پاسخ اجمالی:
خودخواهی گاهی حجابی برای دیدن و پذیرش حق می گردد تا آنجا که ابلیس را با آن سابقه درخشان در اطاعت و تقدیس خدا به جایی می کشاند که نه تنها از دستور خداوند در سجده برای انسان سرباز می زند که به حکمت خداوند نیز اعتراض می کند. ابلیس در خودبرتر بینی اش بر آدم به خاطر خلق شدن از آتش اشتباه می کند زیرا مشخص است که، آتش فقط نقشی تکمیلی در فرآیند پیدایش پدیده ها دارد. از این گذشته برتری آدم نه فقط به خاطر آفریده شدن از خاک بلکه به خاطر بهره بردن از روح والای خداوندی است.
پاسخ تفصیلی:
در پاسخ باید گفت خودخواهى و غرور، حجاب ضخیمى است که شخص را از دیدن واقعیّات باز مى دارد؛ آن گونه که ابلیس را باز داشت. او نه تنها در مقام عصیان و گناه و نافرمانى برآمد، بلکه به حکمت پروردگار خرده گرفت که چرا موجود شریفى همچون من را که از آتش آفریده شده ام دستور به سجده در برابر موجود پست ترى که از خاک آفریده شده است دادى!
او چنین مى پنداشت که آتش برتر از خاک است در حالى که خاک سرچشمه انواع برکات و منبع تمام موادّ حیاتى و مهمترین وسیله براى ادامه زندگى و در بردارنده انواع معادن و جواهر است ولى آتش چنین نیست. درست است که آتش و حرارت نیز یکى از وسایل زندگى است ولى بى شک نقش اصلى را موادّ موجود در خاک بر عهده دارد و آتش وسیله اى براى تکامل آنهاست.
در بعضى از روایات آمده است (1) که یکى از دروغهاى ابلیس این بود که آتش را برتر از خاک مى دانست در حالى که آتش معمولا از درختان یا مواد چرب به دست مى آید و مى دانیم درختان از خاکند و چربیهاى گیاهى و حیوانى نیز همه (به واسطه) از زمین گرفته شده است.
اضافه بر این، امتیاز آدم تنها به خاطر برترى خاک بر آتش نبود؛ بلکه امتیاز اصلى او همان روح والایى بود که خداوند با تعبیر «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحى» به او بخشیده بود. به فرض که مادّه نخستین شیطان از ماده نخستین آدم برتر باشد دلیل بر این نمى شود که در برابر آفرینش آدم با آن روح الهى و مقام نمایندگى پروردگار سجده و خضوع نکند و شاید شیطان همه اینها را مى دانست ولى کبر و غرور و خودپسندى به او اجازه اعتراف به حقیقت را نمى داد.
این سخن را با کلامى از عالم بزرگوار مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه اش پایان مى دهیم:
او مى گوید از داستان آدم و ابلیس درسهاى عبرت زیر را مى توان گرفت:
1ـ هر کس نسبت به صاحب فضیلتى حسد بورزد یا با انسانى به خاطر مشارکت در ریاست و کار، به دشمنى برخیزد، او بر دین ابلیس است و در قیامت جزء اصحاب او خواهد بود.
2ـ راه معرفت دین و اخلاق کریمه یک راه بیش نیست و آن تسلیم و ثبات بر حق است، نتیجه آن هر چه باشد.
3ـ بسیارى از مردم اصرار بر باطل دارند نه به خاطر این که باطل را نمى شناسند، بلکه به خاطر عناد و دشمنى با مخالفان خود و مى دانند که این اصرار غلط، آنها را به بدترین عواقب گرفتار مى سازد.
اگر ابلیس توبه مى کرد و از راه غلط باز مى گشت به یقین خدا توبه او را مى پذیرفت و او داراى چنین استعداد و آمادگى اى بود ولى معتقد بود یک شرط دارد و آن این است که خداوند بار دیگر او را مأمور به سجده براى آدم نکند در حالى که خداوند قبول توبه او را مشروط به این شرط کرده بود. (2). (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.