پاسخ اجمالی:
جامعه شناسان سه عنصر اصلي را براى تشكيل پايه هاى اساسى «اجتماع» لازم مي دانند: 1. «تقسيم كار»؛ منظور اين است كه كارهاى مختلفى كه براى تأمين نيازمندى هاى يك جامعه ضرورت دارد به صورت صحيحى ميان افراد تقسيم شود و براى هر قسمت مسئوليتى در نظر گرفته شود. 2. «سازمان و تشكيلات»؛ منظور كليه دستگاه هايى است كه كارهاى عمومى اجتماعى را ـ كه مسئول معينى ندارد ـ انجام مى دهد. 3. «قوانين و مقرّرات»؛ تقسيم كار و سازمان هاي اجتماعى به تنهايى نمي توانند كوچك ترين مشكلى را حل كنند؛ مگر اينكه از مقرّراتِ صحيح الهام بگيرند.
پاسخ تفصیلی:
جامعه شناسان معتقدند كه براى تشكيل پايه هاى اساسى «اجتماع» به سه عنصر اصلى نياز است:
الف) تقسيم كار
منظور از تقسيم كار اين است كه كارهاى مختلفى كه براى تأمين نيازمندى هاى يك جامعه ضرورت دارد به صورت صحيحى در ميان افراد تقسيم گردد و براى هر قسمت مسئوليتى در نظر گرفته شود. خوشبختانه قسمت اعظم اين مشكل در اجتماعات به طور خودكار حل شده؛ زيرا از يك طرف بر اثر اختلاف استعدادها و ذوق ها ـ كه هر فردى را براى يك نوع كار آماده مى كند ـ و از طرف ديگر به واسطه اصل عرضه و تقاضا ـ كه هر كارى براى اجتماع ضرورتِ بيشتري پيدا كند طالبانِ زيادترى پيدا خواهد كرد و به واسطه درآمد بيشترى كه از آن به دست مى آيد، خواه و ناخواه افراد را به سوى خود جلب خواهد نمود ـ تقسيم كار به خودى خود و به مقدار قابل توجهى در اجتماعات صورت مى گيرد؛ ولي در عين حال در اجتماعات مترقّى براى جلوگيرى از بحران هاى اقتصادى ـ كه از عدم تقسيم صحيح كار به وجود مى آيد ـ و هم براى اينكه استعدادهاى شايسته به هدر نرود، مسئله تقسيم كار را تحت كنترل و نظارت دقيق قرار مى دهند. مؤسسات استعداديابى سعى مى كنند تا استعدادهاى نهانى افراد را آزموده و آنها را به كارهايى تشويق نمايند كه از نظر روحى و جسمى آمادگى انجام آن را دارند و با در نظر گرفتن ميزان نيازمندى هاى اجتماع و تطبيق آن با ميزان توليد هر كالا، از توليدهاى اضافى و بى مصرف و در نتيجه از به هم خوردنِ موازنه و تعادل اقتصادى جلوگيرى به عمل آورند.
ب) سازمان و تشكيلات
منظور از سازمان و تشكيلاتِ اجتماعى، كليه دستگاه هايى است كه كارهاى عمومى اجتماعى را ـ كه مسئول معينى ندارد ـ انجام مى دهد، مانند:
1. حفظ امنيت.
2. تعليم و تربيت و هدايت عمومى.
3. حلِّ اختلافات، منازعات و كيفر مجرمين.
4. حفظ و نگهدارى طبقاتِ ضعيف و ناتوان.
5. حفظ اموال عمومى.
6. جمع آورى سرمايه هاى لازم براى حفظ اين دستگاه ها و امثال آن.
بديهى است كه اگر سازمان و تشكيلاتى در كار نباشد تمام اين كارهاى سنگين و بزرگ ـ كه فرد معيّنى مسئول آن نيست ـ زمين مى ماند و جامعه در چنين حالى مانند بدنى خواهد بود كه تمام اعصاب آن را قطع كرده باشند. وضع چنين بدنى ناگفته پيداست.
نكته اى مهم
اين سازمان و تشكيلات در صورتى مى تواند نقش اساسى خود را ايفا كند كه از افرادِ درست، پاك، لايق و مطيع تشكيل يافته باشد. در غير اين صورت نه تنها دردى را دوا نمى كند؛ بلكه به سقوط اجتماع به طرز وحشتناكى سرعت مى بخشد؛ زيرا چنين افرادى با در دست داشتنِ نام تشكيلات اجتماع، بهتر و سريع تر مى توانند به افكار شيطانى خود جامه عمل بپوشانند. در چنين اجتماعى قوانين و مقرّرات هر قدر هم عالى باشد باز نتيجه معكوس خواهد داشت و سكنجبين موجب فزونى صفرا و روغنِ بادام باعثِ خشكى مى شود!؛ زيرا قانون ـ كه سپرى براى حفظ طبقات ضعيف از مظالم و تعدّيات زورمندان است ـ به ميلِ صاحبان زور و زر و براى تضعيف و خفه كردنِ طبقاتِ ناتوان و محروم تفسير مى شود. وكيلانِ زبردست و قانون دانِ آنها، شب را روز، شنبه را جمعه و نر را مادّه مى كنند!؛ اما ضعيفان به حكم نداشتنِ زور و زر، از اين مزاياى قانونى محروم اند! در چنين اجتماعى، صاحبان زور و زر مجبور نيستند براى جنگ با طبقات ضعيف، قدم رنجه فرمايند و شخصاً به ميدان رفته و آنها را ببلعند؛ بلكه قانون و متولّيانِ قانون - كه افراد محترم و حقّ به جانبى هستند - به كمك همين زور و زر به جنگ آنها فرستاده مى شوند تا بدون سر و صدا و كوچك ترين مقاومتى، كار خود را صورت دهند. تازه يك چيزى هم از آنها طلبكارند؛ زيرا اين زورمندان به حكم محكمه و قانون سر نهاده اند و ديگران سركشى كرده اند، اينها قانونى هستند و ديگران قانون شكن!! اين است حال اجتماعى كه سازمان و تشكيلاتِ او به دست افرادِ نالايق و نااهل بيفتد. آرى اين يك بلاى بزرگ اجتماعى است كه از بلاهاى آسمانى هم خطرناك تر و اسف انگيزتر است.
پس نتيجه اين شد كه: اوّلين و اساسى ترين شرط براى استفاده از سازمان ها و تشكيلات اجتماعى، اين است كه اين مراكزِ حسّاس به دست افرادِ پاك، درستكار، جدّى، فعّال، دلسوز، لايق و كاردان سپرده شود و ناگفته پيداست كه اين شرطِ اساسى بدون ايمان به خدا است و شاهد و ناظر عمل انسان در هر حال و در هر جا مى باشد، ممكن نيست. (دقت كنيد).
ج) قوانين و مقرّرات
مسئله «تقسيم كار» و «سازمان ها و تشكيلات اجتماعى» با اينكه از عناصر اوّليه هر اجتماع محسوب مى شوند به تنهايى قادر نيستند كه كوچك ترين مشكلى را حل كنند؛ مگر اينكه از قوانين و مقرّراتِ صحيح الهام بگيرند. اين دو اصل در واقع مانند لكوموتيوِ نيرومند و پر قدرتى هستند كه واگن هاى عظيمِ طبقاتِ اجتماع به آن بسته شده، گرچه اين قطارِ عظيم و پر قدرت، آمادگى فراوانى براى پيشروى دارد؛ اما تا يك راه آهنِ خوب، محكم، صاف و بدون دست انداز كه مطابق اصول صحيح فنّى ـ آن هم به سوى نقطه اى كه مورد نظر است ـ در اختيار نداشته باشد، هيچ اثر وجودى نخواهد داشت و بايد براى هميشه در جاى خود بماند ... .
قوانين و مقرّرات اجتماعى، خط آهن هاى اجتماع هستند كه مسير آن را از ميان پيچ و خم ها، كوه ها، درّه ها، تونل هاى مشكلاتِ زندگى مشخّص نموده و راه را براى حفظِ امنيّت، تحكيم روابطِ اجتماع، راهنمايى و هدايت افكار، جلوگيرى از تجاوزها و ... هموار مى سازد. ناگفته پيداست كه وجود يك نقص فنّى در يكى از پل ها، تونل ها، آبراه ها و يا حتّى در يك پيچِ اتّصال ـ كه دو قطعه ريل را به هم وصل مى كند ـ كافى است تا يك قطارِ عظيم را با همه سرنشينانش به قعر درّه نيستى سرنگون سازد. هر گاه سازمان ها و تشكيلاتِ اجتماعى هم ـ كه بايد در انجام وظايفِ مهمّ خود از قوانين و مقرّراتِ اجتماعى الهام بگيرند ـ با يك نقصِ كوچكى روبرو شوند، ممكن است جامعه كهن و ريشه دارى را به سقوط بكشانند و يا به مدّتِ چندين سال به عقب برگردانند با اين تفاوت كه راه آهن با همه مشكلات و ريزه كارى هاىِ فنى كه دارد در برابر قوانين و مقرّراتى كه بر يك اجتماع حكومت مى كند موضوع بسيار ساده و پيش پا افتاده اى است.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.