پاسخ اجمالی:
وضع محيط و آداب و رسوم نقش مهمّى در قضاوتِ وجدان دارد. بسيار ديده شده كه كارهاى غلط و خلافى در يك محيط رايج مى گردد و قُبح آن از بين مى رود. در چنين محيطى كمتر كسى پيدا مى شود كه وجدانش از انجام آن كار ناراحت شود؛ اما در محيط ديگرى كه اين عمل، رايج نشده و به صورت رسم و عادت در نيامده، وجدانِ هر كس از انجام آن متأثّر مى گردد. اين خود دليل بر اين است كه قضاوتِ وجدان به وضع محيط ها و چگونگى عادات و رسوم آن بستگى دارد.
پاسخ تفصیلی:
«وضع محيط و آداب و رسوم» نقش مهمّى در قضاوتِ وجدان دارد. بسيار ديده شده كه كارهاى غلط و خلافى در يك محيط رايج مى گردد و قُبح آن از بين مى رود. در چنين محيطى كمتر كسى پيدا مى شود كه وجدانش از انجام آن كار ناراحت شود. (مگر افراد بسيار نادرى كه زنجير عادات و رسوم را از دست و پاى عقل خود گشوده و قادر به قضاوت صد در صد منطقى و آزاد مى باشند). اما در محيط ديگرى كه اين عمل، رايج نشده و به صورت رسم و عادت در نيامده، وجدانِ هر كس از انجام آن متأثّر مى گردد. اين، خود دليل بر اين است كه قضاوتِ وجدان به وضع محيط ها و چگونگى عادات و رسوم آن بستگى دارد. مثلا: در ميان اقوام هندى ـ كه كشتن حيوانات و خوردنِ گوشت آنها ممنوع است ـ وجدانِ افراد از مشاهده منظره سر بريدنِ يك حيوان يا جويدنِ يك تكّه گوشت، به شدّت ناراحت مى شود، در صورتى كه در محيط هاى ما ـ كه اين موضوع كاملا رايج است ـ تقريباً هيچ گونه ناراحتى احساس نمى شود.
البته اين طرزِ فكرِ هندوها غلط و نادرست است؛ زيرا در حقيقت كمالى بالاتر از اين براى يك حيوان متصوّر نيست كه جزء بدن موجود عالى ترى مى گردد و به اين ترتيب در يك سطح بالاتر از هستى معمولى خود قرار گيرد. همان طور كه خاك جزء گياه و گياه به نوبه خود جزء بدن حيوانات مى شود و اين همان قانون تكامل و ناموس جهان آفرينش است. (بگذريم از اينكه در ميان فرزندان آدم و حوّا كسانى پيدا مى شوند كه نه تنها امتيازى بر چهارپايان ندارند؛ بلكه وجودشان به مراتب كم مصرف تر است و اگر طعمه حيوانات شوند تكاملى براى آنها روى داده است!). حال بر فرض اينكه طرز فكر هندوها صحيح باشد، آيا هيچ دليلى براى عدم ناراحتى وجدانِ ما از انجام اين عمل، جز رايج بودنِ آن در محيط ما وجود دارد؟ اينكه مى گويند: رواج عمل زشتى در يك محيط، قُبح (زشتى) آن را كم مى كند، تقريباً اشاره به همين معنى است. اين وجدانِ ماست كه در چنين محيط هايى بد عادت مى شود و شمشيرِ برنده قضاوتِ آن زنگ مى زند. بنابراين ترديدى در اين موضوع باقى نمى ماند كه قضاوتِ وجدان، بستگى زيادى به وضع عادات و رسوم محيط دارد.(1)
بر همين اساس نمى توانيم براى مبارزه با عادات و رسوم غلطى كه در يك محيط وجود دارد از حربه وجدان استفاده كنيم. مثلا: در پشت كوه قاف كشورى وجود دارد كه مردم آن مهارت عجيبى در باطل نمودنِ حقّ و حقّ نشان دادنِ باطل دارند و به طور رسمى روى اين عمل، معامله مى كنند و نام آن را هم حقّ حساب مى گذارند! شايد بى وجدان هم نباشند و به اندازه خود سهمى از وجدان داشته باشند؛ اما اين عمل ـ كه از زشت ترين كارها است به قدرى در ميان آنها رايج شده كه با وجدان و خاطرى آسوده آن را انجام مى دهند، حتى دلّالانى براى اين كار وجود دارند كه درست مانند خريد و فروش اجناس تجارتى براى جوش دادنِ اين گونه معاملات، فعّاليّت مى كنند، شايد هم اين عمل را يك نوع كارگشايى و خدمت به خلق مى دانند! به همين جهت با اينكه آب، خاك و منابع زيرزمينى آنها در دنيا كم نظير است، مردمى بيچاره، تهي دست و قابل ترحّم اند! در چنين محيطى وجدان به ندرت مى تواند با اين عملِ رايج مبارزه كند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.