پاسخ اجمالی:
ایشان در خطبه 18 نهج البلاغه ضمن پنج جمله کوتاه و بسیار پرمعنا در توصیف قرآن مى فرماید: «قرآن ظاهرش بسیار زیبا و شگفت آور است»، «باطن آن عمیق است»، «نکات شگفت آور قرآن هرگز فانى نمى شود و اسرار نهفته آن هرگز پایان نمى پذیرد»، «ظلمات و تاریکیها جز در پرتو نور قرآن برطرف نخواهد شد».که این پنج جمله اشاره به فصاحت و بلاغت قرآن و جاودانگى و ابدى بودن شگفتیها و زیباییهای آن و حقایق برجسته و اسرار نهفته در قرآن است.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 18 نهج البلاغه به توصیف قرآن مجید مى پردازد و در پنج جمله کوتاه و بسیار پرمعنا حقایق زنده اى را درباره اهمیّت قرآن بیان مى کند و مى فرماید: (قرآن ظاهرش بسیار زیبا و شگفت آور است)؛ «وَ اِنَّ الْقُرآنَ ظاهِرُهُ اَنیق». (1)
این جمله اشاره به فصاحت و بلاغت قرآن دارد، الفاظش بسیار موزون، تعبیرات بسیار حساب شده و آهنگ آیات، آهنگى مخصوص به خود دارد که هر قدر انسان آن را بخواند و تکرار کند هرگز خسته نمى شود، شواهد این سخن بسیار است که ورود در این دریاى پهناور، ما را از مقصد دور مى سازد. (2)
در توصیف دوّم مى فرماید: (و باطن آن عمیق است)؛ «وَ باطِنُهُ عَمیق».
غالباً پرداختن به زیباییهاى ظاهر، انسان را از عمق معنا دور مى سازد همان گونه که پرداختن به معناى عمیق و به تعبیر دیگر اداى حقّ معنا، انسان را در انتخاب الفاظ زیبا در تنگنا قرار مى دهد، نهایت قدرت لازم است که میان این دو جمع شود، حقّ معنا به طور کامل ادا شود و در عین حال در قالب زیباترین و جالبترین الفاظ قرار گیرد؛ و این حقیقتی است که انسان در قرآن مجید به روشنى در مى یابد که ظاهرش فوق العاده آراسته، روح پرور، جذّاب و دلپذیر است و باطنش فوق العاده عمیق و پرمحتواست.
ژرفا و عمق قرآن آن گونه است که هرچه، قویترین اندیشه ها درباره آن به کار بیفتد باز پایان نمى گیرد. چرا چنین نباشد در حالى که تراوش وحى الهى است و کلام خدا همچون ذات پاکش بى انتهاست. نمونه هاى گوناگونى در این زمینه در سوره هاى مختلف قرآن وجود دارد که آنچه را امام(علیه السلام) در این دو جمله بیان فرموده براى انسان آشکار و محسوس مى سازد. (3)
در توصیف سوّم و چهارم مى فرماید: (نکات شگفت آور قرآن هرگز فانى نمى شود و اسرار نهفته آن هرگز پایان نمى پذیرد)؛ «لاتَفْنى عَجائِبُهُ، وَ لا تَنْقَضِى غَرائِبُهُ».
ممکن است تفاوت این دو جمله در این باشد که جمله اوّل «لاتَفْنى عَجائِبُهُ».
اشاره به جاودانگى و ابدى بودن شگفتیها و زیباییها و حقایق برجسته قرآن مى کند، چرا که کتابهاى زیادى را مى توان نام برد که در عصر خود، بسیار شگفت آور و جالب بودند ولى با گذشت زمان گرد و غبار کهنگى بر آنها نشست و شگفتیهایش بى رنگ شد ولى قرآن هرگز چنین کتابى نیست؛ چرا که تمام کسانى که با آن آشنا هستند همیشه از مطالعه و بررسى در الفاظ و معانیش لذّت مى برند.
جمله دوّم اشاره به اسرار نهفته قرآن است که با گذشت زمان هر روز بخش تازه اى از آن آشکار مى گردد (فراموش نکنید که «غرائب» جمع «غریب» از ماده «غربت» و «غروب» به معناى دور شدن از موطن، یا پنهان گشتن است و این تعبیر تناسب نزدیکى با اسرار نهفته قرآن دارد).
در پنجمین و آخرین توصیف مى فرماید: (ظلمات و تاریکیها جز در پرتو نور قرآن برطرف نخواهد شد!)؛ «وَ لا تُکْشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِهِ».
نه تنها ظلمت جهل و تاریکى کفر و بى ایمانى و بى تقوایى، بلکه ظلمات در صحنه زندگى اجتماعى و سیاسى و اقتصادى نیز بدون تعلیمات قرآن از میان نخواهد رفت.
امروز با این که دنیا از نظر صنایع، فوق العاده پیشرفت کرده، ولى با این حال انواع ظلمتها بر جامعه بشرى سایه شوم خود را گسترده است؛ جنگها و خونریزیها، ظلم و بى عدالتیها، فقر و بدبختى و از همه مهمتر ناآرامى هاى درونى همه جا را فراگرفته و تمام اینها نتیجه مستقیم ضعف ایمان و تقوا و فقر اخلاقى و معنوى است که بهترین راه درمان آن پناه بردن به قرآن است.
از همه اسفناک تر رها کردن قرآن و پناه بردن به آراى ظنّى و افکار قاصر بشرى در زمینه احکام است که گروهى از مسلمانان به خاطر دور بودن از قرآن گرفتار آن شدند. (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.