پاسخ اجمالی:
بداء از اختصاصات عقاید شیعه است. موارد بسیاری اتفاق می افتد که ما با آگاهی از علل ناقصه، خبر از حادثه ای می دهیم اما بعدا به خاطر فقدان شرط یا وجود مانع خبری از وقوع آن نمی شود که در امور تشریعی نام نسخ و در امور تکوینی نام بداء برآن می گذارند. فایده بداء این است که انسان با توبه و صدقه و انجام کار نیک، حوادث سخت را از خود دور کند؛ لذا هنگامی که بداء به خدا نسبت داده می شود به معنی اِبداء است و لازمه آن نسبت جهل به خدا نیست.
پاسخ تفصیلی:
یکى از بحث هاى جنجالى که در میان شیعه و اهل تسنن به وجود آمده بحث در مسأله «بداء» است.
«فخر رازى» در تفسیر خود، ذیل آیه 39 سوره «رعد» «یَمْحو اللّهُ ما یشاء و...» مى گوید: «شیعه معتقدند که «بداء» بر خدا جایز است و حقیقت بداء، نزد آنها این است که: شخص چیزى را معتقد باشد، و سپس ظاهر شود که در واقع بر خلاف اعتقاد اواست و براى اثبات این مطلب، به آیه فوق تمسک جسته اند».
سپس اضافه مى کند: «این عقیده باطل است؛ زیرا علم خداوند از لوازم ذات او است، و آنچه چنین است، تغییر و تبدل در آن محال است».
متأسفانه، عدم آگاهى از عقیده شیعه، در زمینه مسأله «بداء» سبب شده است که: بسیارى از برادران اهل تسنن این گونه نسبت هاى ناروا را به شیعه بدهند.
توضیح این که: «بداء» در لغت به این معنى، در مورد خداوند معنى ندارد و هیچ آدم عاقل و دانائى ممکن نیست احتمال بدهد، مطلبى بر خدا پوشیده باشد، وسپس با گذشت زمان بر او آشگار گردد.
اصولاً این سخن کفر صریح و زننده اى است، و لازمه آن، نسبت دادن جهل و نادانى به ذات پاک خداوند است، و ذات او را محل تغییر و دگرگونى حوادث دانستن، حاشا که شیعه امامیه، چنین احتمالى را در مورد ذات مقدس خداوند بدهد.
آنچه شیعه از مسأله «بداء» اعتقاد دارد و روى آن اصرار مى ورزد و طبق آنچه در روایات اهل بیت(علیهم السلام) آمده: «ما عَرَفَ اللّه حَقَّ مَعرِفَتِهِ مَن لَم یَعْرِفْهُ بِالْبِداءِ»؛ (آن کس که خدا را با بداء نشناسد او را درست نشناخته است) این است که:
بسیار مى شود که: ما طبق ظواهر علل و اسباب، احساس مى کنیم: حادثه اى به وقوع خواهد پیوست، و یا وقوع چنین حادثه اى، به یکى از پیغمبران خبر داده شده، در حالى که بعداً مى بینیم آن حادثه واقع نشده، در این هنگام مى گوئیم «بداء» حاصل شد، یعنى آنچه را به حسب ظاهر ما واقع شدنى مى دیدیم و تحقق آن را قطعى مى پنداشتیم، خلاف آن ظاهر شد.
ریشه و علت اصلى این است که: گاهى، آگاهى ما فقط از علل ناقصه است، و شرائط و موانع را نمى بینیم، و بر طبق آن قضاوت مى کنیم، و بعد که به فقدان شرط، یا وجود، برخورد کردیم و خلاف آنچه پیش بینى مى کردیم، تحقق یافت، متوجه این مسائل مى شویم.
همچنین گاه، پیامبر یا امام از «لوح محو و اثبات» آگاهى مى یابد، که طبعاً قابل تغییر و دگرگونى است، و گاهى، با برخورد به موانع و فقدان شرائط تحقق، نمى پذیرد.
براى روشن شدن این مطلب، باید مقایسه اى بین «نسخ» و «بداء» به عمل آید:
مى دانیم: «نسخ» احکام، از نظر همه مسلمانان جایز است، یعنى ممکن است حکمى در شریعت نازل شود، و مردم نیز چنان تصور کنند که، این حکم همیشگى و ابدى است، اما پس از مدتى نسخ آن حکم به وسیله شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعلام گردد، و حکم دیگرى جاى آن را بگیرد (همان گونه که در داستان تغییر قبله، در فقه و تفسیر و تاریخ خوانده ایم).
این در حقیقت، یک نوع «بداء» است، ولى، معمولاً در امور تشریعى و قوانین و احکام نام «نسخ» بر روى آن مى گذارند، و نظیر آن را در امور تکوینى «بداء» مى نامند.
به همین جهت، گاهى گفته مى شود، «نسخ در احکام، یک نوع بداء است، و بداء در امور تکوینى یک نوع نسخ است».
آیا هیچ کس مى تواند، چنین امر منطقى را انکار کند؟ جز کسى که فرق میان علت تامه و علل ناقصه نمى گذارد، و یا این که تحت تأثیر تبلیغات شوم ضدّ شیعه قرار گرفته و تعصّباتش به او اجازه بررسى عقائد شیعه را در مورد کتاب هاى خود شیعه نمى دهد.
نمونه اى از بداء:
در تواریخ آمده: حضرت مسیح(علیه السلام) درباره عروسى خبر داد که او در همان شب زفاف مى میرد، ولى عروس برخلاف پیش بینى مسیح(علیه السلام) سالم ماند!، و هنگامى که از او جریان را پرسیدند، فرمود: آیا صدقه اى در این راه داده اید؟
گفتند: آرى، فرمود: صدقه بلاهاى مبرم را دفع مى کند. (1)
در حقیقت روح پاک حضرت مسیح(علیه السلام) بر اثر ارتباط با لوح محو و اثبات، از حدوث چنین واقعه اى خبر داد، در حالى که این حادثه مشروط بود (مشروط به این که مانعى همچون «صدقه» بر سر راه آن حاصل نشود) و چون به مانع برخورد کرد نتیجه چیز دیگر شد.
در این جا این سؤال پیش مى آید که: فائده این بداءها چیست؟
پاسخ این سؤال با توجه به آنچه ذکر شد، ظاهراً پیچیده نیست؛ چرا که گاهى مسائل مهمى همانند آزمایش یک شخص، یا یک قوم و ملت، و یا تأثیر توبه و بازگشت به سوى خدا و یا تأثیر صدقه و کمک به نیازمندان و انجام کارهاى نیک در برطرف ساختن حوادث دردناک و مانند اینها، ایجاب مى کند که صحنه حوادث آینده، قبلاً طورى تنظیم شود، سپس با دگرگونى شرائط طور دیگر، تا مردم بدانند، سرنوشتشان در دست خودشان است، و با تغییر مسیر و روش، قادرند سرنوشت خود را تغییر دهند و این بزرگ ترین فائده بداء است.
روى همین جهات دانشمندان شیعه گفته اند: هنگامى که «بداء» به خداوند نسبت داده مى شود به معنى «ابداء» است. یعنى آشکار ساختن چیزى که قبلاً ظاهر نبوده و پیش بینى نمى شد.
اما نسبت دادن این مطلب به شیعه که آنها معتقدند: خدا گاهى از کار خود پشیمان مى شود، یا از چیزى با خبر مى شود که قبلاً نمى دانست این از بزرگترین جنایات و نابخشودنى ترین تهمت ها است. (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.