پاسخ اجمالی:
خداوند نعمت های بهشتی را در آیات 27 تا 35 سوره واقعه این گونه بیان می فرماید: بهشتیان در سایه درخت سدر بى خار قرار خواهند گرفت که سایه بسیار سنگین و لطیفى دارد، علاوه بر آن سایه درختان خوشرنگ و خوشبوی «طلح» وجود دارد که بنا به نظر بعضی همان درخت موز است. بهشتیان دائما از این سایه های مطبوع و روح افزا بهره مندند و در کنار آبهائى آبشار مانند که منظره فوق العاده زیبا و دل انگیزى دارد به سر مى برند. و از میوه های فراوان بهشتی استفاده کرده و همسرانی گرانقدر دارند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال را مى توان با توجه به آیات 27 ـ 35 سوره «واقعه» به دست آورد. خداى متعال در این آیات حداقل شش نعمت را برمى شمرد:
نخست مى فرماید: (آنها در سایه درخت سدر بى خار قرار خواهند گرفت)؛ «فِی سِدْر مَخْضُود». (1)
در حقیقت این رساترین توصیفى است که براى درختان بهشتى در قالب الفاظ دنیوى ما امکان پذیر است؛ زیرا «سدر» به گفته بعضى از ارباب لغت: درختى است تناور که بلندیش گاهى تا چهل متر مى رسد، و مى گویند: تا دو هزارسال عمر مى کند (و سایه بسیار سنگین و لطیفى دارد)، تنها عیب این درخت این است که، خاردار است، ولى با توصیف به «مخضود» از ماده «خضد» (بر وزن مجد) به معنى بریدن و گرفتن خار، این مشکل نیز در درختان سدر بهشتى حل شده.
در حدیثى آمده است: «هر گاه بعضى از لغات قرآن براى یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) مشکل مى شد، مى گفتند: خداوند به برکت اعراب بادیه نشین، و سؤالات آنها ما را بهره مند مى کند، از جمله: روزى عربى بادیه نشین خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده عرض کرد: اى رسول خدا! خداوند متعال در قرآن، از یک درخت آزاردهنده نام برده است، و من فکر نمى کردم در بهشت چنین درختى باشد! فرمود: کدام درخت؟ عرض کرد: درخت سدر؛ زیرا داراى خار است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: مگر خداوند نمى فرماید: «فِى سِدْر مَخْضُود» مفهومش این است: خارهاى آن را قطع کرده است، و به جاى هر خار، میوه اى قرار داده، و هر میوه اى هفتاد و دو رنگ ماده غذائى دارد که، هیچ یک شباهتى به دیگرى ندارد»!. (2)
دومین موهبت این است: (آنها در سایه درختان «طلح متراکم» به سر مى برند)؛ «وَ طَلْح مَنْضُود».
«طلح» درختى است سبز و خوشرنگ و خوشبو، جمعى گفته اند: همان درخت موز است که، برگهاى بسیار پهن و سبز و زیبا، و میوه اى شیرین و گوارا دارد، و «منضود» از ماده «نضد» به معنى «متراکم» است.
ممکن است این تعبیر، اشاره به تراکم برگها یا تراکم میوه ها، و یا هر دو باشد، حتى بعضى گفته اند: این درختان، چنان پر میوه است که، ساقه و شاخه ها غرق میوه و پوشیده از آن مى باشد.
بعضى از مفسران گفته اند: با توجه به این که درخت سدر برگهائى بسیار کوچک، و درخت موز برگهائى بسیار پهن، بزرگ و گسترده دارند، ذکر این دو درخت، اشاره لطیفى به تمام درختان بهشتى است که در میان این دو قرار دارد. (3)
سومین نعمت بهشتى را، چنین بیان مى کند: (و سایه کشیده و گسترده)؛ «وَ ظِلّ مَمْدُود».
بعضى این سایه گسترده را به حالتى شبیه «بین الطلوعین» تفسیر کرده اند که، سایه همه جا را فرا گرفته است و در حدیثى در «روضه کافى» این معنى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده است. (4)
غرض این است: حرارت آفتاب هرگز بهشتیان را متألم و ناراحت نمى کند، و دائماً در سایه هاى مطبوع، و گسترده، و روح افزا به سر مى برند.
و چهارمین نعمت، به آبهاى بهشتى اشاره کرده مى فرماید: (بهشتیان در کنار آبهائى آبشار مانند [که منظره فوق العاده زیبا و دل انگیزى دارد] به سر مى برند)؛ «وَ ماء مَسْکُوب».
«مَسْکُوب» از ماده «سکب» (بر وزن کبک) در اصل به معنى «ریزش» است، و از آنجا که ریزش آب از بالا به پائین، به صورت آبشار، بهترین مناظر را ایجاد مى کند ، زمزمه هاى آن گوش جان را نوازش مى دهد، و منظره آن چشم را فروغ مى بخشد ، این امر یکى از مواهب بهشتیان قرار داده شده است.
و البته، آن درختها و آن همه آب جارى دائم، انواع میوه ها را نیز همراه دارد، و لذا در پنجمین نعمت، مى افزاید: (و میوه هاى فراوانى)؛ «وَ فاکِهَة کَثِیرَة».
(که نه قطع مى شود و نه هیچگاه ممنوع مى گردد)؛ «لامَقْطُوعَة وَ لامَمْنُوعَة» .
آرى، همچون میوه هاى این جهان نیست که، محدود به فصول معینى باشد، و تنها چند هفته یا چند ماه در سال بر درخت ظاهر شود، و نیز همچون میوه هاى این جهان نیست که، گاه خارها مانع چیدن آن است و گاه بلندى خطرناک درخت مانند نخل، و یا مانعى در وجود خود انسان، از تناول آن وجود داشته باشد، و نه میزبان اصلى بهشت که خداوند منان است و مأموران او، بخل و منعى دارند، بنابراین، هیچ مانعى در کار نیست، بلکه «مقتضى کاملاً موجود و مانع در هر شکل و هر صورت مفقود است».
آنگاه به نعمت دیگرى اشاره کرده، مى افزاید: (آنها داراى همسران گرانقدرى هستند)؛ «وَ فُرُش مَرْفُوعَة».
«فُرُش» جمع «فراش» در اصل به معنى هر گونه فرش یا بسترى است که مى گسترانند، و به همین تناسب گاه به عنوان کنایه از همسر به کار مى رود (خواه مرد باشد یا زن).
لذا در حدیث معروفى از پیغمبر گرامى(صلى الله علیه وآله) آمده است: «الوَلَدُ لِلْفَراشِ وَ لِلْعاهِرِ الحَجَرُ»؛ (فرزندى که از زن شوهردار متولد مى شود متعلق به همان خانواده است و اگر مرد فاسق و زناکارى در این میان بوده، بهره اش تنها سنگ است)، (5) و احتمال انعقاد فرزند از نطفه او پذیرفته نیست.
بعضى نیز «فُرُش» را به معنى حقیقى (نه به معنى کنائى) تفسیر کرده اند، و آن را اشاره به فرشها و بسترهاى بسیار گرانبها و پر ارزش بهشت دانسته اند، ولى در این صورت، ارتباط آیات بعد که حکایت از حوریان و همسران بهشتى مى کند، از آن قطع مى شود. (6)، (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.