پاسخ اجمالی:
منّ در لغت به گفته بعضى، قطرات کوچکى همچون قطرات شبنم است که بر درختان مى نشیند و طعم شیرینى دارد. مفسرین آن را به عسل، قارچ، شیره درختان و یا بذری که با آن نان می پختند تفسیر کرده اند. سَلْوى در اصل به معنى آرامش و تسلّى است، و بسیارى از مفسران آن را یک نوع «پرنده» شبیه کبوتر دانسته اند.
پاسخ تفصیلی:
مفسّران در تفسیر این دو کلمه سخن بسیار گفته اند که نیازى به ذکر همه آنها نمى بینیم، بهتر این است نخست به معنى لغوى آنها، آنگاه به ذکر تفسیرى که از همه روشن تر به نظر مى رسد و با قرائن آیات قرآن نیز هماهنگ تر است بپردازیم:
«منّ» در لغت به گفته بعضى، قطرات کوچکى همچون قطرات شبنم است که بر درختان مى نشیند و طعم شیرینى دارد.(1)
یا به تعبیر دیگر، یک نوع صمغ و شیره درختى است با طعم شیرین.
و بعضى گفته اند: طعم آن شیرین توأم با ترشى بوده است.
«سَلْوى» در اصل به معنى آرامش و تسلّى است، و بعضى از ارباب لغت و بسیارى از مفسران آن را یک نوع «پرنده» دانسته اند.
طبق روایتى که از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده فرمود: «الْکَمْأَةُ مِنَ الْمَنِّ»: (قارچ نوعى از منّ است)(2) معلوم مى شود «منّ» قارچ هاى خوراکى بوده که در آن سرزمین مى روئیده.
بعضى دیگر گفته اند: مقصود از «منّ» تمام آن نعمت هائى است که خدا بر بنى اسرائیل «منّت» گذارده، و «سَلْوى» تمام مواهبى بوده که مایه آرامش آنها مى شده است.
در «تورات» مى خوانیم: «منّ» چیزى مثل تخم «گشنیز» بوده که شب در آن سرزمین مى ریخته، و بنى اسرائیل آن را جمع کرده، مى کوبیدند و با آن نان درست مى کردند که طعم نان روغنى داشته است.
احتمال دیگرى نیز وجود دارد و آن این که در اثر باران هاى نافعى که به لطف خداوند در مدت سرگردانى بنى اسرائیل در آن بیابان مى بارید، اشجار آن محیط، صمغ و شیره مخصوصى بیرون مى دادند و بنى اسرائیل از آن استفاده مى کردند.
بعضى دیگر، نیز احتمال داده اند: «منّ» یک نوع عسل طبیعى بوده که بنى اسرائیل در طول حرکت خود در آن بیابان به مخازنى از آن مى رسیدند؛ چرا که در حواشى بیابانِ تیهْ، کوهستان ها و سنگلاخ هائى وجود داشته که نمونه هاى فراوانى از عسل طبیعى در آن به چشم مى خورده است.
این تفسیر، به وسیله تفسیرى که بر «عهدین» (تورات و انجیل نوشته شده) تأیید مى شود آنجا که مى خوانیم: «اراضى مقدسه به کثرت انواع گل ها و شکوفه ها معروف است، و بدین لحاظ است که جماعت زنبوران همواره در شکاف سنگ ها و شاخ درختان و خانه هاى مردم مى نشینند، به طورى که فقیرترین مردم عسل را مى توانند خورد».
در مورد «سَلْوى» گر چه بعضى از مفسران آن را به معنى «عسل» گرفته اند ولى مفسران دیگر، تقریباً همه آن را یک نوع پرنده مى دانند، که از اطراف به طور فراوان در آن سرزمین مى آمده، و بنى اسرائیل از گوشت آنها استفاده مى کردند.
در تفسیرى که بعضى از مسیحیان به «عهدین» نوشته اند تأیید این نظریه را مى بینیم آنجا که مى گوید:
«بدان که سَلوى از آفریقا به طور زیاد حرکت کرده به شمال مى روند که در جزیره کاپرى، 16 هزار از آنها را در یک فصل صید نمودند... این مرغ از راه دریاى قلزم (بحر احمر) آمده، خلیج عقبه و سوئز را قطع نموده، در شبه جزیره سینا داخل مى شود، و از کثرت تعب و زحمتى که در بین راه کشیده است، به آسانى با دست گرفته مى شود، و چون پرواز نماید غالباً نزدیک زمین است... راجع به این قسمت در سفر «خروج» و سفر «اعداد» (از تورات) سخن رفته است».
از این نوشته نیز استفاده مى شود: مقصود از «سَلوى» همان پرنده مخصوص پرگوشتى است که شبیه و اندازه کبوتر است، و این پرنده در آن سرزمین معروف مى باشد.
البته لطف مخصوص خداوند به بنى اسرائیل در دوران سرگردانیشان در بیابان سینا، سبب شده بود که این پرنده به طور فراوان در طول این مدت در آنجا وجود داشته باشد، تا بتوانند از آن استفاده کنند، و گرنه به طور عادى مشکل بود چنین نعمتى نصیبشان شود.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.