پاسخ اجمالی:
در فاصله میان موسى(ع) و مسیح(ع) پیامبرانى وجود داشتند، اما در زمان میان حضرت مسیح و پیغمبر اسلام (ص) که حدود ششصد سال بوده پیامبری نیامده، قرآن در آیه 19 سوره مائده، این دوران را دوران«فترت رسل» نامیده است. اما این به معنی این نیست که زمین در این دوران از اوصیای الهی خالی بوده؛ زیرا طبق روایات، زمین هرگز از حجت الهی خالی نخواهد بود.
پاسخ تفصیلی:
خداى متعال در آیه 19 سوره «مائده» به مسأله فترت رسل اشاره نموده مى فرماید: (اى اهل کتاب و اى یهود و نصارى پیامبر ما به سوى شما آمد تا در عصرى که میان پیامبران الهى فترت و فاصله اى واقع شده، حقایق را براى شما بیان مى کند، مبادا بگوئید از طرف خدا بشارت دهنده و بیم دهنده به سوى ما نیامد)؛ «یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشیر وَلا نَذیر».
«فترت» در اصل، به معنى سکون و آرامش است و به فاصله میان دو جنبش و حرکت یا دو کوشش و نهضت و انقلاب، نیز گفته مى شود.
و از آنجا که در فاصله میان «موسى»(علیه السلام) و «مسیح»(علیه السلام) پیامبران و رسولانى وجود داشتند، اما در میان حضرت مسیح و پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله) به این شکل نبود، قرآن این دوران را دوران «فترت رسل» نامیده است، و مى دانیم که میان دوران مسیح و بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) حدود ششصد سال فاصله بود.(1) به همین دلیل در قرآن از آن به عنوان دوران «فترت» یاد شده است.
در اینجا ممکن است گفته شود: طبق عقیده ما، جامعه انسانیت لحظه اى از نماینده خدا و فرستادگان او خالى نخواهد شد، چگونه ممکن است چنین فترتى وجود داشته باشد؟
در پاسخ باید توجه داشت قرآن مى گوید: «عَلى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ» یعنى رسولانى در این دوران نبودند اما هیچ مانعى ندارد که اوصیاى آنها وجود داشته باشند.
به تعبیر بهتر، «رسولان»، آنهائى بودند که دست به تبلیغات وسیع و دامنه دارى مى زدند، مردم را بشارت مى دادند و انذار مى کردند، سکوت و خاموشى اجتماعات را در هم مى شکستند، و صداى خود را به گوش همگان مى رساندند، ولى اوصیاى آنها همگى چنین مأموریتى را نداشتند و حتى گاهى ممکن است آنها به خاطر یک سلسله عوامل اجتماعى در میان مردم به طور پنهان زندگى مى نموده اند.
على(علیه السلام) در یکى از بیاناتش در «نهج البلاغه» مى فرماید:
«اَللّهُمَّ بَلى لا تَخْلُو الأَرْضُ مِنْ قائِم لِلّهِ بِحُجَّة اِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمّا خائِفاً مَغْمُوراً لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَیِّناتُهُ... یَحْفَظُ اللّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّناتِهِ حَتّى یُودِعُوها نُظَرائَهُمْ وَ یَزْرَعُوها فِى قُلُوبِ أَشْباهِهِمْ»؛ (آرى، روى زمین هرگز از کسى که قیام به حجت الهى کند، خالى نخواهد ماند، خواه آشکار و مشهور باشد، یا پنهان و ناشناخته، براى این که احکام، دستورات، دلائل و نشانه هاى خداوند از میان نرود [و آنها را از تحریف و دستبرد مصون دارند]... خداوند به وسیله آنها دلائل و نشانه هاى خود را حفظ مى کند تا به افرادى همانند خود بسپارند و بذر آن را در دل هاى کسانى شبیه خود بیفشانند...).(2)
روشن است هنگامى که رسولان انقلابى و مبلّغان موج شکن در میان جامعه نباشند، تدریجاً خرافات، وسوسه هاى شیطانى و تحریف ها و بى خبرى از تعلیمات الهى گسترش مى یابد، اینجا است که ممکن است جمعى وضع موجود را عذر و بهانه اى براى فرار از زیر بار مسئولیت ها بپندارند، در این موقع، خداوند به وسیله مردانِ آسمانى این عذر و بهانه ها را قطع مى نماید.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.