ايرادات وارده بر فلاسفه جديد راجع به «وحي»

ديدگاه فلاسفه جديد راجع به «وحي» با چه ايراداتي مواجه شده است؟

نظريه فلاسفه جديد كه «وحي» را به عنوان يكى از مظاهر شعور باطن و يا وجدان ناآگاه معرفى كرده اند داراي اشكالات متعدّدي است؛ ازجمله: 1. هيچ گونه دليلى مبنى بر تطبيق مسئله وحى بر موضوع شعور ناآگاه وجود ندارد. 2. اين چه اصرارى است كه تمام حقايق جهان و محتويات فكر انسانى را تنها با همين معلومات تجربى فعلى تفسير كنيم؟ 3. سخن فلاسفه با اظهارات پيامبران و كتب آسمانى سازگار نيست و هرگز پيروان اديان را قانع نمى كند. 4. اين طرز تفكر، بيشتر به طرز تفكّر فلاسفه مادّى شبيه است كه اصرار دارند همه چيز را طبق اصول مادّى گرى خود تفسير كنند.

نظرات متفاوت فلاسفه درباره «وحي»

نظرات فلاسفه درباره «وحي» داراي چه نقاط مشترك و اختلافي است؟

نظرات «فلاسفه» پيرامون «وحي» دو نقطه اشتراك دارد: وحى رابطه خاص با جهان ماوراء طبيعت ندارد و سرچشمه آن، نبوغ فكرى پيامبران است و ناشي از شعور ناآگاه و به عقيده فلاسفه قديم، ناشى از تماس با عقل فعّال است؛ اما نقاط افتراق اين نظرات اين است كه: به اعتقاد فلاسفه قديم عقل فعّال بيشتر از يكى نيست و تمام پيامبران از آن الهام گرفته اند؛ اما فلاسفه جديد، شخصيّت مخفى هر كس را جدا از ديگرى مى دانند. به اعتقاد فلاسفه، عقل فعّال يك موجود روحانى مستقل از وجود ماست؛ ولى شعور ناآگاه مستقل از وجود ما نيست.

ديدگاه فلاسفه جديد نسبت به «وحي»

فلاسفه جديد چه ديدگاهي نسبت به «وحي» دارند؟

از نظر فلاسفه جديد، «وحي» يك نوع تجلّى شعورِ باطن است كه براى پيامبران صورت مى گرفته است. روان شناسان و فلاسفه جديد، موضوع شخصيّتِ باطن را ـ كه گاهى از آن به شخصيّت نامرئى، شعورِ ناآگاه، وجدانِ مخفى و ضميرِ باطن نيز تعبير مى شود ـ كليد حلّ بسيارى از مشكلات روحى، روان شناسى و حتى پزشكى مى دانند و معتقدند كه وسعت و منطقه نفوذ و فعّاليت شعور ناآگاه، به مراتب بيش از شعور آگاه است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمامُ علىٌّ(عليه السلام)

إنّ لکلِّ شيء مُدّةً و أجَلا

هر چيزى را مدتى است و پايانى

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 46