پاسخ اجمالی:
این داستان در«عهدین» (تورات و انجیل) نیامده؛ اما از پاره اى از کتب دانشمندان یهود، داستانى درباره الیاس و یوشع بن لاوى نقل شده که شباهت نسبتاً زیادى به سرگذشت موسى(ع) و عالم زمانش دارد و ممکن است تحریفى از سرگذشت اصلى موسى و خضر باشد که بر اثر گذشت زمان دگرگون شده.
پاسخ تفصیلی:
در پاسخ این سؤال باید بگوئیم که اگر منظور کتب «عهدین» (تورات و انجیل) باشد، در آنها نیست.
اما از پاره اى از کتب دانشمندان یهود که: در قرن یازدهم میلادى تدوین گردیده، داستانى نقل شده که: شباهت نسبتاً زیادى به سرگذشت موسى(علیه السلام) و عالم زمانش دارد ـ هر چند قهرمان آن داستان «الیاس» و «یوشع بن لاوى» است ـ که از مفسران «تلمود» در قرن سوم میلادى مى باشند، و از جهات مختلفى نیز با سرگذشت موسى و خضر متفاوت است، آن داستان چنین است:
«یوشع» از خدا مى خواهد که: با «الیاس» ملاقات کند، و چون دعایش مستجاب مى شود، و به ملاقات «الیاس» مفتخر مى گردد، از وى مى خواهد: به برخى از اسرار اطلاع یابد، «الیاس» به وى مى گوید: تو را طاقت تحمل نیست، اما «یوشع» اصرار می ورزد، و «الیاس» درخواست او را اجابت مى کند، مشروط بر آن که راجع به هر چه مى بیند پرسشى نکند، و اگر «یوشع» تخلف ورزد «الیاس» او را ترک کند، با این قرار داد، یوشع و الیاس همسفر مى شوند.
در خلال مسافرت خویش، اول به خانه اى وارد مى شوند که: صاحب خانه از آنها گرم پذیرائى مى کند، خانواده ساکن این خانه از ما یملک دنیا تنها یک گاو داشتند که از فروش شیر آن گذران مى کردند، الیاس دستور مى دهد: صاحب خانه آن گاو را بکشد، و «یوشع» از این کردار سخت دچار تعجب و شگفتى مى گردد، و از وى علت آن را مى پرسد، «الیاس» قرار داد را به وى متذکر شده و او را به مفارقت تهدید مى کند، لاجرم «یوشع» دم برنمى آورد.
از آنجا هر دو به قریه دیگرى سفر مى کنند، و به خانه توانگرى وارد مى شوند، در این خانه الیاس دست به کار گل مى شود، و دیوارى را که در شرف ویرانى بود، مرمت مى کند.
در قریه دیگرى چند نفر از مردم آن ده، در محلى اجتماع داشتند و از این دو نفر خوب پذیرائى نمى کنند، الیاس ایشان را دعا مى کند که: همگى ریاست یابند.
در قریه چهارم، از آنان پذیرائى گرم مى شود، الیاس دعا مى کند که: فقط یکى از آنان به ریاست برسد!، بالاخره «یوشع بن لاوى» طاقت نمى آورد، و راجع به چهار واقعه مى پرسد.
الیاس مى گوید: در خانه اول زوجه صاحب خانه بیمار بود، و اگر آن گاو به رسم صدقه قربانى نمى شد، آن زن در مى گذشت، و خسارتش براى صاحب خانه بیش از خسارتى بود که از ذبح گاو حاصل مى گردید.
در خانه دوم، زیر دیوار گنجى بود که مى بایست براى کودکى یتیم محفوظ بماند.
براى مردم قریه سوم ریاست همه را خواستم تا کارشان دچار پریشانى و اختلال گردد، بر عکس، مردم قریه چهارم زمام کارشان در دست یک نفر قرار مى گیرد و امورشان منظم و به سامان مى رسد.(1)
اشتباه نشود، هرگز نمى خواهیم بگوئیم: داستانى که در قرآن آمده با این داستان یکى است، بلکه منظور این است: داستانى را که دانشمندان یهود نقل کرده اند، ممکن است داستان مشابهى باشد و یا تحریفى از سرگذشت اصلى موسى و خضر که بر اثر گذشت زمان ممتد دگرگون شده و به این صورت درآمده است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.