پاسخ اجمالی:
اين آيات در کنار آياتی که دلالت بر عصمت دارند، هرگز به معنی گمراهي و جهل ايمانی نخواهد بود؛ بلکه به معنی ناآگاهی از قرآن و شریعت اسلام و تفاصیل آن می باشد. آیات و روایات فراوانی وجود دارد که بر عصمت انبیاء دلالت دارند. از نظر عقلی هم پیامبران به خاطر علمی که بر عواقب اعمال زشت دارند، محال است آن اعمال از آنها سرزند.
پاسخ تفصیلی:
در آیه 52 سوره شوری آمده است: «مَا كُنْتَ تَدْرِى مَا الكِتابُ وَلا اْلإِيمَانُ»؛ (تو پيش از اين نمى دانستى كتاب و ايمان چيست [و از محتواى قرآن آگاه نبودى]). و در آیه 7 سوره ضحی هم می خوانیم: «وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى»؛ (و تو را گمشده يافت و هدايت كرد).
در ابتدا چنین تصور می شود که این آیات پيامبر اسلام را قبل از نزول قرآن ناآگاه از ايمان و گمراه معرفي مي کند و این با عصمت ایشان در کودکی و موحد بودن ایشان قبل از نزول قرآن منافات دارد.
اما چنین تصوری در صورتی قابل فرض است که این آیات را بر خلاف روش صحیح تفسیر قرآن و روش درست فهم متون دینی به تنهایی و بدون توجه به سایر آیات معنی کنیم؛ گرچه حتی در این صورت هم نمی توان با اطمینان چنین معنایی را برداشت کرد.
زیرا مهم ترین مستمسک شبهه کنندگان در آیه 7 سوره ضحی واژه «ضال» است که آنها را به چنان برداشتی از این آیه کشانده است. این در حالی است که واژه «ضال» از نظر لغت به دو معنا آمده: «گمشده» و «گمراه» و گمراه نیز در حقیقت گمشده ی راه هدایت و مسیر بهشت می باشد(1). به عنوان مثال در روایتی آمده است: «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِن»(2)؛ (دانش گمشده انسان با ايمان است). لذا برخی آیه «وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى» را بر گم شدن پیامبر در دوران کودکی تفسیر کرده اند.(3)
برخی هم در مورد این آیه به یک قاعده کلی درباره همه انسانها اشاره کرده و آن را این گونه معنا کرده اند که: اگر هدايت خدا نباشد تو و هيچ انسان ديگری از پيش خود هدايت نمی شوید؛ مگر به وسيله خداى سبحان. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هم نفس شريفش با قطع نظر از هدايت خدا ضاله و بى راه بود هر چند كه «هيچ روزى از هدايت الهى جدا نبوده و از لحظه اى كه خلق شده بود ملازم با آن بود».(4) چنانکه امير مؤمنان على(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: «وَلَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ(صلى الله عليه و آله) مِن لَدُنْ أَن كانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مَنْ مَلائِكَتِهِ يَسلُكُ بِهِ طَرِيقَ المَكارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخلاقِ العالَمِ لَيلَهُ و نَهارَهُ»(5)؛ (از همان زمان كه رسول خدا از شير باز گرفته شد خداوند بزرگترين فرشته از فرشتگانش را با او قرين ساخت تا شب و روز وى را به راه هاى مكارم و طرق اخلاق نيك سوق دهد).
آیه «مَا كُنْتَ تَدْرِى مَا الكِتابُ وَلا اْلإِيمَانُ» نیز با توجه به اینکه ایمان مراتبی دارد، ظهور در ناآگاهي پيامبر اسلام از «ايمان قبل از نزول قرآن» ندارد؛ بلکه فقط از «کتاب»(قرآن) نا آگاه بود و روشن است که ایمان به قرآن و آگاهی از کتاب بدون عنایت خداوند صورت نمی گیرد.
با این توضیحات روشن شد که حتی اگر بخواهیم این دو آیه را به صورت مستقل و با قطع نظر از سایر آیات و همچنین روایات معنی کنیم، باز هم لزوما نمی توان آنها را دال بر مدعای شبهه کننده یافت.
اما اگر این آیات را با سایر آیات قرآن و روایات معتبر معنا کنیم، دیگر جایی برای طرح این شبهه باقی نمی ماند. چرا که آیات و روایات فراوانی وجود دارند که بر عصمت انبیاء چه قبل از بعثت و چه بعد از بعثت دلالت دارند. بنابراین اين دو آیه در کنار آياتي که دلالت بر عصمت دارند، هرگز به معنای گمراهي و جهل ايماني نخواهد بود؛ بلکه به معنای ناآگاهی از قرآن و شریعت اسلام و تفاصیل آن خواهد بود. از نظر عقلی هم پیامبران به خاطر آگاهی ای که از عواقب گناه و اعمال زشت دارند محال است آن اعمال از آنها سرزند.
در آيه 124 سوره بقره درباره اعطای مقام امامت به ذریه حضرت ابراهیم(علیه السلام) می خوانیم: «لايَنالُ عَهدِى الظّالِمينَ»؛ (پيمان من به ستمكاران نمى رسد مگر آنها كه شايسته اند [تنها آن گروه از فرزندان تو كه پاك و معصوم اند شايسته اين مقام هستند]). واژه «عهد» در این آیه هم «امامت» را شامل مى شود و هم «نبوّت» را. زيرا هر دو عهد الهى محسوب مى شوند چرا كه عهد را هرگونه تفسير كنيم هر دو را در بر مى گيرد و چنين موهبتى نصيب ظالمان نمى شود و فقط نصیب معصومین می گردد چنانکه برخی از مفسران به این نکته تصریح کرده اند.(6) در حقيقت خداوند با اين بيان مى خواهد اين حقيقت را براى ابراهيم بيان كند كه مقام نبوت و امامت به قدرى والا است كه تنها كسانى شايسته اين موهبت بزرگ هستند كه در تمام عمر از هرگونه شرك و كفر و گناه و عصيان پاك و به تعبير ديگر معصوم باشند(7) چرا که رهبرى ظاهرى و باطنى خلق، مقام فوق العاده پر مسئوليت و با عظمتى است و يك لحظه گناه و نافرمانى و سوء پيشينه سبب مى گردد كه لياقت اين مقام سلب گردد.(8)
آیه دیگری که نمی توان در بحث های مربوط به موضوع عصمت انبیاء از آن چشم پوشی کرد آیه 47 سوره «ص» می باشد که در باره پیامبران می فرماید: «وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ»؛ (آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند). یعنی افكارشان نيك، اخلاق شان نيك و اعمال و برنامه ها و سراسر زندگاني شان نيك است.(9)
امام صادق(علیه السلام) نیز در همين زمينه مى فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ أُنَاساً طُهْرٌ مِيلَادُهُمْ وَ طَيِّبٌ أَبْدَانُهُمْ وَ حَفِظَهُمْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ أَخْرَجَ مِنْهُمُ الْأَنْبِيَاءَ وَ الرُّسُلَ فَهُمْ أَزْكَى فُرُوعِ آدَمَ فَعَلَ ذَلِكَ لَا لِأَمْرٍ اسْتَحَقُّوهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ عَلِمَ اللَّهُ مِنْهُمْ حِينَ ذَرَأَهُمْ أَنَّهُم يُطِيعُونَهُ وَ يَعْبُدُونَهُ وَ لَا يُشْرِكُونَ بِهِ شَيْئاً فَهَؤُلَاءِ بِالطَّاعَةِ نَالُوا مِنَ اللَّهِ الْكَرَامَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ الرَّفِيعَةَ عِنْدَه»(10)؛ (به درستى كه خداوند متعال انسان هايى را از فرزندان آدم انتخاب كرد و تولد آنها را پاك و بدن هاى آنان را پاكيزه گردانيد و آن ها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خويش قرار داد. نه به خاطر طلبى كه از خداوند داشته باشند بلكه از آنجا كه خداوند، در هنگام خلقت مى دانست كه از او فرمانبردارى مى كنند و او را عبادت مى نمايند و هيچ گونه شركى نسبت به او روا نمى دارند. پس اينان به واسطه فرمانبردارى از خداوند به اين كرامت و منزلت والا در نزد خداوند نايل شده اند).
بنابراین همه پیامبران در تمام عمر با برکت خود هرگز شرک نورزیده و گمراه نبوده اند؛ لذا ترجمه آيات مورد بحث به گمراهي و جهل ايماني جايگاهي ندارد. امّا بعضى از كج انديشان چنين پنداشته اند كه اين آیات نشان مى دهد پيامبر قبل از نبوت ايمان به خدا نداشت و گمراه بود در حالى كه طبق آنچه بیان شد معنى آيات روشن است. با این نگاه دوباره سراغ آیات می رویم و آنها را مجددا بازخوانی می کنیم.
در آیه «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى» منظور از «ضلالت» نفى ايمان و توحيد و پاكى و تقوى نيست. بلكه نفى آگاهى از اسرار نبوت و قوانين اسلام و عدم آشنايى با اين حقايق بود؛ همان گونه كه بسيارى از مفسران گفته اند و در آیات دیگری از قرآن نیز به همین معنا اشاره شده است. در آيه 3 سوره يوسف مى خوانيم: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ»؛ (ما بهترين داستانها را براى تو از طريق وحى اين قرآن بازگو كرديم هر چند پيش از آن از غافلان بودى). روشن است كه پيامبر(صلی الله علیه وآله) قبل از رسيدن به مقام نبوت و رسالت فاقد اين فيض الهى بود و خداوند دست او را گرفت و هدايت فرمود و به اين مقام نشاند. مسلما اگر هدايت الهى و امدادهاى غيبى دست پيامبر(صلی الله علیه وآله) را نمى گرفت او هرگز به سر منزل مقصود راه نمى يافت.(11)
آیه «مَا كُنْتَ تَدْرِى مَا الكِتابُ وَلا اْلإِيمَانُ» نیز مى گويد که تو ای پیامبر! قبل از نزول قرآن، این کتاب آسمانی را نمى دانستى و به محتوا و تعليمات آن آگاهى و ايمان نداشتى. اين تعبير هيچ منافاتى با اعتقاد توحيدى پيامبر و معرفت عالى او و آشنایی اش به اصول عبادت و بندگى او ندارد. خلاصه عدم آگاهى به «محتواى قرآن» مطلبى است و عدم «معرفة اللَّه» مطلب ديگر.
نتیجه ای که می توان از این مباحث گرفت این است که هیچکدام از این دو آیه ـ آيه 52 سوره شوري و آيه 7 سوره ضحي ـ دلالتی بر گمراهي و نا آگاهي پيامبر اسلام از ايمان، قبل از نزول قرآن، ندارد.(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.