کثرت «صراط های مستقیم»، تاییدی بر پلورالیسم!

آیا کثرت «صراط های مستقیم» در قرآن تأییدی بر پلورالیسم است؟!

خطوط کلی دین در همه شرایع مشترک و ثابت است که همان «الصراط المستقیم» بصورت معرفه است؛ اما فروعات و خطوط جزئی دین که همان «شریعت» و «منهاج» باشد، تغییر کرده است. هر پیامبر دارای کتاب، اگرچه اصول کلی کتابهای پیشین را تصدیق می ‌کند؛ لیکن خودْ شریعت و دستورهای جزئی جداگانه ‌ای دارد که ناسخ شریعت گذشته است.
تعبیر «صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» به صورت نکره، اشاره به شرایع گوناگونی است که صراط مستقیم خاص مردم هر عصری بوده و در طول تاریخ بصورت تکاملی ارائه شده اند، و در واقع مقاطع و مراحل همان صراط مستقیم واحد است.

 

قبله و طریق و شریعت اختصاصی هر یک از ادیان، تاییدی بر پلورالیسم

آیا شریعت و منهاج و قبله اختصاصی هر یک از شرایع تاییدی بر پلورالیسم است؟

اولا: قرآن در آیات دیگر اشاراتی به تحریف انجیل و تورات و همچنین انحراف عقاید اهل شرایع گذشته از مسیر اصلی دارد؛ در آیاتی دیگر فقط اسلام را دین کامل می داند و دیگران را به سوی خویش دعوت می کند و مخالفان خویش را سرزنش می کند. وقتی قرآن عقاید اهل کتاب را انحرافی و باطل می داند و فقط به خود دعوت می کند، نمی توان گفت مشروعیت شرایع گذشته را تایید می کند.
ثانیا: دین الهی دینی است واحد که به صورت شریعت های متعدد ظهور یافته است. پیامبر هر عصری آن خطوط کلی را به انضمام خطوطی جزئی در فروع احکام بیان کرده است، که در آیه 48 سوره مائده از آن تعبیر به شریعت و منهاج شده است. این خطوط جزئی بر حسب شرایط و استعداد امت ها در طول تاریخ تغییر کرده است در حالی که آن خطوط کلی ثابت مانده است. بنابراین اختلاف شریعت و منهاج هر یک از انبیای اولواالعزم‌‌(ع) با دیگر شرایع و مناهج، به معنای اختلاف خطوط جزئی و متغیر شریعت آن هاست، نه اختلاف در خطوط کلی. در نتیجه کسی که شریعت اسلام محمدی(ص) را می‌ پذیرد، در حقیقت به رهاورد حقیقی و بدون تحریف انبیای گذشته مانند موسی و عیسی‌‌(ع) ایمان آورده و تنها در شریعه و منهاج، با آن ها تفاوت دارد.
ثالثا: از آنجا که هر پیامبر اولواالعزمی شریعت و منهاجی مستقلّ دارد، شریعت پیامبر پیشین، با آمدن شریعت پیامبر جدید نسخ می‌ شود. اینکه هر امتی منهاج و قبله‌ ای دارد از اصول دین و احکام تکوینی تغییرناپذیر نیست و از فروع دین بوده و به حسب گونه‌ گونی احوال و مصالح امت ها مختلف است که در این باره باید تسلیم وحی بود، هرچند حکمت آن بر مردم پوشیده باشد.

 

ارسال «پیامبران و شرایع متعدّد» از سوی خداوند، سرمنشاء و دلیل پلورالیسم! (همه از سوی خدا است)

آیا ارسال پیامبران و شرایع متعدّد از سوی خداوند، دلیلی بر تایید پلورالیسم است؟

قرآن از سویی تاکید بر تحریف انجیل و تورات دارد و از سوی دیگر فقط اسلام را دین کامل می داند و به سوی آن دعوت می کند؛ پس قرآن مشروعیت کنونی شرایع گذشته را تایید نمی کند.
اساساً در فرهنگ قرآن خبری از کثرت ادیان نیست، بلکه دین الهی دینی است یگانه و ثابت و مشترک بین همه ی شرایع که عبارت است از خطوط کلی اعتقادی، اخلاقی و فقهی که «اسلام» نامیده می شود. پیامبر هر عصری آن خطوط کلی را به انضمام جزئیاتی در فروع احکام بیان کرده که شریعت و منهاج نامیده می شود و شریعت پیامبر پیشین، با آمدن شریعت پیامبر جدید نسخ می‌ شود. این دین واحد که در قالب شرایع متعدد ظهور کرده، سیری تکاملی داشته و به کاملترین شرایع یعنی اسلام محمدی(ص) ختم شده است. از این رو انسان ها از نظر «شریعت و منهاج» امت‌ هایی متعدّد و از نظر «دین» امّتی واحدند.
بنابراین لزوم ایمان به شریعت ختمی از چند جهت است: اولا رها کردن کاملترین شرایع معقول نیست؛ ثانیا لازمه ی تسلیم خدا بودن تسلیم در برابر شریعت ختمی است؛ ثالثا شرایع پیشین نسخ شده اند.

به رسمیت شناختن کتب آسمانی پیشین، تاییدی بر پلورالیسم!

آیا اینکه قرآن کتب آسمانی پیشین را تصدیق می کند، می تواند تاییدی بر پلورالیسم باشد؟

با توجه به اینکه قرآن بعضی از عقاید شرایع گذشته را انحرافی و کتب آنها را تحریف شده می داند و با توجّه به اینکه اسلام دیگران را فقط به سوی خویش دعوت می کند، روشن می شود که تصدیق کتب آسمانی گذشته به معنای مشروعیت کنونی آنها نیست.
معنی تصدیق کتابهای پیشین نیز به معنی تصدیق اصول کلی و مشترک بین همگان است، مانند ایمان به حق تعالی و معاد و رسالت و تایید اصول عام فقهی و اخلاقی مانند صداقت و نیکی و اصل نماز و روزه و مثلا حرمت سرقت و زنا و شراب خواری.

 

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله :

اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ عليه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منينَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.

براى شهادت حسين عليه السلام ، حرارت و گرمايى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود.

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 556