پاسخ اجمالی:
در تورات چگونگی بیرون شدن آدم و حوا از بهشت به صورت کفرآمیزی روایت می شود مانند: 1- افترا و نسبت دادن بخل به خداوند. 2- کم دانشی و بی عقلی آدم و حوا که منجر به عدم اطلاعشان از ناپسندی وضعیت برهنگیشان بود. 3- تجسم خداوند متعال و جهلش به برخی امور جزئی مانند پنهان شدن آدم و حوا. 4- دل سوزی شیطان برای آدم و حوا. 5- توصیف جاهل ماندن به عنوان وضعیت مطلوب خداوند و طرد دانایان از بهشت. 6- مطرود و منفور بودن شیطان به خاطر عمل خیرخواهانه هدایت بشر و آگاه کردن او و... .
پاسخ تفصیلی:
برای آگاهی از داستان آفرينش حضرت آدم(علیه السلام) در تورات، به سراغ تورات كنونى مى رويم تا ببينيم اين ماجراى تاريخى را چگونه با انواع خرافات و مسائل غير منطقى و حتى كودكانه آميخته اند.
در فصل دوم سفر تكوين شماره 7 ـ 25 چنين آمده است:
«7. پس خداوند خدا آدم را از خاك زمين صورت داد و نسيم حيات را بر دماغش دميد، و آدم، جان زنده شده 8. و خداوند خدا در عدن از طرف شرقى باغى غرس نمود، و انسانى كه مصور ساخته بود، در آنجا گذاشت 9. و خداوند خدا هر درخت خوش نما و به خوردن نيكو از زمين رويانيد و هم درخت حيات در وسط باغ، و درخت دانستن نيك و بد را...
15. و خداوندِ خدا آدم را گرفته او را در باغ عدن گذاشت تا آن كه آن را تيمار و نگاهبانى نمايد 16. و خداوند خدا آدم را امر فرموده گفت كه از تمامى درختان باغ مختارى كه بخورى 17. اما از درخت دانستن نيك و بد مخور چه در روز خوردنت از آن مستوجب مرگ مى شود... 25. و آدم و زنش هر دو برهنه بودند و شرمندگى نداشتند.»
در ادامه اين ماجرا در فصل سوم از همان سفر تكوين چنين آمده است:
«1. و مار (شيطان) از تمامى جانوران صحرا حيله سازتر بود كه خداوند خدا آفريده بود؛ و (مار) به زن گفت: آيا خدا فى الحقيقه گفته است كه از تمامى درختان باغ نخوريد 2. و زن به مار گفت از ميوه درختان باغ مى خوريم 3. اما از ميوه درختى كه از وسط باغ است خدا فرموده است كه از آن مخوريد و آن را لمس ننمائيد مبادا كه بميريد 4. و مار به زن گفت كه البته نمى ميريد 5. و حال اين كه خدا مى داند روزى كه از آن مى خوريد چشمان شما گشوده شده، چون خدايانى (فرشتگان) كه نيك و بد را مى دانند خواهيد شد 6. پس زن درخت را ديد كه به خوردن نيكو است و اين كه در نظرها خوش آيند است و درختى كه مر دانشمندى را مرغوب است، پس از ميوه اش گرفت و خورد و به شوهر خودش نيز داد كه خورد 7. آن گاه چشم هاى هر دو ايشان گشوده شده دانستند كه برهنه اند و برگ هاى درخت انجير را دوخته از براى خود فوطه (پوششى شبيه لنگ) ساختند.
8. و آواز خداوند خدا را شنيدند كه به هنگام نسيم روز در باغ مى خراميد و آدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند خدا در ميان درختان باغ پنهان كردند 9. و خداوند خدا آدم را آواز كرده، وى را گفت كه كجايى؟ 10. او ديگر جواب گفت كه آواز تو را در باغ شنيدم و ترسيدم زيرا كه برهنه ام به جهت آن پنهان شدم 11. و خدا به او گفت كه تو را كى گفت كه برهنه اى؟ آيا از درختى كه تو را امر فرمودم كه نخورى خوردى؟ 12. و آدم گفت: زنى كه از براى بودن با من دادى او از آن درخت به من داد كه خوردم 13. و خداوند خدا به زن گفت اين كه كردى چيست؟ و زن گفت: كه مار مرا اغوا نمود كه خوردم 14. و خداوند خدا به مار گفت چون كه اين كردى از تمامى بهايم و تمامى حيوانات صحرا ملعونى، بر شكمت خواهى رفت و تمامى روزهاى عمرت خاك خواهى خورد...
22. و خداوند خدا گفت كه اينك آدم نظر به دانستن نيك و بد چون يكى از ما شده است پس حال مبادا كه دست خود را دراز كرده هم از درخت حيات بگيرد و بخورد دائماً زنده ماند 23. پس از آن سبب، خداوند خدا، او را از باغ عدن راند، تا آن كه در زمينى كه از آن گرفته شده بود فلاحت (كشاورزى) نمايد 24. و آدم را راند، و در طرف شرقى باغ عدن كروبيان (فرشتگان) را و شمشير آتش بارى كه به جهت نگاهبانى راه شجره حيات گردش مى كردند مسكن داد».(1)
عصاره بيان تورات در زمينه تاريخ آفرينش آدم(عليه السلام) و خروج او از بهشت به زبان ساده چنين مى شود:
خداوند آدم را آفريد، و در شرق عدن در باغى سكونت داد، تا آن را باغبانى كند و در ميان درختان آن باغ دو درخت وجود داشت، يكى درخت دانستن نيك و بد؛ يعنى درختى كه اگر كسى از ميوه آن مى خورد عقل و هوش پيدا مى كرد و چون آدم نخورده بود، خوب و بد را درك نمى كرد؛ به همين دليل از برهنه بودن خود و همسرش ابداً شرم نداشت، و ديگرى درختِ حيات بود كه هر كسى از آن مى خورد عمر جاودان پيدا مى كرد؛ خداوند به آدم دستور داده بود كه از درخت علم و دانش ونيك و بد مطلقاً نخورد و به او گفته بود: اگر بخورى مى ميرى؛ اما چيزى نگذشت كه شيطان همسر آدم (حوا) را وسوسه كرد و گفت: چرا از درخت علم و دانش نمى خورى؟ كه اگر بخورى چشمان شما گشوده خواهد شد و همچون فرشتگان از نيك و بد آگاه مى شوى. ظاهر آن درخت نيز جالب و خوشايند به نظر مى رسيد.
سر انجام حوا از آن خورد و به آدم نيز داد. چشمان آنها باز شد و از نيك و بد آگاه شدند و زشتى برهنه بودن را دريافتند، و از برگ پهن درخت انجير پوششى براى خود ساختند و به دور خور بستند.
هنگام صبح كه خداوند در باغ بهشت قدم مى زد، آدم خود را در لابه لاى درختان باغ مخفى كرده بود. خداوند او را نديد و صدا زد: كجايى؟ او از لابه لاى درختان خبر داد كه اينجا هستم و به خاطر اين خود را پنهان كردم كه ديدم برهنه ام. خداوند از او پرسيد: از كجا دانستى برهنه اى؟ نكند از درخت نيك و بد (علم و دانش) خورده اى؟ او گناه را به گردن همسرش انداخت و هنگامى كه حوا مورد مؤاخذه قرار گرفت گناه را به گردن مار (شيطان) افكند. در اينجا خداوند مار را كيفر داد، و كيفرش اين بود كه بر شكم خود راه برود و در تمامى عمر خوراكش خاك باشد.
از سوى ديگر خداوند از اين كه آدم از درخت علم و دانش خورده و همانند يكى از خدايان شده وحشت كرده كه مبادا از درخت حيات و زندگى هم بخورد و عمر جاودان پيدا كند. اينجا بود كه دستور اخراج او را از باغ بهشت صادر كرد و به فرشتگان دستور داد با شمشير آتشبار، از درخت حيات نگهبانى كنند، مبادا آدم به آن نزديك شود.
فراموش نكنيم كه اين همان توراتى است كه امروز به عنوان كتاب مقدس تمام يهوديان و مسيحيان جهان شمرده مى شود و همگى به محتواى آن ايمان دارند، و معتقدند، در عصر نزول قرآن نيز عيناً در دست يهود و نصارى بوده است.
البته ما هرگز معتقد نيستيم كه اين گونه افسانه هاى كودكانه و مبتذل در كتاب آسمانى موسى (عليه السلام) وجود داشته و يا انبياء بعد از او از آن حمايت كرده اند؛ ولى به هر حال اين افسانه عجيب، مطالب فوق العاده زننده اى درباره خداوند دارد كه هر يك از ديگرى زننده تر است، از جمله:
1. افترا به خدا آنجا كه فرمود: اگر از اين درخت (علم و دانش) بخوريد مى ميريد.
2. نسبت بخل به خدا دادن، كه راضى نبود آدم و حوا از درخت علم و دانش بخورند و آگاه و عاقل گردند، و اينكه خدا مى خواست آنها در جهل و نادانى بمانند.
3. خداوند اين قدر به آن دو عقل و دانش نداده بود كه زشتى برهنگى خود را درك كنند و اين حالت را براى آنها سخت مى پسنديد.
4. او داراى جسم است و در باغ قدم مى زند و در عين حال از آنچه در اطراف آن مى گذرد نا آگاه است بطورى كه آدم و حوا مى توانند از نظر او پنهان شوند، كه هر يك از اينها كفر است، و با مقام الهى هرگز سازگار نيست.
5. شيطان (نعوذ باللّه) نسبت به آدم و حوا از خداوند دلسوزتر بود چرا كه راه آگاهى بر نيك و بد را به آنها آموخت، و در واقع نه تنها شيطنتى نكرد بلكه آنها را به را تكامل دعوت نمود و در واقع ما در علوم و دانش هايى كه داريم مديون شيطانيم.
6. آدم و حوا را به جرم عالم شدن از بهشت بيرون كرد، پس بهشت جاى جاهلان و نادان ها است.
7. شيطان به جرم خيرخواهى نسبت به آدم، ملعون و مطرود دستگاه الهى شد؛ و بى آن كه گناهى كرده باشد مورد مجازات قرار گرفت.
همچنين خرافات ديگرى مثل اين كه علم و دانش و حيات، ميوه درختان باغ است، يا اين كه خوراك مار هميشه خاك باشد، و امثال اينها.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.