البیان و التبیین

معرفی کتاب «البیان و التبیین»

کتاب «البیان و التبیین» توسط ابو عثمان عمرو بن بحر بن محبوب کنانى لیثى معروف به جاحظ (163ـ255ق) تالیف شده است که از مهم ترین منابع دوره اسلامى در زمینه ادبیات بوده و غنى ترین مطالب تاریخ ادبیات عرب را در بر گرفته است و هر یک از علماى اسلام به فراخور نیاز خود از آن بهر برده اند. این کتاب در واقع، تبیین و توصیف علوم و فنون فصاحت و بلاغت به شمار مى رود که بسیارى از شواهد و مطالب ادبى بزرگان سخن در تاریخ اسلام مثل کلمات نورانى و گوهر بار امام على، امام حسن، امام حسین(علیهم السلام) و سایر سخنوران فصیح و بلیغ عرب را در بردارد. از این لحاظ منبع بسیار مناسب براى علماى شیعه از جهت یافتن بسیارى از سخنان آن بزرگواران به شمار مى رود. مثلا جاحظ در البیان و التبیین بیش از یک صد وپنجاه گفتار از امام على(علیه السلام) و بیش از ده گفتار از امام باقر(علیه السلام) را نقل کرده و همچنین پنجاه مورد در مدح و منقبت على و فرزندان بزرگوار او(علیهم السلام) و توصیف هاى عالمانه از آنان در آثارش بیان کرده است. البته در برخى موارد به علت بد فهمى و کج اندیشى سخنان ناروایى در مورد اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) گفته است که علماى شیعه به نقد آنها پرداخته اند.

مفهوم حروف مقطّعه

حروف مقطعه در قرآن چه مفهومى دارد؟

حروف مقطعه می فهماند: قرآنی که تمامی سخنوران جهان را متحیر و دانشمندان را از معارضه با آن عاجز نموده، از همین حروف در اختیار همگان است و خداوند از حروف الفبا ، مطالب و معانى بلند را در قالب الفاظ زیبا و کلمات موزون ریخته است. در 24  سوره بلافاصله بعد از حروف مقطعه، سخن از قرآن و عظمت آن به میان آمده، که این خود نشان مى دهد  ارتباطى میان این دو(حروف مقطعه و عظمت قرآن)  وجود دارد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الرضا عليه السلام :

«ان المحرم هو الشهر الذي کان اهل الجاهلية فيما مضي يحرمون فيه الظلم و القتال لحرمة فما عرفت هذه الامة حرمة شهرها و لا حرمة نبيها لقد قتلوا في هذا الشهر ذريته و سبوا نساءه‏»

امالى صدوق، ص 112