پاسخ اجمالی:
ازدواج با محارم حرام است و محرمیت از سه راه حاصل می شود: 1-ولادت یا همان«ارتباط نسبى» که هفت گروه را شامل می شود. 3- ازدواج یا «ارتباط سببى» که چهار گروه را شامل می شود. 3- شیرخوارگى یا «ارتباط رضاعى» که قرآن در این قسمت از آیه تنها به دو دسته یعنى خواهران و مادران رضاعى اشاره کرده، ولى محارم رضاعى منحصر به اینها نیستند، بلکه طبق حدیث معروفى از پیامبر(ص)، تمام کسانى که از نظر ارتباط نسبى حرامند، از نظر شیرخوارگى نیز حرام مى شوند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال در آیه 23 سوره «نساء» آمده است، در این آیه، به محارم یعنى زنانى که ازدواج با آنها ممنوع است اشاره شده است و بر اساس آن محرمیت از سه راه ممکن است پیدا شود:
1 ـ ولادت، که از آن تعبیر به «ارتباط نسبى» مى شود.
2 ـ از طریق ازدواج که به آن «ارتباط سببى» مى گویند.
3 ـ از طریق شیرخوارگى که به آن «ارتباط رضاعى» گفته مى شود.
نخست، اشاره به محارم نسبى که هفت دسته هستند کرده، مى فرماید: (مادران شما و دخترانتان و خواهرانتان و عمه ها و خاله هایتان و دختران برادر و دختران خواهرانتان بر شما حرام شده اند)؛ «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ وَ عَمّاتُکُمْ وَ خالاتُکُمْ وَ بَناتُ الأَخِ وَ بَناتُ الأُخْتِ».
باید توجه داشت: منظور از مادر فقط آن زنى که انسان بلا واسطه از او متولد شده، نیست، بلکه جده و مادر جده و مادر پدر و مانند آنها را شامل مى شود، همان طور که منظور از دختر، تنها دختر بلا واسطه نیست بلکه دختر پسر و دختر دختر و فرزندان آنها را نیز در بر مى گیرد و همچنین در مورد پنج دسته دیگر.
نا گفته پیدا است همه افراد طبعاً از این گونه ازدواج ها تنفر دارند و به همین دلیل، همه اقوام و ملل - جز افراد کمى - ازدواج با محارم را ممنوع مى دانند و حتى مجوسى ها که در منابع اصلى خود قائل به جواز این گونه ازدواج ها بوده اند، امروز آن را انکار مى کنند.
گرچه، بعضى کوشش دارند این موضوع را ناشى از یک عادت و رسم کهن بدانند، ولى مى دانیم: عمومیت یک قانون در میان تمام افراد بشر، در قرون و اعصار طولانى، معمولاً حکایت از فطرى بودن آن مى کند؛ زیرا رسم و عادت نمى تواند عمومى و دائمى گردد.
از این گذشته، امروز این حقیقت ثابت شده که ازدواج افراد همخون با یکدیگر خطرات فراوانى دارد، یعنى بیمارى نهفته و ارثى را آشکار و تشدید مى کند - نه این که خود آن تولید بیمارى کند-.
حتى بعضى، گذشته از محارم، ازدواج با اقوام نسبتاً دورتر مانند عموزاده ها را با یکدیگر خوب نمى دانند و معتقدند: خطرات بیمارى هاى ارثى را تشدید مى نماید.(1)
ولى این مسأله اگر در خویشاوندان دور مشکلى ایجاد نکند - همان طور که غالباً نمى کند - در خویشاوندان نزدیک که «همخونى» شدیدتر است، مسلماً تولید اشکال خواهد کرد.
به علاوه، در میان محارم، جاذبه و کشش جنسى معمولاً وجود ندارد؛ زیرا محارم غالباً با هم بزرگ مى شوند و براى یکدیگر یک موجود عادى و معمولى هستند و موارد نادر و استثنائى نمى تواند مقیاس قوانین عمومى و کلى گردد و مى دانیم: جاذبه جنسى، شرط استحکام پیوند زناشوئى است، بنابراین اگر ازدواجى در میان محارم صورت گیرد، ناپایدار و سست خواهد بود.
آن گاه به محارم رضاعى اشاره کرده، مى فرماید: (و مادرانى که شما را شیر مى دهند و خواهران رضاعى شما بر شما حرامند)؛ «وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاّتی أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ مِنَ الرَّضاعَة».
گرچه قرآن در این قسمت از آیه تنها به دو دسته یعنى خواهران و مادران رضاعى اشاره کرده، ولى طبق روایات فراوانى که در دست است، محارم رضاعى منحصر به اینها نیستند، بلکه طبق حدیث معروفى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله): «یَحْرُمُ مِنَ الرِّضاعِ ما یَحْرُمُ النَّسَب»؛ (تمام کسانى که از نظر ارتباط نسبى حرامند، از نظر شیرخوارگى نیز حرام مى شوند).(2)
البته، مقدار شیرخوارگى که تأثیر در محرمیت مى کند و همچنین شرائط و کیفیت آن، ریزه کارى هاى فراوانى دارد که در کتاب هاى فقهى آمده است.
فلسفه تحریم محارم رضاعى این است که: با پرورش گوشت و استخوان آنها با شیر شخص معینى، شباهت به فرزندان او پیدا مى کند، مثلاً زنى که کودکى را به اندازه اى شیر مى دهد که بدن او با آن شیر نمو مخصوصى مى کند، یک نوع شباهت در میان آن کودک و سایر فرزندان آن زن پیدا مى شود، و در حقیقت هر کدام جزئى از بدن آن مادر محسوب مى گردند و همانند دو برادر نسبى هستند.
پس از آن به دسته سوم از محارم اشاره کرده و آنها را تحت چند عنوان بیان مى کند، مى فرماید:
1 ـ (و مادران همسرانتان)؛ «وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ».
یعنى به مجرد این که زنى به ازدواج مردى در آمد و صیغه عقد جارى گشت، مادر او و مادر مادر او هر چه بالاتر روند، بر او حرام ابدى مى شوند.
2 ـ (و دختران همسرانتان که در دامان شما قرار دارند به شرط این که با آن همسر آمیزش جنسى کرده باشید)؛ «وَ رَبائِبُکُمُ اللاّتی فی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللاّتی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ».
یعنى تنها با عقد شرعى یک زن، «دختران او» که از شوهر دیگرى بوده اند، بر این شوهر حرام نمى شوند، بلکه مشروط بر این است که: علاوه بر عقد شرعى با آن زن هم بستر هم شده باشد.
وجود این قید در این مورد تأیید مى کند که حکم مادر همسر که در جمله سابق گذشت، مشروط به چنین شرطى نیست، و به اصطلاح اطلاق حکم را تقویت مى کند.
گرچه ظاهر قید فِى «حُجُورِکُمْ»؛ (در دامان شما باشند) چنین مى فهماند که اگر دختر همسر از شوهر دیگر در دامان انسان پرورش نیابد بر او حرام نیست، ولى به قرینه روایات(3) و مسلّم بودن حکم، این قید به اصطلاح قید احترازى نیست.
بلکه در واقع اشاره به نکته تحریم است؛ زیرا این گونه دختران که مادرانشان اقدام به ازدواج مجدد مى کنند، معمولاً در سنین پائین هستند و غالباً در دامان شوهر جدید پرورش مى یابند.
آیه مى گوید: اینها در واقع همچون دختران خود شما هستند، آیا کسى با دختر خود ازدواج مى کند؟ و انتخاب عنوان «رَبائِبْ» که جمع «رَبِیْبَه» به معنى تربیت شده است، نیز به همین جهت مى باشد.
به دنبال این قسمت، براى تأکید مطلب اضافه مى کند: (اگر با آنها آمیزش جنسى نداشتید، دخترانشان بر شما حرام نیستند)؛ «فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُم».
3 ـ (و همسران فرزندانتان که از نسل شما هستند)؛ «وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ الَّذینَ مِنْ أَصْلابِکُم»(4).
در حقیقت تعبیر «مِنْ أَصْلاْبِکُم»؛ (فرزندانى که از نسل شما باشند)، براى این است که روى یکى از رسوم غلط دوران جاهلیت خط بطلان کشیده شود؛ زیرا در آن زمان معمول بود افرادى را به عنوان فرزند خود انتخاب مى کردند، یعنى کسى که فرزند شخص دیگرى بود به نام فرزند خود مى خواندند، و فرزند خوانده مشمول تمام احکام فرزند حقیقى بود، و به همین دلیل با همسران فرزند خوانده خود ازدواج نمى کردند.
باید توجه داشت: فرزند خواندگى و احکام آن در اسلام به کلى بى اساس است.
4 ـ (و نیز حرام شده است براى شما جمع در میان دو خواهر)؛ «وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الأُخْتَیْنِ».
یعنى ازدواج با دو خواهر در زمان واحد مجاز نیست، بنابراین اگر با دو خواهر یا بیشتر در زمان هاى مختلف و بعد از جدائى از خواهر قبلى انجام گیرد، مانعى ندارد.
و از آنجا که در زمان جاهلیت جمع میان دو خواهر رائج بود، و افرادى مرتکب چنین ازدواج هائى شده بودند، قرآن بعد از جمله فوق مى گوید: (مگر آنچه در گذشته واقع شده)؛ «إِلاّ ما قَدْ سَلَف».
یعنى این حکم (همانند احکام دیگر) عطف به گذشته نمى شود، و کسانى که قبل از نزول این قانون، چنین ازدواجى انجام داده اند کیفر و مجازاتى ندارند، اگر چه اکنون باید یکى از آن دو را انتخاب کرده، و دیگرى را رها کنند.
در پایان آیه مى فرماید: (خداوند آمرزنده و مهربان است)؛ «إِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحیم».
شاید رمز این که اسلام از چنین ازدواجى جلوگیرى کرده، این باشد که دو خواهر به حکم نسب و پیوند طبیعى نسبت به یکدیگر علاقه شدیدى دارند، ولى به هنگامى که رقیب هم شوند، طبعاً نمى توانند آن علاقه سابق را حفظ کنند، و به این ترتیب یک نوع تضاد عاطفى در وجود آنها پیدا مى شود، که براى زندگى آنها زیان بار است; زیرا دائماً انگیزه «محبت» و انگیزه «رقابت» در وجود آنها در حال کشمکش و مبارزه اند.
بعضى از مفسران احتمال داده اند: جمله «اِلاّ ما قَدْ سَلَفَ» به تمام محارمى که در آیه به آن اشاره شده، برگردد، یعنى اگر قبل از نزول این آیه اقدام به ازدواج با یکى از محارم فوق طبق قوانین متداول آن زمان کرده باشید، حکم تحریم شامل آن ازدواج ها نمى شود، و فرزندان آنها فرزندان مشروع خواهند بود، البته پس از نزول این آیه، لازم بوده فوراً جدا شوند.
پایان آیه یعنى جمله «إِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً» نیز متناسب با این معنى مى باشد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.