پاسخ اجمالی:
تشبيه و مثال وسيله اى براى تجسم حقيقت است. قرآن گاهى در مقام بيان ضعف مدعيان، عجز آنان را در مقابل مگس به تصوير مي کشد و يا سستي تکيه گاه بت پرستان را با سستي خانه عنکبوت مسجم مي کند؛ لذا در قرآن می فرماید: «خداوند ابا نمي کند که به پشه يا کوچکتر مثال بزند».
پاسخ تفصیلی:
در آیه 26 سوره «بقره» مى خوانیم: (خداوند از این که به موجودات ظاهراً کوچکى مانند پشه و یا بالاتر از آن مثال بزند هرگز شرم نمى کند)؛ «إِنَّ اللّهَ لایَسْتَحْیی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَه». چرا که مثال باید موافق مقصود باشد، و به تعبیر دیگر مثال وسیله اى است براى تجسم حقیقت. گاهى که گوینده در مقام تحقیر و بیان ضعف مدعیان است بلاغت سخن ایجاب مى کند که براى نشان دادن ضعف آنها، موجود ضعیفى را براى مثال انتخاب کند؛ مثلاً در آیه 73 سوره «حج» مى خوانیم: «إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَ الْمَطْلُوب»؛ (آنها که مورد پرستش شما هستند هرگز نمى توانند مگسى بیافرینند اگر چه دست به دست هم بدهند، حتى اگر مگس چیزى از آنها برباید آنها قدرت پس گرفتن آن را ندارند، هم طلب کننده ضعیف است و هم طلب شونده). ملاحظه مى کنید در اینجا هیچ مثالى بهتر از مگس یا مانند آن نیست تا ضعف و ناتوانى آنها را مجسم کند.
و نیز در سوره «عنکبوت» آیه 41 وقتى که مى خواهد ناتوانى بت پرستان را در تکیه گاه هائى که براى خود انتخاب کرده اند مجسم سازد، آنها را تشبیه به عنکبوتى مى کند که آن لانه سست را براى خود انتخاب کرده است که سُست ترین خانه ها در جهان خانه عنکبوت است: «مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُون».
مسلماً اگر در این گونه موارد به جاى این مثال هاى کوچک مثل هاى بزرگى از آفرینش کواکب و آسمان هاى پهناور قرار داده شود بسیار نامناسب خواهد بود و هرگز با اصول فصاحت و بلاغت سازگار نیست. اینجا است که خداوند مى فرماید: «ما ابا نداریم از این که به پشه مثال بزنیم و یا بالاتر از آن (تا حقایق عقلانى را در لباس مثال هاى حسّى بریزیم و در اختیار بندگان قرار دهیم)». خلاصه این که هدف رساندن مطلب است، مثال ها نیز باید قبائى باشد درست متناسب قامت مطالب.
در این که منظور از: «فَما فَوْقَه»؛ (پشه یا بالاتر از آن) چیست؟ مفسران دو گونه تفسیر کرده اند:
گروهى گفته اند: منظور «بالاتر از آن در کوچکى» است، زیرا مقام، مقام بیان کوچکى مثال است و برترى نیز از این نظر مى باشد، این درست به آن مى ماند که گاه به کسى بگوئیم: تو چرا براى یک تومان این همه زحمت مى کشى؟ آیا شرم نمى کنى؟ او مى گوید: شرمى ندارد من براى بالاتر از آن هم زحمت مى کشم، حتى براى یک ریال!
بعضى دیگر گفته اند: مراد «بالاتر از نظر بزرگى» است، یعنى خداوند هم مثال هاى کوچک را مطرح مى کند و هم مثال هاى بزرگ را، درست مطابق مقتضاى حال. ولى تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.
پس از آن، در دنبال این سخن مى فرماید: (اما کسانى که ایمان آورده اند مى دانند آن مطلب حقى است از سوى پروردگارشان)؛ «فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِم». آنها در پرتو ایمان و تقوا از لجاجت، عناد و کینه توزى با حق دورند و مى توانند چهره حق را به خوبى ببینند، و منطق مثل هاى خدا را درک کنند.
(ولى آنها که کافرند مى گویند: خدا چه منظورى از این مثال داشته که مایه تفرقه و اختلاف شده، گروهى را به وسیله آن هدایت کرده، و گروهى را گمراه؟!)؛ «وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً». [آنها می گویند:] این خود، دلیل بر آن است که این مثل ها از ناحیه خدا نیست؛ چرا که اگر از ناحیه او بود همه آن را پذیرا مى شدند!!
ولى خداوند در یک جواب کوتاه و قاطع به آنها پاسخ مى گوید که: (تنها فاسقان و گنه کارانى را که دشمن حق اند به وسیله آن گمراه مى سازد)؛ «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ».
بنابراین، تمام این سخنان، سخنان خدا است و نور و هدایت است، چشم بینا مى خواهد که از آن استفاده کند، و اگر این کوردلان، به مخالفت و لجاج برمى خیزند، بر اثر نقصان و کمبود خودشان است، و گرنه در این آیات الهى نقصى وجود ندارد.(1)، (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.