نقل‌های تاريخی درباره بُعد الهی و غيبی واقعه كربلا

درباره بُعد الهی و غيبی واقعه كربلا چه نقل‌هائی وجود دارد؟

از مسائلی که در بُعد تاریخی حماسه عقیدتی کربلا سهم بسزایی دارد، مسأله «غیب» است. امری که موجب شد تا در بررسی این واقعه تاریخی اختلافاتی پیش آمده و بیشتر بصورت مقابله یک امر کلامی با یک مسأله تاریخی عنوان شود. در این زمینه روایات بسیاری وجود دارد که در بیشتر آنها آمده است که رسول خدا(ص) از شهادت امام حسین(ع) خبر داده بودند. علامه امینی بخشی از این نقل‌ها را در کتاب «سیرتنا و سنتنا» فراهم آورده‌اند. کتاب‌های اهل سنت مملو از این اخبار و آثار است. علاوه بر این روایات، اخباری نقل شده که به صراحت یا اشارت، وقوع حادثه کربلا را قبل از اتفاق افتادن آن، خبر داده است.
امّا طبیعی است که نه تنها امام حسین(ع)، بلکه پیامبر(ص) نیز در زندگی سیاسی خویش، از عنصر «غیب» استفاده نمی ‌کرد، جز در مقام اثبات نبوّت یا امامت؛ «رفتار پیامبر(ص) و ائمه مطابق ارزیابی سیاسی موجود بود». آگاهی از غیب را خداوند به طریقی به آنها داده است - به وسیله جبرئیل یا خواب و امثال آن- چرا که اصل غیب جز در اختیار خداوند نیست. اسوه بودن پیامبر(ص) و امام(ع) هم مبتنی بر وضع موجود و ارزیابی ظاهری است، نه بر غیب.

نحوۀ ورود فاطمه(س) به محشر در روایات اهل سنّت؟

طبق روایت اهل سنت فاطمه زهرا(س) چگونه وارد محشر می شود؟

در منابع اهل سنت، دربارۀ کیفیت ورود حضرت فاطمه(س) به محشر روایاتی با این مضمون وارد شده: روز قیامت هاتفی از عرش ندا می دهد ای اهل محشر سرهای خود را پائین بیاندازید و چشمان خود را ببندید، تا فاطمه(س) دختر محمد(ص) از صراط عبور کند. پس آن حضرت در حالی که دو جامه ی سبز بر تن دارد همراه هفتاد هزار حوریه همانند برق از صراط عبور می کند و با بهترین صورت و کاملترین شکوه و با بزرگی هر چه تمام تر و در نهایت سعادت، همانند عروس وارد بهشت می شود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الحسينُ عليه السّلام :

اَنا قَتيلُ الْعَبْرَةِ لا يَذْکُرُنى مؤ مِنٌ اِلاّ بَکى .

من کُشته اشکم . هيچ مؤ منى مرا ياد نمى کند مگر آنکه (بخاطر مصيبتهايم ) گريه مى کند.

بحارالانوار، ج 44، ص 279