پاسخ اجمالی:
طبق روایات شیعه و اهل تسنن، اعمال نیک، برای دیگران هم مفید است؛ زیرا هنگامى که کسى براى دیگرى عمل نیکى انجام مى دهد، به خاطر صفت نیکى است که در او بوده؛ پس او نتیجه صفت نیک خود را مى گیرد. ضمن اینکه پاداش هائى که خداوند به افراد مى دهد بر دو گونه است: پاداشی که مخصوص خودش است. و پاداش هائى که قابل واگذارى است و مى توان آنها را به دیگرى هدیه داد.
پاسخ تفصیلی:
ممکن است هنگام مطالعه آیه 164 سوره «انعام» که مى فرماید: (هیچ کسى جز براى خود عملى انجام نمى دهد و هیچ گنه کارى بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد)؛ «وَ لاتَکْسِبُ کُلُّ نَفْس إِلاّ عَلَیْها وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» این توهم پیش آید که کارهاى خیرى که به عنوان نیابت یا هدیه کردن ثواب، براى اموات و مردگان و حتى گاهى براى افراد زنده انجام مى گیرد، نمى تواند به حال آنها مفید بوده باشد، در حالى که روایات فراوانى از طرق شیعه و اهل تسنن از پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا امامان اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده که این گونه اعمال، گاهى مفید و سودمند است، نه تنها عمل فرزند براى پدر و مادر که براى دیگران هم، نتیجه بخش است. به علاوه، مى دانیم پاداش اعمال بستگى به اثراتى دارد که از انجام کار خیر در روح و جان انسان به جاى مى ماند و در تکامل و ترقى او مؤثر است. اما کسى که هیچ کار نیکى انجام نداده و حتى در مقدمات آن نیز دخالت نداشته است چگونه ممکن است آن اثر روحى و معنوى را پیدا کند؟ بعضى این ایراد را بسیار با آب و تاب تعقیب مى کنند، نه تنها افراد عادى بلکه پاره اى از نویسندگان و مفسران مانند نویسنده «المنار» نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته تا آنجا که بسیارى از احادیث و روایات مسلّم را به دست فراموشى سپرده اند. ولى با توجه به دو نکته پاسخ این گونه ایرادها روشن مى گردد:
اولاً ـ درست است که عمل هر کس باعث تکامل خود اوست، فلسفه ها، نتایج و آثار واقعى اعمال نیک تنها عائد انجام دهنده آن عمل مى شود، همان طور که «ورزش» و «تعلیم و تربیت» هر کس باعث «تقویت» و «تکامل» جسم و جان خود او است. اما باید توجه داشت هنگامى که کسى براى دیگرى عمل نیکى انجام مى دهد، حتماً به خاطر امتیاز و صفت نیکى است که در او بوده: یا مربى خوبى بوده و یا شاگرد خوبى، یا دوست باصفائى بوده و یا همسایه باوفا، یا عالم خدمتگذارى و یا مؤمن با حقیقتى بوده است و به هر حال حداقل، نقطه روشنى در زندگى او وجود داشته که همان یک نقطه، جلب توجه دیگران را کرده و سبب شده اعمال خیرى براى او انجام دهند. بر این اساس، در واقع او نتیجه همان امتیاز و صفت برجسته و نقطه درخشان زندگى خود را مى گیرد، و به این ترتیب، معمولاً انجام عمل خیر دیگران براى او نیز پرتوى از عمل یا نیت خیر خود او است.
ثانیاً ـ پاداش هائى که خداوند به افراد مى دهد بر دو گونه است: پاداش هائى که متناسب وضع تکامل روحى و شایستگى افراد است یعنى به خاطر انجام اعمال نیک، روح و جان آنها آن قدر اوج مى گیرد و ترقى مى کند که شایستگى زندگى در عوالم بهتر و بالاتر را پیدا مى کنند، و با بال و پرى که از عقیده و اعمال نیک فراهم ساخته اند بر اوج آسمان سعادت پرواز مى نمایند. مسلماً این گونه آثار مخصوص شخص عمل کننده است و قابل واگذارى به دیگرى نیست. و پاداش هائى که قابل واگذارى است بدین معنى: از آنجا که هر کار نیکى اطاعت فرمان خدا است، و شخص مطیع و فرمانبردار، در برابر اطاعتى که کرده استحقاق پاداشى دارد، مى تواند این پاداش را به میل خود به دیگرى هدیه کند. درست مثل این که استادى در یک رشته مهم و سازنده علمى در دانشگاه تدریس مى کند، شک نیست که او با تدریس خود دو گونه نتیجه مى گیرد: هم در پرتو تدریس، در جنبه هاى علمى کامل تر و قوى تر مى شود. و هم حقوقى دریافت مى کند. نتیجه اول را بدون شک نمى تواند به دیگرى اهداء کند و مخصوص خود اوست. اما نتیجه دوم را مى تواند به افراد مورد علاقه اش هدیه کند. هدیه کردن ثواب اعمال در مورد اموات و گاهى در مورد زندگان نیز همین گونه است و به این ترتیب هر گونه ابهام از احادیثى که در این زمینه وارد شده مرتفع مى گردد. ولى باید توجه داشت پاداش هائى که از این طریق به افراد مى رسد، نمى تواند تمام سعادت آنها را تأمین کند، بلکه آثار کمترى خواهند داشت و پایه اصلى نجات انسان همان ایمان و عمل خود اوست. (1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.