره جزئیات دین نقل شده و مناظراتى که از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) در ابواب مختلف عقاید دینى با پیروان مذاهب دیگر، در حالات آن امام نقل شده، شبیه و مانندى در این امت دارد؟
در جمله بعد سخنى مى فرماید که در حقیقت دلیل جمله قبل است. مى فرماید: (آنها که از خوان نعمت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) بهره گرفتند هرگز با خود آنان برابر نخواهند بود!)؛ «وَلا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ اَبَداً».
چه نعمتى از این بالاتر که اگر فداکاریهاى على(علیه السلام) نبود دیگران در زمره مسلمین وارد نمى شدند. تاریخ زندگى آن حضرت از داستان لیلة المبیت گرفته تا جریان جنگ بدر و احد و خندق و خیبر و مانند آن، همه گویاى این واقعیّت است.
جایى که پیامبر درباره او در آن جمله معروف مى فرماید: «ضَرْبَةُ عَلىٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَیْنِ» و در تعبیر دیگرى «لَمُبارَزَةُ عَلىٍّ(علیه السلام) لِعَمْرِو بْنِ عَبْدِوَدٍّ اَفْضَلُ مِنْ اَعْمالِ اُمَّتى اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ». (1)
(ضربه اى که على(علیه السلام) در جنگ خندق بر پیکر عمرو بن عبدود [در آن لحظه حسّاس و بسیار بحرانى] وارد کرد برتر از عبادت جن و انس است).
ایثارگرى على(علیه السلام) در لیلة المبیت در آن شب که جان خود را سپر براى حفظ جان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نمود; فداکاریهاى او در جنگ خیبر آن جا که دیگران هر چه کوشیدند کارى از پیش نبردند; ایستادگى بى نظیر او در جنگ احد در حسّاس ترین لحظاتى که لشکر اسلام متلاشى شده و پیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها مانده بود و مواقع حسّاس دیگرى در تاریخ اسلام چه در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و چه بعد از او که بازوهاى تواناى على(علیه السلام) و علم و دانش سرشار او براى حمایت اسلام به کار مى افتاد بر هیچ کس پوشیده نیست.
در عصر خلفاى نخستین و سپس دوران تاریک بنى امیّه و عصر ظلمانى بنى عبّاس، چراغهاى فروزانى که محیط اسلام را روشن مى ساخت و مسلمین را در برابر تهاجم فرهنگ بیگانه و احیاى سنن جاهلیّت حفظ مى کرد همان امامان اهل بیت(علیهم السلام) بودند و اینها واقعیّت هایى است که بر هیچ محقّقى پوشیده نیست هر چند دشمنان اهل بیت سخت کوشیدند که مردم را در مورد این مسائل در بى خبرى نگهدارند.
جالب این که امام در جمله بالا مى فرماید: نعمت وجود اهل بیت به طور مستمر و ابدى جارى است و منحصر به عصر و زمانى نبوده و نخواهد بود; چرا که آنچه از ثمره شجره مبارکه اسلام ـ امروز مى چینیم ـ گذشته از زحمات فوق العاده پیامبر اسلام ـ محصول تلاشهاى عظیمى است که این باغبانان وحى براى آبیارى آن در هر عصر و زمانى به خرج داده اند.
سپس به دو نکته دیگر اشاره مى فرماید که از نکته قبل سرچشمه گرفته است و آن این که: (اهل بیت اساس و شالوده دین و ستون استوار بناى رفیع یقینند)؛ «هُمْ اَساسُ الدّینِ، وَ عِمادُ الْیَقینِ».
آرى وحى در خانه آنان نازل شده و در آغوش وحى پرورش یافته اند و آنچه را از معارف دین دارند از پیامبر(صلى الله علیه وآله) گرفته اند و از آن جا که اسلام راستین نزد آنهاست، سرچشمه یقین و ایمان مردمند.
در جمله هاى بعد چنین نتیجه گیرى مى کند که: (غلو کننده به سوى آنان باز مى گردد و عقب مانده به آنان ملحق مى شود)؛ «اِلَیْهِمْ یَفیىءُ الْغالی، وَ بِهِمْ یَلْحَقُ التّالی».
چگونه چنین نباشد در حالى که آنها صراط مستقیم دینند(2) و امّت وسط (3) مى باشند که معارف و عقاید و دستورهاى اسلام را خالى از هر گونه افراط و تفریط مى دانند و بازگو مى کنند.
سپس در یک نتیجه گیرى نهایى مى فرماید: (ویژگیهاى ولایت و حکومت از آن آنهاست)؛ «وَ لَهُمْ خَصائِصُ حَقِّ الْوِلایَةِ».
مقدّم داشتن «لهم» در جمله بالا اشاره به این است که این ویژگیها منحصر به آنهاست.
چگونه از همه شایسته تر نباشند در حالى که آنها اساس دین و ستون یقینند و اسلام راستین و ناب محمّدى را خالى از هر گونه افراط و تفریط عرضه مى کنند و نعمتهاى وجودى آنها بر همگان جریان دارد.
درست به همین دلیل: (وصیّت پیامبر و وراثت خلافت او در آنهاست)؛ «وَ فیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِراثَةُ».
اگر پیامبر درباره آنان وصیّت کرد و پیشوایى خلق را به آنان سپرد به خاطر همین واقعیّتها بود نه مسأله پیوند خویشاوندى و نسب. (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.