پاسخ اجمالی:
بر اساس برخی آیات قرآن مثل «وَ ما يَنطِقُ عَنِ الهَوى* إِنْ هُوَ إِلا وَحْيٌ يُوحى» و «إِن أَتبِعُ إِلا ما يُوحى إلي» تمام گفته هاى پيامبر(ص) و حتی اعمال و رفتار ایشان از ناحيه خداست و همه آنها وحى است، منتهى قسمتى از وحى، قرآن است و قسمتى ديگر احاديث آن حضرت و اعمال و رفتار ایشان است که بر طبق وحی می باشد و حتی اوامر و نواهی آن حضرت در امور فردی و خاص نیز بر اساس حکمت و علمی است که خدا در قلب ایشان قرار داده و مصداق وحی است و رضایت الهی درباره آنها را می توان از آنها برداشت کرد. البته امروزه «وحى» معمولًا به «وحى نبوت» اطلاق مى شود، و رفتارهای مبتنی بر علم الهی و احادیث پیامبر را «الهام» مى نامند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آيه 3 و 4 سوره نجم درباره سخنان رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مى فرمايد: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى»؛ (و [پیامبر(ص)] هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد * آنچه آورده چيزى جز وحى نيست كه به او وحى شده است)، كه اثبات مى كند تمام گفته هاى پيغمبر(ص) از ناحيه خداست و به عبارتى ديگر همه آنها وحى است، منتهى قسمتى از وحى، قرآن است و قسمتى ديگر، احاديث آن حضرت.(1)
بسیاری از مفسرین نیز به این نکته اشاره کرده اند و معتقدند از اين آيات به خوبى استفاده مى شود كه سنّت پيامبر(ص) همانند «وحى منزل» است.
قرطبى در تفسير خود مى گويد: «وَ فِيهَا ايْضاً دَلَالَةٌ عَلَى انَّ السُّنَّةَ كَالْوَحىِ الْمُنْزَلِ فِى الْعَمَلِ»(2)؛ (و این آیه دلالت دارد بر اینکه سنت پیامبر مانند وحی منزل است در عمل).
عبدالرزاق لاهیجی در این باره می گوید: «کسی اگر گمان کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در امری از امور، به رأی خود عمل کرده و منتظر وحی نبوده، هر آینه به غایت به امر نبوت و به حقیقت نبی، جاهل باشد و چنین کسی در نزد عقل خارج بودنش از مرتبه ی دین داری نزدیک است، خصوصا که مخالف نص قرآن است: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى» و تخصیص این به بعضی امور بعید است، زیرا همه امور متعلق به دین، در نیاز به اذن الاهی و وحی، مساوی است».(3)
همچنین هنگامی که تمام درهاى خانه هايى كه به داخل مسجد پيامبر(صلی الله علیه وآله) گشوده مى شد (جز در خانه على(علیه السلام)) بسته شد و پيامبر(ص) متوجه شد كه اين امر بر مسلمانان گران آمده است مردم را به مسجد دعوت فرمود، و خطبه بى نظيرى در تمجيد و توحيد خداوند ايراد كرد، سپس افزود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَا أَنَا سَدَدْتُهَا وَ لَا أَنَا فَتَحْتُهَا وَ لَا أَنَا أَخْرَجْتُكُمْ وَ أَسْكَنْتُهُ وَ قَرَأ «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى * ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى * وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى»(4)»(5)؛ (اى مردم! من شخصا درها را نبستم و نگشودم، و من شما را از مسجد بيرون نكردم، و على را ساكن ننمودم [آنچه بود وحى الهى و فرمان خدا بود] سپس اين آيات را تلاوت كرد: «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ... إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى»). اين حديث كه بيانگر مقام والاى امير مؤمنان على(علیه السلام) در ميان تمام امت اسلامى بعد از شخص پيامبر است، نشان مى دهد كه نه تنها گفته هاى پيامبر(صلی الله علیه وآله) بر طبق وحى است بلكه اعمال و كردار او نيز چنين است.(6)
تنها سؤالی که در اینجا ممکن است مطرح شود این است که چگونه همه اعمال و رفتار و گفتار پیامبر(صلی الله علیه وآله) وحی شمرده می شود، در حالی که برخی از آنها اختصاص به ایشان دارد مثل کارهای شخصی ایشان، برخی هم مخصوص زمان ایشان بوده، مثلا در بعضى از روايات آمده است كه مسلمانان بعد از سال «حديبيه»؛ يعنى سال هفتم هجرت كه مسلمانان طبق قرارداد با مشركان براى انجام مناسك عمره به مكّه آمدند، پيغمبر(ص) به اصحابش دستور داد هنگام طواف با سرعت دور خانه خدا بگردند (تا مشركان كه ناظران صحنه بودند مرعوب قدرت و چابكى مسلمانان شوند) در حالى كه اين دستور يك سنّت ثابت و عمومى نبود.(7)
اما این مسأله منافاتی با وحی بودن این امور ندارد؛ زیرا امکان دارد برخی دستورات که از طریق وحی بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل می شد مخصوص مورد خاصی باشد و برخی دستورات هم جنبه عمومی داشته باشد، چنانکه امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «وَ قَدْ كَانَ يَكُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) الْكَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ فَكَلَامٌ خَاصٌّ وَ كَلَامٌ عَامٌّ فَيَسْمَعُهُ مَنْ لَا يَعْرِفُ مَا عَنَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهِ وَ لَا مَا عَنَى رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَيَحْمِلُهُ السَّامِعُ وَ يُوَجِّهُهُ عَلَى غَيْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَعْنَاهُ وَ مَا [قَصَدَ] قُصِدَ بِهِ وَ مَا خَرَجَ مِنْ أَجْلِهِ»(8)؛ (گاه سخنى از رسول خدا(صلّى اللّه عليه و اله) صادر مى شد كه دو گونه بود؛ كلامى كه جنبه خصوصى داشت و كلامى كه داراى جنبه عمومى، در اين ميان بعضى از كسانى كه مقصود خدا و رسول اللّه(ص) را نمى دانستند آن را مى شنيدند و حفظ مى كردند و بدون توجّه، آن را برخلاف معنا و مقصود و هدف واقعى آن تفسير مى كردند).
منظور از خاص و عام در عبارت بالا، خاص و عام مصطلح در علم اصول و فقه نيست، بلكه خاص و عام لغوى مراد است؛ يعنى حكمى كه مخصوص مورد معينى بوده و حكمى كه جنبه عمومى داشته، مثلا در كلمات قصار نهج البلاغه آمده است كه از امام(عليه السّلام) درباره اين حديث پيغمبر(ص) سؤال شد كه فرموده است: «غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ»(9)؛ (محاسن سفيد خود را رنگ كنيد و شبيه يهود نباشيد).
امام فرمود: «[اين حكمى خاص است] زمانى پيامبر(صلّى اللّه عليه و اله) اين دستور را داد كه مسلمانان در اقليّت بودند، امّا اكنون كه اسلام گسترش يافته مردان مخيرند كه محاسن خود را رنگ كنند يا نكنند».(10)
در نتیجه همه اعمال و رفتار و گفتار پیامبر(ص) بر طبق وحی است، حتی حرف های عادی و اوامر و نواهی آن حضرت در امور فردی و خانوادگی، مثل این که پیامبر به همسرش بگوید، آن ظرف آب را به من بده، و... از روی هوای نفس نبوده، بلکه بر اساس حکمت و علمی که خدا در قلب پیامبر قرار داده صادر می شد و پیامبر در این نوع سخنان نیز از پشتوانه عصمت برخوردار بود و خطا و اشتباه نداشته است و از آنها می توان جواز و عدم منافات داشتن آن را با رضایت الاهی برداشت کرد.
اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از آیه «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوی» استنباط کنیم از آیات دیگری مثل آیه 50 سوره انعام و آیات دیگر قابل برداشت می باشد. در آیه 50 سوره انعام می خوانیم: «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَ»؛ (من تنها از دستورات و تعليماتى پيروى مى كنم كه از طريق وحى از ناحيه پروردگار به من مى رسد). از اين جمله به خوبى استفاده مى شود كه پيامبر(صلی الله علیه وآله) هر چه داشت و هر چه كرد از وحى آسمانى سر چشمه گرفته بود.(11)
منتها همانطور که در ابتدا بیان شد وحی در مورد سخنان و اعمال و رفتار پیامبر دو بخش است، بخشی وحی تشریعی یعنی قرآن است که لفظ و معنی از ناحیه خداوند بر پیامبر نازل شد، بخشی هم سایر سخنان و اعمال و رفتار پیامبر(صلی الله علیه وآله) می باشد که همه طبق حکمت و بر اساس علمی بود که خداوند به ایشان عطا کرده بود و مصداق وحی می باشد، اما امروزه «وحى» معمولًا به «وحى نبوت» اطلاق مى شود، و اينها را «الهام» مى نامند که در این صورت و طبق این معنی وحی اختصاص به قرآن خواهد داشت.(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.