پاسخ اجمالی:
سيستم هاى «سرمایه داری» و «سوسیالیسم» با اين كه ظاهراً در دو قطب متضادّ قرار دارند، لکن قدر مشترك هائى دارند؛ مانند: 1. هر دو سيستم اقتصادى جنبه ماترياليستى دارند و اصالت ماده را به عنوان يك ايدئولوژى پذيرفته اند. 2. هر دو، اقتصاد را زيربناى همه فعّاليّت هاى اجتماعى و سياسى و رويدادها مى دانند. 3. هر دو، جامعه طبقاتى را پذيرفته اند يكى در كل و جزء جامعه (سيستم سرمايه دارى)، ديگرى تنها در كل جامعه انسانى، هر چند در محدوده خاصى مانند كشور روسيه و چين و ... . 4. هر دو، جنبه ناسيوناليستى دارند هر چند مدعى انترناسيوناليسم باشند، و ... .
پاسخ تفصیلی:
سيستم هاى «سرمايه دارى» و «سوسياليسم» با اينكه ظاهراً در دو قطب متضادّ قرار دارند، قدر مشترك هائى دارند كه همگامى آنها را در سطح وسيعى گذشته از سطح تضادّ ظاهرى آنها نشان مى دهد:
1. هر دو سيستم اقتصادى جنبه ماترياليستى دارند و اصالت ماده را به عنوان يك ايدئولوژى پذيرفته اند.
2. هر دو، اقتصاد را زيربناى همه فعّاليّت هاى اجتماعى و سياسى و رويدادها مى دانند، منتها سوسياليسم با صراحت و به عنوان يك اصل ايدئولوژيكى آن را مى گويد، و كاپيتاليسم اگر نه با اين صراحت؛ ولى عملا بر آن صحّه گذارده است. فى المثل در سيستم اقتصادى آمريكای جهانخوار، جنگ ها و صلح ها، فرهنگ و آموزش ها، پژوهش هاى علمى، تبليغات و وسائل ارتباط جمعى حتى مسائل به اصطلاح هنرى و ورزشى در مسير منافع اقتصادى قرار دارند، و همه در خدمت آن هستند، حتى بسيارى از فلاسفه معروف در اين گونه كشورها توجيه گر اين نظام و اين سيستم مى باشند، اصولا اگر در اين مسير نباشند كمتر امكان دارد به چنان شهرتى برسند!
3. هر دو جامعه طبقاتى را پذيرفته اند يكى در كل و جزء جامعه (سيستم سرمايه دارى)، ديگرى تنها در كل جامعه انسانى، هر چند در محدوده خاصى مانند كشور روسيه و چين و ... ظاهراً آن را الغا كرده اند (سيستم سوسياليسم) لذا هرگز نديده ايم كه اين كشورها جز به منافع خاص كشور خويش بينديشند و كشورهاى ديگرِ سوسياليست را به همان چشم نگاه كنند.
4. هر دو، جنبه ناسيوناليستى دارند هر چند مُدّعى انترناسيوناليسم و جهان وطنى باشند، و به همين دليل حوادث و رويدادهاى جهان را از زاويه منافع خاصّ خود مى نگرند و موضع گيرى شان در برابر اين رويدادها تنها با معيار سرنوشت كشورشان و با مقياس هاى ناسيوناليستى تنظيم مى گردد.
5. هر دو در جستجوى مناطق نفوذِ تازه هستند، هر دو به وسائل مشابهى متوسّل مى شوند، هر دو طرح كودتا مى ريزند (يكى كودتاى يمن و ديگرى شيلى و ...)، هر دو به شيوه اشغالِ نظامى متوسّل مى شوند (يكى در افغانستان و مانند آن، ديگرى در ويتنام و غيره)، هر دو از طريق اسلحه، كمك هاى اقتصادى، روابط فرهنگى، اعزام مستشاران، اقمار وابسته مى سازند، يكى به نام نجات توده هاى زحمتكش و رنجبران، ديگرى به عنوان نجات از چنگال كمونيسم مُلحِد و ضد آزادى و ضد بشر!
بنابراين در بسيارى از مسائل سياسى اساسى و زيربنائى عملا تفاوت چندانى ميان دو مكتب نيست، هر چند اين فرقِ چشمگير وجود دارد كه يكى مالكيّت خصوصى را در محدود قلمرو سياسى خود الغاء كرده، و ديگرى با قوّت و قدرت از آن حمايت مى كند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.