پاسخ اجمالی:
سیستم اقتصادی «کمونیسم» دارای مشخصات زیر است: 1. در نظام کمونیستی مالكيّت فردى در زمينه توليد و مصرف محو مى شود؛ اما سوسياليسم مالكيّت فردى را در ابزار و منابع توليد نفى مى كند؛ ولى در زمينه مصرف و فرآورده هاى صنعتى محترم مى شمرد. 2. نظام کمونیستی در تبیین رابطه كار و درآمد می گوید: هر كس به مقدار توانائيش بايد كار كند، و بهره اش باید به اندازه نيازش باشد. 3. در نظام کمونیستی دولت محو می شود؛ زیرا دولت، مولودِ نظام سرمايه دارى و محصول مالكيّت فردى و پاسدار آن است.
پاسخ تفصیلی:
طرحى كه كمونيسم براى جامعه انسانى ريخته، شبيه قصّه هاى كودكان است كه قهرمانان آن سوار بر ابرها مى شوند و در يك لحظه از شرق عالم به غرب مى تازند و با يك اشاره، كوير سوزانى را به باغ تبديل مى كنند! «كمونيسم» بعنوان يك سيستم اقتصادى داراى مشخصات زير است.
1. محو مالكيّت فردى بطور كامل، هم در زمينه «توليد» و هم «مصرف» از ويژگي هاى كمونيسم محسوب مى شود. كمونيسم طرفدار الغاى مالكيّت فردى در تمام زمينه هاست، نه تنها منابع توليد (اعم از زمين، آب، معادن، كارخانه ها، كارگاه ها، وسائل كشاورزى و ساير وسائل توليد) را از هر قبيل در ملكيّت عموم مى داند؛ بلكه معتقد است خانه ها، وسائل زندگى، محصولات كشاورزى و دامى و صنعتى نيز در ملك عموم مى باشد، و از همين جا يكى از تفاوت هاى چشمگيرش با «سوسياليسم» روشن مى شود؛ چرا كه سوسياليسم مالكيّت فردى را فقط در «ابراز توليد» و «منابع توليد» نفى مى كند؛ ولى در زمينه مصرف و فرآورده هاى صنعتى و كشاورزى مالكيّت فردى را بر اساس «ميزان كار» محترم مى شمرد؛ ولى كمونيسم در هيچ يك از اين دو مورد احترامى براى مالكيّت فردى قائل نيست و همه جا مالكيّت را از آنِ «جامعه»، يا به تعبير ديگر از آنِ دولت مى داند.
2. محو رابطه «كار» و «درآمد» - به اين معنى كه هر كس به مقدار توانائيش بايد كار كند، كم يا زياد، و به اندازه نيازش بايد بهره برد - كم يا زياد. و به اين ترتيب رابطه اى را كه سوسياليسم ميان «كار» و «درآمد» قائل بود، و مى گفت: «هر كس بايد به اندازه استعدادش كار كند و به هر كس بايد به اندازه كارش حقوق داده شود به كلى از اثر مى افتد و فرمول مزبور جاى خود را به اين فرمول مى دهد كه، «از هر كس به اندازه كارش و به هر كس به اندازه احتياجش».
3. محو دولت به طور كامل ـ چرا كه دولت مولود نظام سرمايه دارى و محصول مالكيّت فردى و پاسدار آن است و هنگامى كه اين نظام و آن مالكيّت بطور كامل از ميان رفت نيازى به وجود دولت براى پاسدارى آن نيست ... با در دست داشتن اين اصول سه گانه وارد بهشت كمونيسم مى شويم: راستى چه روياى دل انگيزى؟! ... در محيطى گام نهاده ايم كه در آنجا نه خبرى از مالكين بزرگ و كوچك است، نه فئودال هاى گردن كلفت مفت خوار! نه فرماندهان قلدر، و نه سياستمداران زورمند!. نه در آنجا جنگى است و نه دعوائى، نه دولتى، نه دادگسترى، و نه زندان و زندانبانى ... همه سر به راه، همه مهربان، همه آرام، همه خونسرد! همه كار مى كنند، و حداكثر كوشش را به خرج مى دهند، و آنچه در قدرت و توان دارند براى پيشرفت هدف هاى جامعه به كار مى گيرند، و تازه بسيار قانعند و كم توقّع، تنها به مقدار احتياج و نيازشان از فرآورده هاى صنعتى و كشاورزى استفاده مى كنند، و بقيه را مى گذارند براى سايرين، براى برادران و خواهرانِ ديگر، براى همه نيازمندان و رفقا!.
ديگر نه از آز و طمع خبرى است، و نه از بُخل و حسد اثرى، و هيچ كس مزاحم هيچ كس نيست و عيناً بهشت برين است؛ چرا كه «بهشت آنجاست كه آزارى نباشد ...» ... اگر شاعرى خيال پرداز، و نويسنده اى افسانه نويس، و آدمى پندار گرا، اين گونه ترسيمى از آينده جامعه بشريت كند مسئله مهمى نيست؛ ولى عجيب اين است كه يك فيلسوف و يا سياستمدار و اقتصاددان و جامعه شناس، به سراغ چنين فرضيه هائى رود كه نشانه بيگانگى مطلق با واقعيات، و با ساختمان جسمى و روحى انسان و با خواسته ها و اميال و غرائز و ابعاد روح او است. بهترين دليل بر اينكه آنها تنها يك فرضيه غير عملى را پيشنهاد مى كنند، و روابط عينى را در اين مسئله بكلى ناديده گرفته و به مسائل ذهنى و پندارى روى آورده اند اين است كه حركت جوامع سوسياليستى موجود در هيچ موردى به سوى چنین جامعه اى نيست؛ بلكه به عكس، غالب كشورهاى سوسياليستى يك حركت سريع ارتجاعى به سوى كاپيتاليسم و سرمايه دارى را شروع كرده اند و هر روز فاصله خود را با بلوك سرمايه دارى غرب كمتر مى كنند؛ بلكه در تقرّب به غرب با يكديگر رقابت دارند و بر هم سبقت مى جويند!
اين وازدگى از حركت به سوى آن بهشت خيالى، و بازگشت به سوى جهنّم سرمايه دارى، نشان مى دهد كه نارسائى اين پندار، در عمل به ثبوت رسيده است، هر چند گمشده خود را در جهنّم سرمايه دارى نيز نمى يابند. بهشت خيالى كمونيسم به همان مقدار كه از دور دل انگيز است از نزديك بى روح و بى محتوی و فاقد حركت، و فاقد هر گونه جنبه عملى و عينى مى باشد. راستى شگفت آور است آنها «سوسياليسم» را دالانى براى كمونيسم مى دانند؛ ولى همين كه وارد دالان اين بهشت مى شوند، و دورنماى زيبا و دل انگيز آن را مى بيند، عقب عقب بر مى گردند. اين قبيل فرضيه هاى «رؤياگونه» نه تنها قادر به حلّ هيچ مشكلى در جامعه هاى انسانى نيست؛ بلكه اثر منفى نيز دارد چرا كه انسان ها را از راه حلّ هاى واقعى دور مى كند، و در مقابله با مشكلات و پيكار با حوادثِ تلخ، ناتوان مى سازد.
كمونيسم با فرمولى كه در بالا گفته شد بى شباهت به فيلم هاى سينمائى يا قصّه هاى كودكان نيست. در اين قصّه ها مردان قهرمانى را مى بينند كه سوار بر ابرها مى شوند و مسافت هائى را كه ديگران در طول هفته ها با اتومبيل و هزاران مشقّت طيّ مى كنند، در يك لحظه پشت سر مى گذارند. گاهى يك دشت كوير را با يك اشاره تبديل به باغستانِ سرسبزى مى كنند و زمان ديگر با نيروى خارق العاده مغناطيسِ چشم، از يك درخت چندين ميوه مى رويايند!
ما هم بسيار ميل داريم بتوانيم يك كوير سوزان را با يك اشاره چشم به باغ خرّمى مبدّل سازيم، و سوار بر ابرها شويم و به هر سوى جهان پرواز كنيم. ما هم ميل داريم دنيائى بسازيم كه در آن، همه مردم تا آنجا كه در توان دارند با اخلاص و صميميّت و پشتكار و جدّيّت كار كنند، و دسترنج خود را - جز به مقدار نياز - در اختيار ديگران بگذارند. ولى مسئله، مسئله خواست ما نيست، مهمّ بررسى «واقعيات» و «امكانات» و «حقايق عينى» است، و اين حقايق نشان مى دهد كه دنياى كمونيسم خواب و خيالى بيش نيست، و اگر ساختنِ چنان بهشتى در اين جهان امكان داشته باشد الفبائى غير از الفباى كمونيسم مى خواهد.
كمونيسم و الفبايش تاكنون جز در جهانِ ذهن و خيال جائى نداشته و قرائن موجود نشان مي دهد كه در آينده نيز چنين خواهد بود حتى در عصر «لنين» كه خواستند رابطه «كار» و «درآمد» را موقتاً در مزارع اشتراكى قطع كنند و تنها به هر كس به اندازه نيازش بدهند، چنان ركود و ورشكستگى زراعى در روسيه پيش آمد كه ناچار برنامه را درز گرفتند مجدداً به رأيِ «كار بيشتر، درآمد بيشتر» قائل شدند!(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.