پاسخ اجمالی:
اینکه وحی و عقل مخالف هم باشند مصداق خارجی ندارد؛ زیرا اگر وحی قطعی الصدور باشد و دلالت آن هم قطعی باشد، عقل اعتبار وحی قطعی را برهانی کرده و مخالف آن حکم نمی کند، خصوصا وقتی می داند مبدا وحی، خداوند علیم است که در حریم علم او جهل راه ندارد و قلمرو درک عقل محدود است. اما اگر وحی قطعی الصدور نباشد یا دلالت آن ظنی باشد، در این صورت حکم قطعی عقل حجت است و بر حکم ظنی شرع مقدم است. ضمن اینکه سرچشمه عقل و وحی خداوند است و همانطور که بین آیات قرآن تعارضی نیست بین عقل و وحی هم تعارضی نمی باشد.
پاسخ تفصیلی:
بین عقل و وحی چهار صورت تصور می شود: 1) حکم عقل و وحی یکسان باشد. 2) عقل حکمی کند و وحی نسبت به آن حکمی نداشته باشد. 3) وحی نسبت به امری حکم کند و عقل حکمی نداشته باشد. 4) حکم عقل و وحی مخالف یکدیگر باشد. در سه فرض نخست هیچ تقابلی بین عقل و وحی وجود ندارد، ولی در فرض چهارم بین عقل و وحی یکی را باید انتخاب کرد و اگر به وحی بخواهیم تعبد داشته باشیم با عقل گرایی تناقض خواهد داشت.
اما این فرض فقط یک تصور ذهنی است و هرگز مصداق خارجی نخواهد داشت. اگر وحی قطعی الصدور باشد، مثل قرآن و روایات متواتر، و قطعی الدلاله نیز باشد، عقل قطعا به همان چیزی حکم می کند که وحی حکم کرده است؛ چرا که مبدا فاعلی وحی، خداوند علیم است که در حریم علم او جهل و نسیان و غفلت راه ندارد و پیک وحی الهی، فرشته عالم و امین است و مبدا قابلی وحی، قلب معصوم پیامبر(صلی الله علیه وآله) است. بنابراین در وحی قطعی، کوچک ترین احتمال خلاف وجود ندارد. از این موضوع به عصمت وحی تعبیر می شود. از طرفی عقل فلسفی که بر پایه بدیهیات اولی از راه تحلیل یا ترکیب، استدلال قطعی دارد ضرورت وحی الهی و اصل تحقق آن در جهان هستی و عصمت وحی را از خطا و سهو و نسیان و اشتباه و نزاهت وحی را از هوی و هوس کاملا تبیین می کند و اعتبار وحی قطعی را برهانی می نماید. ضمن اینکه قلمرو قضاوت و درک عقل ما منطقه كوچكى است كه شعاع علم و دانش آن را روشن ساخته و ما از بيرون آن به كلى بى خبريم.(1)
در چنین شرایطی چگونه می توان در جایی که حکم قطعی از ناحیه وحی وجود دارد به براهین عقلی اعتماد کرد مگر اینکه با اصرار بر حکم عقل قصد فریب و نیرنگ داشته باشیم که در چنین فرضی در حقیقت نمایش عقل است نه عقل؛ چنانکه امام صادق(علیه السلام) وقتی مورد این سؤال واقع شد که آیا به فریب کاری های دغل بازانه امثال معاویه هم می توان نام عقل نهاد؟ پاسخ داد: «تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ»(2)؛ (آن نیرنگ است، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولى عقل نیست).
اما اگر آنچه وحی شمرده می شود قطعی الصدور نباشد مثل آنچه از کتب آسمانی تحریف شده استنباط شده، یا قطعی الصدور باشد ولی دلالت آن بر حکم مورد نظر ظنی باشد، در این شرایط حکم قطعی عقل بر حکم ظنی شرع مقدم است؛ چراکه در احكام قطعى عقل كه هيچ فطرت درستى در حجيّت آن شك ندارد، حكم عقل حجّت است مانند «قبح عقاب بلا بيان» و يا «اشتغال يقينى نياز به فراغ و برائت يقينى دارد» و نظير آن که در روايات معصومين بر حجيّت عقل در آنها تأكيد شده است.(3)
در حقیقت در این فرض تعارضی بین عقل و وحی نیست، بلکه حکم عقل اگر از قبيل استحسانات ظنّى نبوده، بلكه از مستقلّات عقلى باشد (مثل حُسن احسان و قبح ظلم) و بدون استدلال بتوان آنها را درك كرد، طبق قاعده «كلّما حكم به العقل، حكم به الشرع» مى توانيم از اين دو دليل عقلى، حکم شرعى را استفاده كنيم.(4)
لازم به ذکر است که در بین کتب آسمانی تنها کتابی که دچار تحریف نشده است و قطعی الصدور است قرآن کریم می باشد و در قرآن هم مطلبي وجود ندارد که مخالف با عقل قطعي باشد و از امتيازات اين دين اين است که تمام تعاليم کتاب آسماني اش به جهت عدم تحريف، هيچ گونه مخالفتي با عقل قطعي ندارد، بلکه به تمام معنا موافق با آن است و در آیات بسیاری دعوت به رجوع به عقل مي کند، به عنوان مثال در چندین آیه خداوند متعال مي فرمايد: «إِنَّ فِي ذَلِکَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»(5)؛ (در اين امور آيات و نشانه هايى است براى جمعيتى كه تعقل و انديشه مى كنند).
شاهد دیگر بر اینکه قرآن و تعالیم انبیاء با عقل هیچ تعارضی ندارند این است که سرچشمه هر دو یکسان است و هر دو از طرف خداوند به انسان عنایت شده است؛ چنانکه در روایتی از امام کاظم(علیه السلام) می خوانیم: «إنّ للَّهِ على النّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظاهِرَةً وحُجَّةً باطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام) وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول»(6)؛ (خداوند بر مردم دو حجت دارد، حجت آشكار و حجت پنهان، حجت آشكار، رسولان و انبياء و امامانند، و حجت باطنه، عقول و افكارند).
در نتیجه اگر تعارضی بین این دو صورت پذیرد باید در حجیت یکی از این دو یا صحت دلالت آنها شک کرد، همانطور که اگر بین آیات قرآن یا تعالیم انبیاء تعارضی وجود داشت و قابل جمع نبود نشانه خطا و اشتباه بودن یکی از آن دو می باشد. البته آیه 82 سوره نساء اختلاف بین آیات قرآن را منتفی دانسته و می فرماید: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيرا»؛ (آيا درباره قرآن نمى انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود اختلاف فراوانى در آن مى يافتند).
اینکه برخی تلاش کرده اند آیات قرآن را با علم امروز متناقض جلوه دهند و بین آنچه عقل انسان می فهمد و تعالیم وحی تقابل نشان دهند، تصور نادرستی است و بخاطر عدم توجه به معنی صحیح آیات قرآن ایجاد شده است و اگر در معنی آیات دقت کنیم هیچ تناقضی بین آنها با علم روز و یافته های عقل بشری وجود ندارد.
به عنوان مثال در ابتدا چنین تصور می شود که آیه 43 سوره نور: «أَ لَمْ تَرَ أَنَ اللَّهَ يُزْجِي سَحاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ...»؛ (آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مى راند، سپس ميان آنها پيوند مى دهد، و بعد آن را متراكم مى سازد؟! در اين حال، مى بينى كه [دانه هاى] باران از لابه لاى آن خارج مى شود؛ و از آسمان- از كوه هايى در آن [ابرهايى به شكل كوه]- دانه هاى تگرگ نازل مى كند...)، با علم امروز در تضاد است؛ زیرا طبق این آیه ظاهرا تگرگ از کوههایی که در آسمان قرار دارد نازل می شود، درحالی که طبق یافته های علم و عقل بشر امروز، تگرگ به خاطر تغییر ناگهانی دما بر روی ابر تشکیل می شود و دانشمندان فضایی نیز چنین کوه هایی را که از آنها تگرگ نازل شود ندیده اند.
اما اگر آنچه درباره تگرگ در این آیه آمده را با توجه به ابتدای آیه که سخن از تشکیل ابرهای باران زا می باشد، معنی کنیم هرگز چنین تصوری که در آسمان هم کوه به معنی حقیقی وجود داشته باشد به ذهن نخواهد آمد، بلکه یقینا آیه به ابرهای تگرگ زا اشاره می کند. کوه های یخ تعبیری از ابرهای سرد و متراکم است. تصاویر این ابرها از بالا به صورت کوه و دره ها می باشد و دانشمندان هم به این مسأله اشاره کرده اند. روش تشکیل تگرگ اینگونه است که دانه هاى باران از ابر جدا مى شود و در قسمت فوقانى هوا به جبهه سردى برخورد مى كند و يخ مى زند و با تکرار این مسأله ابرهایی شبیه کوه که از آنها تگرگ می بارد بوجود می آید.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.