پاسخ اجمالی:
مشرکان بتهاى لات و عزى و منات را «غرانيق» مى دانستند و نقل شده پيامبر(ص) وقتی به آيه «أفرَأيتُم اللّاتَ وَالعُزَّى» رسید بر آن افزود: «تِلكَ الغرانيق العُلى و إن شَفاعتهُن لتُرتجى»!
اما این داستان جعلی است، زیرا:
1. در آیات بعد بت پرستی شدیدا مذمت شده و در ابتدای سوره همه سخنان پیامبر وحی دانسته شده.
2. پیامبر پیوسته با بت پرستی مبارزه کردند و چنین نسبتی به ایشان نادرست است.
3. پیامبران مطلقا از القاء شیطان معصومند.
4. این داستان در منابع حدیثی نیامده و محققان و مفسران شیعه و سنی آن را جعلی دانسته اند.
پاسخ تفصیلی:
چیستی «غرانیق»
مشرکان عرب بتهاى سه گانه «لات و عزى و منات» را «غرانيق»؛ (بلند پايه)! مى دانستند كه از آنها اميد شفاعت داشتند. غرانيق در لغت به معنای جمع غرنوق - بر وزن مزدور - به معنى نوعى پرنده آبى سفيد رنگ يا سياه رنگ است.(1) و لذا گاه به دنبال ذكر نام اين بتها با جمله هاى «تِلْكَ الْغَرانِيْقُ الْعُلى وَ انَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجى!»؛ (آنها پرندگان زيباى بلند مقامى هستند و از آنها اميد شفاعت مى رود) آنها را بدرقه مى كردند.
خرافه غرانیق و دروغ بستن به پیامبر اسلام
در این زمینه يك داستان خرافى در بعضى از كتب تاریخی مثل تاریخ طبری، نقل شده كه پيامبر(صلی الله علیه وآله) هنگامى كه به آيه 19 و 20 سوره نجم: «أَفَرَأَيْتُمْ اللَّاتَ وَالْعُزَّى* وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى»؛ (به من خبر دهيد آيا بت هاى «لات» و «عزى» * و «منات» كه سوّمين آنها است)، رسید اين دو جمله را شخصا [بر اثر القاء شیطان] بر آن افزود: «تِلْكَ الْغَرانِيْقُ الْعُلى وَ انَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجى»! و همين سبب شد كه مشركان خوشحال شوند و آن را نوعى انعطاف در مساله بت پرستى از ناحيه پيامبر(ص) بدانند! و در پايان اين سوره كه مردم را به سجده دعوت كرد آنها نيز همراه مسلمانان به سجده افتادند! اين خبر به عنوان اسلام آوردن مشركان در همه جا پيچيد، و حتى به گوش مسلمانان مهاجر حبشه رسيد و گروهى چنان خوشحال شدند و احساس امنيت كردند كه از هجرتگاه خود حبشه به مكه بازگشتند.(2)
دلایل کذب بودن این افسانه:
ماجرای «غرانیق» نسبتى است ناروا و دروغى است رسوا كه دلائل و قرائن بسيارى بطلان آن را روشن مى كند. كسانى كه اين دروغ را به هم بافته اند به شواهد فراوانی که به روشنی بر دروغ بودن آن دلالت دارد توجه نکرده اند، ازجمله:
1). رد شدن چنین اتهامی در ادامه آیات همان سوره
سازندگان این افسانه، هيچ فكر نكرده اند كه قرآن در ذيل همين آيات مورد بحث صريحا بت پرستى را رد می کند و مورد نقد قرار می دهد، و آن را پيروى پندار خام و هواى نفس مى شمرد و در آيات بعد نيز با صراحت، و شدت تمام، عقائد بت پرستان را محكوم مى كند، و آن را نشانه بى ايمانى و عدم علم و آگاهى آنها مى شمرد، و صريحا به پيامبر(صلی الله علیه وآله) دستور مى دهد حسابش را از آنها جدا كند و از آنان روى برتابد.
با اين حال چگونه امكان دارد آن دو جمله از پيامبر باشد، و يا مشركان آن قدر گرفتار حماقت باشند كه اين جمله را بشنوند اما آيات بعد را كه با صراحت بت پرستى را در هم مى كوبد ناديده بگيرند و سرانجام خوشحال شوند و پس از خاتمه سوره با مؤمنان سجده كنند؟! حقيقت اين است كه سازندگان اين افسانه آن را بسيار ناشيانه و بى مطالعه جعل كرده اند.
در آغاز سوره نجم، در آیات 3 و 4، نیز با صراحت آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه و آله) هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد و هرچه در زمينه عقائد و قوانين اسلامى مى گويد وحى الهى است، «وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * انْ هُوَ الّا وَحىٌ يُوحى». و در آیه 2 سوره نجم تصريح شده كه پيامبر(صلى الله عليه و آله) هرگز از راه حق منحرف نمى شود و مقصد خود را گم نمى كند، «مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَ مَا غَوى».
چه گمراهى و انحرافى از اين بالاتر كه در لابه لاى آيات توحيد سخن از شرك و ستايش بت ها به ميان آيد؟ و چه نطق و بيانى از روى هوا و هوس از اين بدتر كه به كلام خدا سخن شيطانى «تِلْكَ الْغَرانِيقُ الْعُلى» بيافزايد؟!
2). منافات مضمون این افسانه با سیره و مجاهدت های پیامبر اسلام
مبارزه پيگير و آشتى ناپذير و بى وقفه پيغمبر اسلام(صلى الله عليه و آله) با بت و بت پرستى از آغاز دعوت تا پايان عمر، چيزى نيست كه بر كسى از دوست و دشمن مخفى باشد، و مهمترين مطلبى كه هرگز انعطاف و مصالحه و سازشى در مقابل آن نداشت همين مطلب بود؛ با اين حال چگونه ممكن است بت هاى مشركان را با چنين الفاظى بستايد و از آنها به نيكى ياد كند؟
تعليمات اسلام مى گويد: «تنها گناهى كه هرگز بخشوده نخواهد شد شرك و بت پرستى است»؛ لذا كوبيدن كانون هاى بت پرستى را به هر قيمت كه باشد واجب مى شمرد، و سراسر قرآن شاهد و گواه اين مطلب است؛ اين خود قرينه روشنى بر مجعول بودن حديث غرانيق است كه در آن از بت ها و بت پرستى مدح و ستايش شده!(3)
3). دلایل عقلی و نقلی، رد چنین افسانه ای
آیات و روایات فراوانی بر مصونیت پیامبران از القائات شیطانی و عصمت آنها از خطا و اشتباه در دریافت وحی دلالت دارد که این داستان خرافی و بدون سند نمی تواند آن را خدشه دار کند. به عنوان نمونه در آیه 52 سوره حج می خوانیم: «وَ مَا ارْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لَانَبىٍّ الَّا اذا تَمَنَّى الْقَى الشَّيْطَانُ فى امْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلقِى الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»؛ (هيچ رسول و پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم مگر اين كه هرگاه آرزو [ى پيشبرد اهداف الهىِ خود مى كرد]، شيطان [وسوسه ها و] القائاتى در آن مى افكند؛ امّا خداوند القائات شيطان را از ميان مى برد، سپس آيات خود را استحكام مى بخشد؛ و خداوند دانا و حكيم است). طبق این آیه پیامبران هرگز گرفتار القائات شیطان نمی شوند. آنها گرچه هنگامى كه آرزو و طرح و «امنيه» مثبتى داشتند شيطان به آن حمله ور مى شد، اما پيش از آنكه تأثيرى در اراده و عمل آنها بگذارد خداوند القائات شيطانى را خنثى مى كرد و آيات خود را تحكيم مى بخشيد.(4)
ضمن اینکه پیامبران نه تنها هنگام دریافت وحی، بلکه در همه لحظات از نفوذ شیطان در امان هستند؛ چنانکه قرآن در آيه 42 سوره حجر و آیه 65 سوره اسراء مي گويد: «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطان»؛ (تو [شیطان] بر بندگان من هيچگونه سلطه اي نداري). اين آيه می رساند كه شيطان نمي تواند در دل بندگان كامل خدا نفوذ كند و خداوند همواره حافظ دل آنان است.
همچنین قرآن در آیات 39-40 سوره حجر از زبان شيطان چنين نقل مي كند: «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين»؛ (خدايا همه انسانها را گمراه مي كنم* جز بندگان مخلص تو). اين آيه هم مي رساند كه شيطان نمي تواند بندگان مخلص خدا را گمراه كند و در دل آنان نفوذ كند. از طرفی در ميان انسان ها كسي در بندگي خدا، ايمان به خدا، توكل بر خدا و اخلاص به مقام پيامبر اسلام نمي رسد، پس او كاملترين انسان است و از فريب شيطان محفوظ است.
4). نبود هیچ اشاره ای راجع به این افسانه در احادیث معتبر
احاديث متعددى در مورد نزول سوره نجم و سپس سجده كردن پيامبر و مسلمانان در كتب مختلف نقل شده، و در هيچيك از اين احاديث سخنى از افسانه غرانيق نيست، و اين نشان مى دهد كه اين جمله بعدا به آن افزوده شده است.
لذا تمام محققان اسلامى اعم از شيعه و اهل تسنن اين افسانه را قويا نفى و تضعيف كرده اند و به جعل جاعلين نسبت داده اند.(5)
نظر مفسران اسلامی راجع به افسانه موهن:
مراغى در تفسير خود مى گويد: «اين احاديث بدون شك ساخته و پرداخته زنادقه و بيگانگان از اسلام است كه در هيچ كتاب معتبرى نيامده، و اصول دين اسلام آنها را تكذيب مى كند، و عقل سليم به بطلان آنها گواهى مى دهد و بر همه علماء واجب است آن را به پشت سرانداخته، و وقت خود را صرف تأويل و تفسير آنها نكنند؛ به خصوص كه روايات ثقات تصريح به ساختگى و دروغين بودن آنها نموده اند».(6)
همين معنا را به صورت ديگرى در تفسير جواهر (طنطاوى) مى خوانيم كه مى گويد: «اين احاديث در هيچ يك از كتب صحاح مانند موطّأ مالك، صحيح بخارى، صحيح مسلم، جامع ترمذى، سنن ابى داوود، و سنن نسائى، در هيچ يك از اين كتب شش گانه نيامده است(7) و لذا در كتاب «تيسيرالوصول لجامع الاصول» كه روايات تفسيرى كتب شش گانه را جمع آورى كرده است، اين حديث را در تفسير آيات سوره نجم نياورده است؛ بنابراين شايسته نيست كه براى اين حديث ارزشى قائل باشيم و ذكرى از آن به ميان آوريم، تا چه رسد به اينكه در مقام ايراد و جواب برآييم... اين حديث يك دروغ آشكار است»!(8)
افراد ديگرى نيز مانند فخر رازی در تفسیر کبیر(9)، قرطبى در تفسير الجامع(10) و سيّد قطب در فى ظلال(11)، و غير آنها و عموم بزرگان مفسّران شيعه نيز اين روايات را از خرافات و مجعولات شمرده و به دشمنان اسلام نسبت داده اند.
سوءاستفاده دشمنان اسلام از این افسانه
با همه این حرف ها عجيب نيست كه دشمنان اسلام و مخصوصاً مستشرقان معاند سرمايه گذارى زيادى روى اين روايت كرده و آن را با آب و تاب نقل كرده اند، و ديديم در اين اواخر نويسنده اى از تبار شياطين را وادار كردند كتابى تحت عنوان «آيات شيطانى» بنويسد، و با تعبيرات بسيار موهن و زننده ضمن يك داستان تخيلى نه تنها مقدّسات اسلام را زير سؤال برد، بلكه حتى نسبت به انبياى بزرگى كه همه اديان آسمانى براى آنها احترام قائلند همچون ابراهيم(على نبينا و آله و عليه السلام) اهانت كند.
ولى ايستادگى محكم امام خمينى(قدس سره) در فتواى تاریخی خود مبنی بر مرتد بودن نويسنده اين كتاب يعنى «سلمان رشدى» و لزوم قتل او، و پذيرش اين فتوا از سوى غالب توده هاى مسلمين جهان، سبب ناكامى توطئه گران شد.
بنابراين آنچه در گذشته علت ایجاد اين روايت مجعول بوده است امروز نیز علت بقاء و ترویج آن در ادامه هم مى باشد؛ يعنى توطئه اى از سوى دشمنان شروع شده، و بعد از هزار سال و بيشتر از سوى گروهى ديگر از آنها در سطحى گسترده تر ادامه مى يابد.(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.