پاسخ اجمالی:
بعد از این که مردم یثرب با پیامبر(ص) پیمان حمایت بستند، مشرکان به شدت از قدرت گرفتن پیامبر(ص) احساس خطر کرده و تصمیم گرفتند شبانه به خانه پیامبر(ص) شبیخون بزنند و او را در بستر به قتل برسانند. پیامبر(ص) که از طریق وحی، از نقشه شوم آنها مطلع شده بود، شبانه از شهر خارج شد و به علی(ع) دستور داد که در بستر او بماند. علی(ع) نیز شجاعانه در بستر پیامبر خوابید و مشرکان را ناکام گذاشت. این فداکاری در قرآن نیز مورد ستایش قرار گرفته و خود حضرت(ع) نیز برای اثبات برتری خود، به آن اشاره می کرد.
پاسخ تفصیلی:
در سال سیزدهم بعثت، به دنبال انعقاد پیمان عقبه دوم در شب سیزدهم ذی حجه، میان پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و یثربیان که طى آن مردم یثرب پیامبر را به آن شهر دعوت نموده و قول حمایت و دفاع از آن حضرت دادند، و از فرداى آن شب مسلمانان مکه بتدریج به یثرب هجرت کردند، سران قریش دانستند پایگاه تازه اى براى نشر دعوت اسلام در یثرب آماده شده است، از اینرو احساس خطر کردند، چه، مى ترسیدند که پس از آن همه آزار و اذیت که به پیامبر و پیروان او رسانده اند، پیامبر در صدد انتقام بر آید و اگر هم فرضا قصد جنگ نداشته باشد، ممکن است راه بازرگانى قریش به شام را که از کنار یثرب عبور مى کرد، مورد تهدید قرار دهد. براى رویارویى با چنین خطرى، در آخر ماه صفر سال 14 بعثت در «دارالندوه» (مجلس شوراى مکه) اجتماع کردند و به چاره اندیشى پراختند. در این شورا برخى از حاضران پیشنهاد کردند که پیامبر تبعید یا زندانى شود ولى پیشنهاد رد شد. سرانجام تصمیم گرفتند او را به قتل برسانند، اما کشتن پیامبر کار آسانى نبود؛ زیرا بنى هاشم آرام نمى نشستند و به خون خواهى بر مى خاستند. سرانجام تصمیم گرفتند که از هر قبیله جوانى آماده شود تا شبانه دسته جمعى بر سر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) بریزند و او را در بستر خواب قطعه قطعه کنند، در این صورت قاتل، یک نفر نخواهد بود و بنى هاشم نمى توانند به خون خواهى برخیزند؛ زیرا جنگ با همه قبائل براى آنان مقدور نخواهد بود و ناچار به گرفتن خون بها راضى خواهند شد و ماجرا خاتمه خواهد یافت. قریش براى اجراى نقشه خود شب اول ربیع الاول را انتخاب کردند.
خداوند بعدها هر سه نقشه آنان را یادآورى نموده و فرمود: «به یادآور هنگامى را که کافران نقشه مى کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند و یا (از مکه) خارج سازند. آنها چاره مى اندیشیدند (و تدبیر مى کردند) و خداوند هم تدبیر مى کرد و خدا بهترین چاره جویان (و مدبران) است».(1)
به دنبال این تصمیم قریش، فرشته وحى پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و دستور الهى را ابلاغ کرد که پیامبر شهر مکه را به عزم یثرب ترک کند.
در اینجا براى شکست نقشه دشمن لازم بود پیامبر(صلی الله علیه وآله) از شیوه «رد گم کردن» استفاده کند تا بتواند از شهر خارج شود. براى این منظور لازم بود فرد جانباز و فداکارى شب در بستر پیامبر بخوابد تا گروهى که به خانه او یورش مى برند، تصور کنند او هنوز خانه را ترک نگفته است و در نتیجه فکر آنان فقط متوجه خانه او شود و از کنترل راهها غفلت کنند. چنین فردى جز على(علیه السلام) کسى نبود.
از این نظر پیامبر نقشه سران قریش را با على در میان گذاشت و فرمود: امشب در بستر من بخواب و آن پارچه سبزى را که من هر شب بر روى خود مى کشیدم، بر روى خود بکش تا تصور کنند که من در بستر خفته ام (مرا تعقیب نکنند).
على(علیه السلام) به این ترتیب عمل کرد، ماموران قریش از سر شب خانه پیامبر را محاصره کردند و بامداد که با شمشیرهاى برهنه به خانه هجوم بردند، على(علیه السلام) از بستر بلند شد.
آنان نقشه خود را تا آن لحظه صد در صد دقیق و موفق مى پنداشتند، با دیدن على سخت برآشفتند و روى به وى کرده گفتند: محمد کجاست؟ على فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من مى خواهید؟ کارى کردید که او ناچار شد خانه را ترک کند.
در این هنگام به سوى على(علیه السلام) یورش بردند و به نقل «طبرى» او را آزردند و آنگاه وى را به سوى مسجدالحرام کشیدند و پس از بازداشت مختصرى او را آزاد ساختند و در سمت مدینه به تعقیب پیامبر پرداختند، در حالى که پیامبر در غار «ثور» پنهان شده بود.(2) قرآن مجید این فداکارى بزرگ على(علیه السلام) را در تاریخ جاودانگى بخشیده و طى آیه اى او را از کسانى معرفى مى کند که در راه خدا جان خود را فدا مى کنند:
«بعضى از مردم با ایمان (همچون على در «لیله المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر) جان خود را براى کسب خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.»(3)
مفسران مى گویند: این آیه درباره فداکارى بزرگ على(علیه السلام) در لیله المبیت نازل شده است.(4) خود حضرت نیز در شوراى شش نفرى که به دستور عمر براى تعیین خلیفه تشکیل گردید، با این فضیلت بزرگ بر اعضاى شورا احتجاج کرد و فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم آیا جز من چه کسى در آن شب پر خطر که پیامبر عازم غار «ثور» بود، در بستر او خوابید و خود را سپر بلا نمود؟
همگى گفتند: کسى جز تو نبود.(5)، (6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.