پاسخ اجمالی:
توصيف خداوند از سوى قرآن بسى فراتر از فهم بشر آن روز است؛ در سوره «حشر» آمده: «اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست، داننده غيب و آشكار است، اوست رحمتگر مهربان * اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست، همان فرمانرواى پاك سلامت بخش و مؤمن به حقيقت حقّه خود كه نگهبان، عزيز، جبّار و متكبّر است. پاك است خدا از آنچه با او شريك مى گردانند * اوست خداى خالق نوساز صورتگر كه بهترين نامها و صفات از آنِ اوست. آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح او مى گويند و او عزيز حكيم است».
اما «تورات» خدا را در حدّ بى ارزش ترين مخلوقات تنزّل مى دهد و در ساحت قدسى و والاى او دست اندازى هايى نامربوط دارد. اين داستان آغاز آفرينش است كه در «سفر تكوين» به گونه اى زشت و تحريف شده آمده است و خداى آفريننده و برتر را در آنجا در رقابتى سخت با مخلوق خود و تلاشى نافرجام مى يابيم: «پس خداوند خدا آدم را گرفت و او را در باغ عدن گذاشت تا كار آن بكند و آن را محافظت نمايد. و خداوند خدا آدم را فرموده گفت از همه درختان باغ بىممانعت بخور؛ اما از درخت معرفت نيك و بد زنهار نخورى؛ زيرا روزى كه از آن خوردى هر آينه خواهى مرد».
پاسخ تفصیلی:
توصيف خداوند در «قرآن»
توصيف خداوند از سوى قرآن بسى فراتر از فهم بشر آن روز است؛ بلكه اگر قرآن نبود هرگز بشر بدان پايه و مايه از شناخت نمى رسيد؛ زيرا دقيق ترين توصيف خداوند آن است كه خود در قرآن آورده و بس.
- در سوره «حشر» مى خوانيم: «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ * هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ * هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِىءُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»(1)؛ (اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست، داننده غيب و آشكار است، اوست رحمتگر مهربان * اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست، همان فرمانرواى پاك سلامت بخش و مؤمن به حقيقت حقّه خود كه نگهبان، عزيز، جبّار و متكبّر است. پاك است خدا از آنچه با او شريك مى گردانند * اوست خداى خالق نوساز صورتگر كه بهترين نامها و صفات از آنِ اوست. آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح او مى گويند و او عزيز حكيم است).
- در سوره «توحيد» نيز مى خوانيم: «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ * اللهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ * وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»؛ (بگو اوست خداى يگانه، خداى صمد [ثابت ـ متعال] كسى را نزاده و زاده نشده است، و هيچ كس او را همتا نيست).
- در سوره «رعد» مى خوانيم: «عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ».(2)
- در سوره «شورى» مى خوانيم: «فَاطِرُ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَ مِنَ الْاَنْعَامِ أَزْوَاجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ * لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»(3)؛ (پديدآورنده آسمانها و زمين است. از خودتان براى شما جفت هايى قرار داده، و از دام ها نر و مادّه. بدين وسيله شما را بسيار مى گرداند * چيزى مانند او نيست و اوست شنواى بينا * كليدهاى آسمانها و زمين از آنِ اوست، براى هركس كه بخواهد روزى را گشاده يا تنگ مى گرداند و اوست كه بر هر چيزى داناست).
- در سوره «بقره» نيز آمده است: «اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَ مَا فِي الْاَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضَ وَ لَا يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ»(4)؛ (آنچه در آسمانها و زمين است، از آنِ اوست، كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند، آنچه در پيش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى داند. و به چيزى از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمى يابند. كرسى او آسمانها و زمين را در برگرفته و نگهدارى آنها بر او دشوار نيست، و اوست والاى بزرگ).
اين همه افزون بر توصيفات بلند ديگرى مى باشد كه قرآن آكنده از آنهاست؛ ولى كتابهاى ديگراديان از آنها تهى است؛ مگر به اندازهاى ناچيز. اكنون آيا آن مقدار ناچيز مى تواند منبع و سرچشمه اين انبوه فراوان باشد؟ هريك از اين توصيفات، نشان از حقيقتى در ذات مقدس او دارد كه منشأ اين آثار و بركات شده و فيض بخش رشته وجود گرديده است، و عالمان سترگ در كتاب هاى خود به تشريح و توضيح آنها پرداخته اند.
توصيف خداوند در «تورات»
نگاهى كوتاه به عهدين كافى است تا بر ميزان سستى توصيفات خدا در تورات دست يابيم، كه او را در حدّ بى ارزش ترين مخلوقات تنزّل مى دهد و در ساحت قدسى و والاى او دست اندازى هايى نامربوط دارد. اين داستان آغاز آفرينش است كه در «سفر تكوين» به گونه اى زشت و تحريف شده آمده است و خداى آفريننده و برتر را در آنجا در رقابتى سخت با مخلوق خود و تلاشى نافرجام مى يابيم: «پس خداوند خدا آدم را گرفت و او را در باغ عدن گذاشت تا كار آن بكند و آن را محافظت نمايد. و خداوند خدا آدم را فرموده گفت از همه درختان باغ بىممانعت بخور؛ اما از درخت معرفت نيك و بد زنهار نخورى؛ زيرا روزى كه از آن خوردى هر آينه خواهى مرد».(5)
تورات اين سخن خداوند را دروغى مى داند كه آدم و حوّا را بدان فريب داد تا مانند او آگاه از امور نشوند و در حكومت و حكمرانى بر جهان با او رقابت نكنند؛ اما «شيطان» حقيقت را در اين ماجرا به آنها گفت: «مار به زن گفت هر آينه نخواهيد مرد؛ بلكه خدا مى داند در روزى كه از آن بخوريد چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نيك و بد خواهيد بود».(6)
و چون از آن درخت خوردند معلوم شد كه شيطان راست گفته بود و خداوند ـ نعوذ بالله ـ دروغ گفته بود!: «اينجا بود كه چشمان آن دو باز شد و فهميدند كه برهنه هستند؛ پس شروع به دوختن تن پوش هايى از برگ درخت انجير براى خود كردند. در اين ميان خدا داشت پياده در بهشت راه مى رفت كه صدايى شنيد. آن دو پشت درختى پنهان شدند تا مبادا رسوا شوند. خدا صداشان زد: كجاييد؟ آدم گفت: اينجا هستيم، پنهان شدم چون برهنه بودم! اينجا بود كه خداوند فهميد آن دو از آن درخت خورده اند و به خير و شرّ آگاه شده اند. پس گفت اين انسان هم مانند ما شد، الآن است كه دست دراز كند و از درخت زندگى هم بخورد و تا ابد زنده بماند؛ به همين جهت آنان را از بهشت راند و پاسبانى براى آن درخت گماشت تا بدان نزديك نشوند». اين خداى تورات است كه از رقابتِ مخلوقِ دست ساز خود مى ترسد، بدو حيله و نيرنگ مى زند تا از اين كارش باز دارد. بى خبر مى ماند، دروغى بس رسوا مى گويد كه بى درنگ به دست رقيب ديگر خود ـ شيطان ـ رسوا مى شود؛ كه ـ نعوذ بالله ـ نشان از ناتوانى و درماندگى او دارد.
اما قرآن دليل نهى از خوردن ميوه از درخت را خطر رنج و سختى در زندگى مى داند كه در صورت خوردن از درخت در انتظار آنها بود؛ دستورى ارشادى كه به مصلحت خود آنها بود: «فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى»(7)؛ (مباد كه شما را از بهشت بيرون كند تا به رنج افتيد [يعنى در سختى ها و مشقت هاى زندگى؛ پس از اين عيش و نوش و آسايش كنونى]). و اين شيطان بود كه به ايشان خدعه زد و دروغى رسوا به كار بست: «وَ قَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ * وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنْ النَّاصِحِينَ * فَدَلَّاهُمَا بِغُرُور فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ»(8)؛ (شيطان گفت: پروردگارتان شما را از اين منع نكرد، جز براى آن كه مبادا دو فرشته گرديد يا از جاودانان شويد * و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعاً از خيرخواهانِ شما هستم * پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد؛ پس چون از آن درخت [ممنوع] چشيدند، برهنگى هاشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ هاى [درختان] بهشت بر خود آغاز كردند). بنابراين، آن كه دروغ گفت و رسوا شد شيطان بود؛ چنان كه در قرآن آمده است؛ اما تورات عكس اين را مى گويد.
تفاوت ديگر اين است كه بنابه گزارش قرآن، آدم و حوّا پيش از آن كه شيطان گمراهشان سازد تا لباسشان را بركَند و عورت هايشان را بديشان بنماياند(9) تن پوشى داشتند كه آنها را مى پوشاند. به عكس تورات ـ البته تورات ساختگى ـ كه آنها را برهنه فرض مى كند كه خود نيز نمى دانستند برهنهاند، و وقتى از درخت خوردند فهميدند، و در پى پوشاندن خود با برگ هاى بهشتى برآمدند. گويا خدا ايشان را چنان آفريده بود كه چونان حيوانات، بى هيچ احساس شرمى، برهنه باشند، و شيطان بود كه آنها را از اين غفلت و بى خبرى به درآورد.
تفاوت سوم در اين است كه قرآن خداى را ارج مى نهد كه رحمت او بر سر همه بندگان گسترده است، حتّى بر سر كسانى كه به خويش ستم كرده اند كه نبايد از رحمت او نوميد شوند. قرآن مى گويد: «إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ».(10) و آدم را نيز بخشوده و با همه كوتاهى كه در از ياد بردن توصيه خدا و تخلف از آن داشت، او را برگزيده است؛ «ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَ هَدَى».(11) همچنين او را وعده فرموده كه در طول زندگى خود و فرزندانش در زمين مشغول رحمت پيوسته و عاقبت فراگيرشان گرداند؛ «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ».(12) اين همه به معناى آن است كه بركات الهى بر زمينيان تا ابد ادامه دارد؛ برخلاف آنچه در تورات آمده كه آدم مورد خشم هميشگى خداوند است، و زمين براى آدم و همسر و فرزندانش تا ابد نفرين شده خواهد بود؛ «پس به سبب تو زمين ملعون شد».(13)
آرى خداوند در توصيف قرآن، با بندگان خود بخشش و مهربانى و مهرورزى روا مى دارد؛ اما در توصيف تورات با ايشان كينه ورزى و عناد و انتقام دارد. پس كجاست آن همسانى خيالى كه اثبات مى كند سخنان ساختگى يهود منبع اصلى قرآن است؟
خداى خشمگين در جست و جوى بنى آدم!!
پرده ديگرى كه «تورات» نمايش مى دهد اين است كه خداوند چگونه نيروهاى خود را براى مبارزه با بنى آدم بسيج كرد؛ گروهشان را پراكنده و زبانشان را در هم و پريشان كرد تا تجمّع و هميارى نكنند و با يكديگر آشنا نشوند و در زندگى اجتماعى مددكارِ يكديگر نگردند. براى چه؟ زيرا او ـ دور از جناب او ـ مى ترسيد كه آدميان قدرت يابند و عليه مصالح او كودتا كنند! در «سِفر تكوين» آمده است: «و تمام جهان يك زبان و يك لغت بود. و واقع شد كه چون از مشرق كوچ مى كردند همواري اى در زمين «شنعار»؛ (سرزمينى در عراق، ميان دجله و فرات) يافتند و در آنجا سكنى گرفتند. و به يكديگر گفتند بياييد خشتها بسازيم و آنها را خوب بپزيم ... و شهرى براى خود بنا نهيم ... و خداوند نزول نمود تا شهر و برجى را كه بنى آدم بنا مى كردند (بابل) ملاحظه نمايد. و خداوند گفت همانا قوم يكى است و جمع ايشان را يك زبان و اين كار را شروع كرده اند و الان هيچ كارى كه قصد آن بكنند از ايشان ممتنع نخواهد شد. اكنون نازل شويم و زبان ايشان را در آنجا مشوّش سازيم تا سخن يكديگر را نفهمند. پس خداوند ايشان را از آنجا بر روى زمين پراكنده ساخت و از بناى شهر بازماندند».(14)
«تورات» اين گونه دشمنى خداوند را با آدمى زادگان اعلام مى كند. «قرآن» اما، همه امّتها را به اتفاق و هم زيستى و هم يارى در زندگى و پرهيز از تفرقه و دشمنى و اختلاف تشويق مى كند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنثَى وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا»(15)؛ (اى مردم، ما شما را مرد و زنى آفريديم، و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد). «وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ»(16)؛ (و با هم نزاع مكنيد كه سست شويد و مهابت شما از بين برود).(17)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.