پاسخ اجمالی:
«بداء» در لغت به معناى آشکار شدن است؛ زمانی که مقدّمات کارى در نظر ما از هر جهت مهیّاست، ولى پیشامدهاى غیر منتظره اى رخ مى دهد و آن کار انجام نمى شود در این جا گفته مى شود: «بدا الله انّه لا یرید هذا» یعنى؛ از خداوند آشکار شد که نمى خواهد این کار انجام شود. بنابر این مقصود این نیست که براى خدا آشکار شد، تا مستلزم جهل به تقدیر دوّم باشد بلکه مقصود این است که از خدا براى ما آشکار گشت. آری درباره خدا «ابداء» یعنى اظهار است. یعنی چیزى را که مخفى کرده بود، آشکار مى سازد.
پاسخ تفصیلی:
متأسّفانه موضوع «بداء» از موضوعاتى است که دستاویز عجیبى براى بعضى از مخالفان شیعه و حتّى بعضى از دشمنان اسلام شده است؛ آنها بدون این که کوچکترین تحقیقى درباره این مطلب در کتاب هاى بزرگان شیعه و دانشمندان «عقاید و مذاهب» اسلام بکنند، تنها به همین یک کلمه چسبیده و قلم فرسایى و تفسیرهایى که کمترین ارتباط به عقاید شیعه ندارد، براى آن کرده اند و مطالب موهوم و بى اساس به ما نسبت داده اند.
این گونه تفسیرهاى نابجا مسلّماً کار یک دانشمند و محقّق (حتّى از مخالفین) نیست، کار افراد متعصّب و لجوجى است که همیشه دنبال بهانه و دستاویزى مى گردند که اغراض خود را در سایه آن انجام دهند؛ همواره به فکر این هستند که از طرف مقابل کلمه اى بشنوند که بتوانند براى آن تفسیرهاى نامناسب و گمراه کننده اى بنمایند و روى آن تبلیغات مسموم و زهرآگین کنند و به اصطلاح جنگ اعصاب روى آن راه بیندازند؛ لفظ «بدا» از جمله این الفاظ است.
در هر حال براى روشن شدن حقیقت معناى کلمه «بدا» از نظر عقاید شیعه، کافى است به بیان ساده و مختصرى که ذیلا گفته مى شود، توجّه فرمایید:(1)
اصولا کلمه «بدا» در لغت عربى به معناى آشکار شدن است. قرآن مجید درباره ظالمان و ستمگران مى گوید: «وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا»؛ (در آن روز اعمال بدى را که انجام داده اند براى آنها آشکار مى شود [و نتیجه کردار سوء خود را مى بینند]).(2)
در عبارت عربى گاهى گفته مى شود: «بدا من فلان کلام فصیح» یعنى از فلان شخص کلام فصیحى صادر شد و گاهى به جاى کلمه «مِن»، «لام» گذارده مى شود و مى گویند: بدا لفلان کلام فصیح و معناى آن عیناً همان معناى جمله اوّل است، یعنى سخن فصیحى از او آشکار شد.
اکنون که معناى جمله «بدالفلان» و امثال آن را دانستیم، برگردیم به اصل مطلب: بسیار مى شود که مقدّمات کارى در نظر ما از هر جهت مهیّاست، ولى پیشامدهاى غیر منتظره اى رخ مى دهد و آن وضع به هم مى خورد و آن کار انجام نمى شود در این جا گفته مى شود: خدا نخواست چنین مطلبى انجام یابد، و ممکن است در همین جا کلمه «بدا» به کار برده شود و گفته شود: «بدا الله انّه لا یرید هذا» یعنى از خداوند آشکار شد که نمى خواهد این کار انجام شود. بنابر این مقصود این نیست که براى خدا آشکار شد، تا مستلزم جهل به تقدیر دوّم باشد بلکه مقصود این است که از خدا براى ما آشکار گشت.
بدیهى است این مطلب اشکالى ندارد و موضوعى است که در طول زندگى هرکس بارها واقع مى شود که امورى برخلاف آنچه انتظار مى رفت رخ مى دهد، این همان «حقیقت بداء» است.
حال ببینیم چگونه این موضوع با عقاید مذهبى ما آمیخته شده و رابطه پیدا کرده است؟
ما معتقدیم (و آیات قرآن مجید و اخبار هم گواهى مى دهد) که بسیار مى شود مقدّمات بلا و ناراحتى هایى فراهم مى گردد و شاید انتظار آن هم مى رود، امّا مردم به سوى خدا مى روند، دعا مى کنند و دست از کارهاى ناروا مى کشند، نسبت به یکدیگر خوبى مى کنند و کارهاى نیک انجام مى دهند و خداوند به برکت این اعمال، بلا و بدبختى و ناراحتى را بر مى گرداند، این یکى از موارد بدا است.
گاهى هم بعکس، مقدّمات خوشبختى و نعمت فراهم شده و مردم کارهایى انجام مى دهند که ورق بر مى گردد، این برگشت ورق همان بداست.
بسیار مى شود که سرنوشت انسان، بر اثر اعمال خوب و بد او تغییر مى یابد و این یکى از افتخارات ماست که سرنوشت خود را مربوط به اعمال خویش مى دانیم.
ممکن است گفته شود این که در این موارد گفته مى شود براى خدا «بدا» رخ داد، نظر به ظاهر کار و از دیدگاه فکر ما و محاسبات ماست، زیرا انسان روى محدودیّتى که دارد، تصوّر مى کند که فلان حادثه قطعاً رخ خواهد داد، یا حتماً جامه عمل نخواهد پوشید، وقتى خلاف آن را مشاهده کرد و دید که محاسبات او اشتباه بوده است، روى مقیاس فکر خود مى گوید: براى خدا «بدا» رخ داده در صورتى که آنچه شایسته مقام اوست «بدا» نیست بلکه «ابدا» است؛ یعنى چیزى را که از نظر ما مخفى بود، آشکار ساخت.
خلاصه، وقوع حوادث غیر مترقّبه و برخلاف شرایط در نظر ما «بدا» است، یعنى چیزى که پنهان بود، براى ما آشکار گشت؛ ولى درباره خدا «ابداء» یعنى اظهار است و چیزى را که مخفى کرده بود، آشکار مى سازد و این که درباره خدا گاهى به جاى «ابداء» به کار مى رود، روى یک نوع مقایسه است که گفته شد.
امّا در مورد اسماعیل فرزند امام صادق(علیه السلام) جریان چنین بوده است که حضرت مى فرماید: «چنین مقدّر بود که فرزندم اسماعیل به قتل برسد، من دعا کردم و از خدا خواستم شرّ دشمنان را از او برگرداند، خداوند دعاى مرا اجابت کرد و فرزندم به قتل نرسید، بدا الله فى اسماعیل»(3) این مضمون حدیثى است که در بسیارى از کتب شیعه نقل شده و معناى آن با در نظر گرفتن بیانات گذشته، بسیار روشن است که نه مربوط به مسأله امامت اسماعیل بوده و نه پشیمان شدن خداوند!
ولى همان طور که گفتیم افراد متعصّب و لجوجى که سعى دارند از هر جریانى سوء استفاده و سمپاشى کنند کلمه «بدا» را دستاویز کرده و گفته اند: «شیعه عقیده دارد که خداوند گاهى از کار خود پشیمان مى شود و تجدید نظر مى کند همان طور که بنا بود اسماعیل فرزند برومند امام صادق(علیه السلام) به امامت برسد و بعد پشیمان گردید!» - در حالى که از نظر تمام دانشمندان شیعه هرکس چنین عقیده اى داشته باشد، کافر است.
این نسبت ناروا کجا و عقیده شیعه کجا! معلوم نیست چرا این گونه افراد حتّى حاضر نیستند یکى از کتاب هاى بزرگان و محقّقان شیعه را مطالعه کنند و حقیقت را دریابند و بدانند اوّلا: «بدا» یعنى چه و ثانیاً: داستان حضرت اسماعیل چه بوده است!
ما امیدواریم ابرهاى تاریک بدبینى و تعصّب از افق آسمان اسلام کنار برود؛ سمپاشى هایى که مایه تفرقه و پراکندگى صفوف مسلمانان است و به وسیله افراد بى اطّلاع و متعصّب مى شود، خاتمه پیدا کند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.