پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) کمال اخلاص را نفی صفات مخلوقین از ذات پاک او می داند و دلیل آن را این گونه بیان می نماید که: اثبات صفاتى همانند مخلوقات، براى خدا لازمه اش ترکیب در وجود مقدّس اوست، یعنى همان گونه که انسان ترکیبى از ذات و صفات است او نیز باید چنین باشد و این معنا با واجب الوجود بودن سازگار نیست زیرا هر مرکّبى نیاز به اجزاى خود دارد و نیاز داشتن(فقر) با واجب الوجود بودن سازگار نمى باشد.
پاسخ تفصیلی:
امام علی (علیه السلام) کمال اخلاص برای خداوند را نفی صفات مخلوقین از ذات پاک او می داند و دلیل آن را خود امام (علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه چنین بیان مى فرماید: (زیرا هر صفتى [از صفات ممکنات] گواهى مى دهد که غیر از موصوف است و هر موصوفى [از ممکنات] شهادت مى دهد که غیر از صفت است)؛ «لِشَهادَةِ کُلِّ صِفَهِ أنَّها غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهادَةِ کُلِّ مَوْصُوف أنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ».
این بیان در واقع یک دلیل منطقى روشن است که مى فرماید: صفات زاید بر ذات، به زبان حال گواهى مى دهند که از موصوف جدایند و هر موصوف گواهى مى دهد که با صفت دوتاست، مگر این که صفات او را عین ذاتش بدانیم و معتقد باشیم خداوند ذاتى است که تمامش علم و تمامش قدرت و تمامش حیات و ازلیّت و ابدیّت است، هر چند درک چنین معنایى براى ما که تنها با صفات مخلوقات خو گرفته ایم و انسان را چیزى، و علم و قدرت او را چیزى اضافه بر ذات او مى دانیم بسیار دشوار است (چرا که وقتى انسان از مادر متولّد شد، نه علم داشت و نه قدرت، سپس صاحب علم و قدرت شد).
سپس در ادامه این سخن و تکمیل آن، جمله هایى بسیار کوتاه و پر معنا بر آن مى افزاید و مى فرماید: (هر کس خداوند سبحان را [با صفاتى همچون صفات مخلوقات] توصیف کند، او را با امور دیگرى قرین دانسته، و آن کس که او را با چیز دیگرى قرین کند، دوگانگى در ذات او قائل شده، و کسى که دوگانگى براى او قائل شود، اجزایى براى او پنداشته و هر کس براى او اجزایى قائل شود، به راستى او را نشناخته است!)؛ «فَمَنْ وَصَفَ اللهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنّاهُ وَ مَنْ ثنّاهُ فَقَدْ جَزَّاهُ وَ مَنْ جَزَّاهُ فَقَدْ جَهِلَهُ».
در واقع کلام امام (علیه السلام) ناظر به این معناست که اثبات صفاتى همانند مخلوقات، براى خدا لازمه اش ترکیب در وجود مقدّس اوست، یعنى همان گونه که انسان ترکیبى از ذات و صفات است او نیز باید چنین باشد و این معنا با واجب الوجود بودن سازگار نیست زیرا هر مرکّبى نیاز به اجزاى خود دارد و نیاز داشتن (فقر) با واجب الوجود بودن سازگار نمى باشد.
براى این عبارت دو تفسیر دیگر نیز گفته شده است:
ـ نخست این که هرگاه صفات او را غیر از ذات او بدانیم، طبعاً ذات او نیز مرکّب خواهد شد؛ چرا که ذات و صفات در فرض دوگانگى، حتماً جهت مشترکى دارند و جهت امتیازى (که از آن به «ما به الاشتراک» و «ما به الامتیاز» تعبیر مى شود) زیرا هر دو در وجود و هستى شریکند و در عین حال از هم جدا هستند، و در این صورت باید ذات او را نیز مرکّب از آن دو جنبه مختلف بدانیم.
ـ دیگر این که مى دانیم وحدت ذات خداوند به معناى وحدت عددى نیست؛ بلکه مفهوم وحدت درباره ذات پاک خدا این است که شبیه و نظیر و مانند ندارد. اصولا یک وجود بى نهایت از هر جهت، نمى تواند شبیه و مانندى داشته باشد و اگر صفات خدا را مانند ذات او ازلى و ابدى و بى نهایت بدانیم هم او را محدود کرده ایم و هم شبیه و مانندى براى او قائل شده ایم. (دقّت کنید)
در واقع کلام بالا که امام(علیه السلام) در توضیح اخلاص بیان فرموده، ناظر به همین معناست، مى فرماید: کسى که خدا را به صفات مخلوقات توصیف کند او را قرین با اشیاى دیگر ساخته و کسى که او را قرین چیز دیگرى سازد معتقد به دوگانگى او شده، یعنى دوگانگى ذات و صفات، و کسى که این دوگانگى را پذیرا شود، ذات او را مرکّب از اجزا پنداشته، و کسى که ذات پاک او را مرکّب از اجزا بداند به هیچ وجه او را نشناخته؛ چرا که موجودى همچون خود را ـ از نظر ترکیب و محدودیّت ـ تصوّر کرده و او را خدا نامیده است. (1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.