پاسخ اجمالی:
پيامبران بايد علاوه بر مصونيت از دروغ، از تمامي گناهان مصونيت داشته باشند؛ زيرا مفاسد و گناهان با يكديگر رابطه نزديك و پيوند ناگسستنى دارند و به فرض اينكه عقلا تفكيكِ دروغ از ساير گناهان ممكن باشد، براى افكار عمومى، هضم اين مطلب بسيار مشكل است كه باور كنند كسى به هزار گونه ظلم، احجاف و ... آلوده باشد؛ اما اگر دنيا را به او بدهند كه يك دروغ بگويد، حاضر نشود؟! پس براى جلب اعتماد عموميِ صد در صد نسبت به پيامبران، راهى جز معصوم بودن آنها در برابر تمام گناهان نيست و خدايى كه آنها را براى اين منصبِ بزرگ برگزيده، اين موهبت را نيز به آنها داده است.
پاسخ تفصیلی:
بديهى است كه اگر پيامبران معصوم نباشند، درباره آنها احتمال دروغ، تحريفِ حقايق، پرده انداختن روى واقعيات به خاطر اغراض شخصى و ... مى رود و مسلماً با وجود چنين احتمالاتى هرگز به گفتار و كردار آنها اطمينان پيدا نمى شود و هر قدر هم كه آدم هاى خوبى باشند وقتى داراى مقام عصمت نباشند، ممكن است در برابر مظاهر فريبنده دنياى مادّى، پاى آنها بلغزد و اين عمل احتمالي هميشه خاطر پيروان آنها را نگران و در گرفتن تصميم قاطع براى عمل مردّد سازد؛ اما هنگامى كه بدانند پيامبران خدا با يك نوع تأييد الهي در برابر تمام گناهان مصونيت دارند و محال است دامانشان آلوده به گناهان شود، به درستى سخنان آنها ايمان كامل پيدا مى كنند و هيچ عذر و بهانه اى براى سرپيچى از دستورهاى آنان باقى نمى ماند.
اگر اشكال شود كه ممكن است كسانى به اين دليل ايراد بگيرند كه: تنها چيزى را كه مى توان از اين دليل استفاده كرد، همانا مصونيت در برابر دروغ است؛ زيرا اگر پيامبر در برابر دروغ معصوم باشد، مردم مى توانند به گفته هاى او صد در صد ايمان پيدا كنند؛ اما در برابر ساير گناهان از اين دليل نمى توان استفاده كرد؟ در پاسخ بايستي به دو نكته اشاره كرد:
1. بيشتر گناهان لازم و ملزوم يكديگرند و به يكديگر دعوت مي كنند، مثلا: كسى كه زبان خود را آلوده به دروغ مى كند، حتماً عللى دارد، يا به واسطه حُبّ جاه و مقام است كه براى رسيدن به آن هزار گونه دروغ مى گويد يا پول پرست و شهوتران است كه براى به دست آوردنِ ثروت سرشار از طريق نامشروع و ارضاى شهوات خود دروغ مى گويد. گاهى حسد، سرچشمه دروغ مى شود و زمانى ترس بى جا از مردم. همچنين بسيار مى شود كه انسان مرتكب جنايتى مى شود و براى پوشاندن آن، ده ها دروغ ديگر مى گويد. بنابراين دروغ يا هر گناه ديگري، علل مختلفى دارد و از طريق اين علل با گناهانِ ديگر رابطه نزديك پيدا مى كند. اين است كه تفكيكِ ميان دروغ و ساير گناهان كار بسيار مشكلى است. نتيجه اينكه: اگر كسى بخواهد در برابر گناه دروغ، معصوم باشد، بايد از بيشتر و بلكه تمامي گناهان، مصونيت داشته باشد؛ زيرا مفاسد و گناهان با يكديگر رابطه نزديك و پيوند ناگسستنى دارند.
2. به فرض اينكه عقلا تفكيكِ دروغ از ساير گناهان ممكن باشد، براى افكار عمومى، هضم اين مطلب بسيار مشكل است. چگونه توده مردم مى توانند باور كنند كه كسى به هزار گونه ظلم، احجاف و خلاف كارى آلوده باشد؛ اما اگر دنيا را به او بدهند كه يك دروغ بگويد، حاضر نشود؟! قبول چنين مطلبى بسيار دشوار است. به همين دليل، هنگامى كه مى خواهند روحيه كسى را تشخيص دهند، چند عمل خوب و بد او را معرّف وضع عمومى روحيه او قرار مى دهند و اگر گاهى در ميان افراد آلوده، گناهكار و فاسد، افرادى پيدا شوند كه از بعضى جهات اخلاقى، امتيازاتى داشته باشند، با اعجاب و شگفتى از آنها ياد مى شود. حال اين طرز قضاوت درست است يا نه، مطلب ديگرى است؛ ولى منظور ما اين است كه چنين تفكيكى را ـ به فرض اينكه عقلا امكان پذير باشد ـ افكار توده مردم آن را نمى پذيرد و در نتيجه، جلب اطمينان و اعتماد آنها از اين راه ميسّر نيست؛ زيرا يك عملِ خلاف و زننده از يك رهبر ـ آن هم يك رهبر روحانى و معنوى ـ براى بدبين ساختنِ آنها كافى است.
نتيجه اينكه: براى جلب اعتماد عموميِ صد در صد نسبت به پيامبران، راهى جز معصوم بودنِ آنها در برابر تمام گناهان نيست و خدايى كه آنها را براى اين منصبِ بزرگ برگزيده، اين موهبت را نيز به آنها داده است.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.