پاسخ اجمالی:
آیه 29 سوره انفال، تقوا را عامل شناخت حق از باطل معرفی کرده است؛ زیرا با تقوا پرده های حرص و شهوت و... از اندیشه انسان زدوده شده، نیروى عقل براى درک حقایق آماده می شود. ضمن اینکه همه دانایی ها از خداوند سرچشمه مى گیرد و تقوا موجب تقرب و بهره مندی بیشترى از آن خواهد شد و لذا در فتنه ها، ظاهر فریبنده باطل را تشخیص خواهد داد. تجربه نیز ثابت کرده جوامعى که بر محور هوا و هوس مى گردد تمییز حق و باطل در آن مشکل است.
پاسخ تفصیلی:
خداى متعال در آیه 29 سوره «انفال» مى فرماید: (اى کسانى که ایمان آورده اید، اگر تقوا پیشه کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید به شما نورانیت و روشن بینى خاصى مى بخشد که بتوانید حق را از باطل به خوبى تشخیص دهید)؛ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً».
در مسیر راهى که انسان به سوى پیروزى ها مى رود، همیشه پرتگاه ها و بیراهه هائى وجود دارد که اگر آنها را به خوبى نبیند و نشناسد و پرهیز نکند چنان سقوط مى کند که اثرى از او باقى نماند.
در این راه مهم ترین مسأله، شناخت حق و باطل، شناخت نیک و بد، شناخت دوست و دشمن، شناخت مفید و زیان بخش، و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختى است.
اگر به راستى انسان این حقائق را به خوبى بشناسد، رسیدن به مقصد براى او آسان است.
آیه فوق مى گوید: این دید و درک، ثمره درخت تقوا است، اما چگونه تقوا، پرهیز از گناه و هوا و هوس هاى سرکش به انسان چنین دید و درکى مى دهد شاید براى بعضى مبهم باشد، اما کمى دقت پیوند میان این دو را روشن مى سازد.
توضیح این که:
اولاً ـ نیروى عقل انسان به قدر کافى براى درک حقایق آماده است، ولى پرده هائى از حرص، طمع، شهوت، خودبینى، حسد و عشق هاى افراطى به مال، همسر، فرزند و جاه و مقام همچون دود سیاهى در مقابل دیده عقل آشکار مى گردد، و یا مانند غبار غلیظى فضاى اطراف را مى پوشاند و پیداست در چنین محیط تاریکى انسان چهره حق و باطل را نمى تواند بنگرد.
اما اگر با آب تقوا این غبار زدوده شود و این دود سیاه و تاریک از میان برود دیدن چهره حق آسان است.
ثانیاً ـ مى دانیم: هر کمالى در هر جا وجود دارد پرتوى از کمالِ حق است و هر قدر انسان به خدا نزدیک تر شود، پرتو نیرومندترى از آن کمال مطلق در وجود او انعکاس خواهد یافت.
روى این حساب، همه علم و دانش ها از علم و دانش او سرچشمه مى گیرد و هر گاه انسان در پرتو تقوا و پرهیز از گناه و هوا و هوس به او نزدیک تر شود، و قطره وجود خود را به اقیانوس بى کران هستى او پیوند دهد، سهم بیشترى از آن علم و دانش خواهد گرفت.
و به تعبیر دیگر: قلب آدمى همچون آئینه است و وجود هستى پروردگار همچون آفتاب عالم تاب، اگر این آئینه را زنگار هوا و هوس، تیره و تار کند، نورى در آن منعکس نخواهد شد.
اما هنگامى که در پرتو تقوا و پرهیزگارى صیقل داده شود و زنگارها از میان برود نور خیره کننده آن آفتاب پر فروغ در آن منعکس مى گردد و همه جا را روشن مى سازد.
بدین رو در طول تاریخ در حالات مردان و زنان پرهیزکار روشن بینى هائى مشاهده شده که هرگز از طریق علم و دانش معمولى قابل درک نیست.
آنها بسیارى از حوادث را که در لابلاى آشوب هاى اجتماعى، ریشه آن ناشناخته بود به خوبى مى شناختند و چهره هاى منفور دشمنان حق را از پشت هزاران پرده فریبنده مى دیدند!
این اثر عجیب تقوا در شناخت واقعى و دید و درک انسان ها در بسیارى از روایات و آیات دیگر نیز آمده است، از جمله در سوره «بقره» آیه 282 مى خوانیم: «وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللّهُ»؛ (تقوا پیشه کنید و خداوند به شما تعلیم مى دهد).
در حدیث معروف آمده است: «اَلْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللّه»؛ (انسان با ایمان با نور خدا مى بیند).(1)
و در «نهج البلاغه» در کلمات قصار مى خوانیم: «أَکْثَرُ مَصارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِعِ»؛ (زمین خوردن عقل ها غالباً به خاطر برق طمع است که چشم عقل را از کار مى اندازد و پرتگاه ها و لغزش گاه ها را نمى بیند).(2)
ثالثاً ـ از نظر تجزیه و تحلیل عقلى نیز پیوند میان تقوا و درک حقایق قابل فهم است؛ زیرا مثلاً جوامعى که بر محور هوا و هوس مى گردد و دستگاه هاى تبلیغاتى آنها در مسیر دامن زدن به همین هوى و هوس ها گام بر مى دارد، روزنامه ها مروج فساد مى شوند، رادیوها بلندگوى آلودگى و انحرافات مى گردند، و تلویزیون ها در خدمت هوا و هوسند، در چنین جوامعى تمیز حق از باطل، و خوب از بد، براى غالب مردم بسیار مشکل است.
بنابراین آن بى تقوائى سرچشمه این فقدان تشخیص و یا سوء تشخیص است.
و یا فى المثل در خانواده اى که تقوا نیست و کودکان در محیط آلوده پرورش مى یابند و از همان طفولیت به فساد و بى بندوبارى خو مى گیرند در آینده که بزرگ مى شوند تشخیص نیکى ها از بدى ها براى آنها مشکل مى شود.
اصولاً به کار افتادن نیروها، انرژى ها و هدر رفتن این سرمایه ها در راه گناه موجب مى شود که مردم از نظر درک و اطلاع، در سطحى پائین قرار گیرند و افکار منحطّى داشته باشند، هر چند در صنایع و زندگى مادى پیشروى کنند.
بنابراین، به خوبى مى بینیم هر بى تقوائى سرچشمه یک نوع نا آگاهى و یا سوء تشخیص است، به همین جهت در دنیاى ماشینى امروز، جوامعى را مشاهده مى کنیم که از نظر علم و صنعت بسیار پیشرفته اند ولى در زندگى روزانه خود چنان گرفتار نابسامانى ها و تضادهاى وحشتناکى هستند که انسان را در تعجب فرو مى برد؛ اینها همه عظمت این گفته قرآن را روشن مى سازد.
با توجه به این که تقوا منحصر به تقواى عملى نیست، بلکه تقواى فکرى و عقلى را نیز شامل مى شود، این حقیقت آشکارتر خواهد شد.
تقواى فکرى در برابر بى بندوبارى فکرى به این معناست که ما در مطالعات خود به دنبال مدارک صحیح و مطالب اصیل برویم و بدون تحقیق کافى و دقت لازم در هیچ مسأله اى اظهار عقیده نکنیم.
آنها که تقواى فکرى را به کار مى بندند بدون شک بسیار آسانتر از بى بندوبارها به نتائج صحیح مى رسند ولى آنها که در انتخاب مدارک و طرز استدلال بى بند و بارند اشتباهاتشان فوق العاده زیاد است.
اما مطلب مهمى که باید جداً به آن توجه داشت، و مانند بسیارى دیگر از مفاهیم سازنده اسلامى در میان ما مسلمانان دستخوش تحریف شده، این است: بسیارند کسانى که خیال مى کنند آدم با تقوا کسى است که زیاد بدن و لباس خود را آب بکشد و همه کس و همه چیز را نجس یا مشکوک بداند، و در مسائل اجتماعى به انزوا در آید و دست به سیاه و سفید نزند، و در برابر هر مسأله اى سکوت اختیار کند.
این گونه تفسیرهاى غلط براى تقوا و پرهیزکارى در واقع یکى از عوامل انحطاط جوامع اسلامى محسوب مى گردد چنین تقوائى نه آگاهى مى آفریند و نه روشن بینى و فرقان و جدائى حق از باطل!(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.