نام پدر مهدی و موعود شیعه، «عبدالله» یا «حسن»؟

در حدیث مهدی آمده است: اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقى بماند، خداوند آن روز را طولانى مى‏ كند تا آن‏كه در آن روز مردى از اهل بيت برمى‏ خيزد كه اسم او اسم من است و اسم پدرش اسم پدر من است. اسم پيامبر محمد بن عبداللَّه است و حال آن‏كه مهدى اسمش محمد بن الحسن است، چگونه اين روايت را بر فرزند حسن عسكرى تطبيق مى‏ کنيد؟!

اولا: این روایت از ابوداود سنی است و شیعه ملزم به پاسخ دادن از آن نیست.  
ثانیا: در سایر روایات تعبیر «اسم پدرش اسم پدر من است» نیامده.  
ثالثا: حدیث مذکور اشکال سندی دارد.
رابعا: امکان دارد مدعیان مهدویت این عبارت را اضافه کرده باشند.
خامسا: کنیه امام حسن عسکری ابومحمد است و پدر حضرت محمد هم ابومحمد است، یا منظور از پدر امام مهدی امام حسین است و یا عبارت «اسم ابى» در اصل «اسم ابنی» و... باشد که اشتباها آنگونه نقل شده.
در آخر اینکه: با وجود روایات فراوانی که نام پدر امام مهدی را مشخص کرده این روایت قابل اعتنا نیست.

حكم بیان «نام مخصوص» حضرت مهدی(عج)؟!

آیا بر زبان آوردن «نام مخصوص» حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) جایز است؟

برخى از فقها، به حرمت این کار فتوا داده و ذكر نام شريف حضرت را تا زمان ظهور حرام دانسته اند، از آن جمله مى توان به علامه مجلسى، شيخ صدوق، شيخ مفيد، طبرسى، مير داماد و ... اشاره كرد. برخى نيز حرمت ذكر نام شريف آن حضرت را مقيد به صورت خوف و تقيه دانسته اند؛ كه از آن جمله مى توان به شيخ حر عاملى، خواجه نصير، فيض كاشانى و ديگران اشاره كرد. برخى نيز اين حكم را به عصر غيبت صغری  اختصاص داده اند. به نظر مى رسد كه حق با قول دوم باشد؛ يعنى حرمت مختص به صورت خوف و تقيه است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال رسول الله(صلى الله عليه وآله):

مَنْ حجَّ أوِ اعْتَمَرَ فَلَمْ يَرْفَثْ وَلَمْ يَفسُقْ يَرْجِع کَهَيئَةِ يَوْم وَلَدَتْهُ اُمُّهُ.

کسى که حج يا عمره انجام دهد و در آن گناه و فسقى مرتکب نگردد، برمى گردد، همانند روزى که از مادر متولد شده است.

سنن دارقطنى: 2 / 284