پاسخ اجمالی:
«آزادی نامحدود» و «فردگرایی افراطی» دو پایه اصلی مکتب «کاپیتالیسم» را تشکیل می دهند و همین دو اصل برای متلاشی کردن این جوامع کافی است؛ زیرا این مکتب منافع گروهی کوچک را بر منافع عمومی ترجیح می دهد. این واقعیت را در چند چهره زیر می توان مشاهده کرد: 1. گروه بندی و توافق کمپانی های عظیم که به زیان مصرف کنندگان است. 2. سیستم تولید انحصاری و بازاریابی انحصاری، جانشین اقتصاد آزاد می شود. 3. اقتصاد سرمایه داری سبب افزایش شکاف طبقاتی می شود. 4. تبلیغات دروغین در دنیای سرمایه داری سبب ایجاد تقاضای کاذب و دزدیدن افکار مصرف کنندگان می شود و ... .
پاسخ تفصیلی:
سرمايه دارى غربى زير عنوان «اقتصاد آزاد» آخرين رمق اكثريت مردم زحمت كش جهان را مى گيرد. می دانیم «آزادى نامحدود» و بدون قيد و شرط و همچنين «فردگرائى افراطى» دو پايه اصلى كاخ افسانه اى «كاپيتاليسم» را تشكيل مى دهد و همين كافى است كه اين جوامع را از درون بپوساند و سرانجام متلاشى كند. «كاپيتاليسم»(سرمايه دارى) هيچ راهى جز مسير استثمار و بردگى اقتصادى گروهى ندارد. و اينكه گمان كنيم كه به گفته «آدام اسميت» يك دست نامرئى در سرمايه دارى وجود دارد كه منافع فردا را به سوى منافع جمع مى كشاند، حتى بهتر و سريعتر، از شگفت انگيزترين اغراق هاست، و درست به اين مى ماند كه گفته شود هنگامى كه ما با هواپيماى مافوق صوت به سوى غرب حركت كنيم دست نامرئى مخصوصى ما را به طرف شرق مى برد حتى بهتر از موقعى كه بخواهيم به سوى شرق برويم!!
اين سخن يا يك فريب است و دام و يا يك اشتباه بزرگ؛ چراكه محصول فردگرائى چيزى جز تأمين منافع فرد و استثمار ديگران نمى تواند باشد. درست است كه از انگيزه هاى فردى به صورت اهرمى براى اهداف جمعى مى توان استفاده كرد، امّا اين تنها در صورتى است كه به شكل لجام گسيخته و ويرانگر نباشد؛ بلكه كاملا تحت كنترل و زير پوشش نظارت جامعه قرار گيرد. به همين دليل امروز ما بوضوح مى بينيم كه كاپيتاليسم راه خود را از منافع عمومى انسان ها جدا كرده و چهار ارابه به سوى منافع گروه كوچكى، به زيان توده هاى عظيم مردم جهان، پيش مى رود آن چنان كه فاصله ها را روز بروز بيشتر مى كند. اين واقعيت را در چند چهره زير مى توان مشاهده كرد:
1. گروه بندى هاى زيانبار
درست است كه رقابتِ آزاد مى تواند كمك مؤثرى به تأمين منافع جامعه كند؛ ولى اين مخصوص به زمانى است كه رقابت كنندگان از منافع سرشار دسته بندى ها و باندبازى هاى اقتصادى آگاه نباشند، و الا بزودى با هم كنار خواهند آمد و دسته بندى را جانشين رقابت مى كند، و با تشكيل كمپانى هاى عظيم، و حتى شركت هاى چند ملّيتى، شرق و غرب دنيا را به سود خود و به زبان مردم كم درآمد و فقير، به هم مى دوزند آن چنان كه در عصر خود مشاهده مى كنيم. آنها فهميده اند كه رقابت آزاد به زبان مادى آنها، و به سود مصرف كنندگان است، چه بهتر كه از اين عمل بى حاصل بلكه زيانبار چشم بپوشند و حتى اگر ظاهراً رقابتى در بازار با هم دارند با توافق قبلى و پشت پرده، و براى تحميق مصرف كنندگان انجام گيرد، و از اين راه منافع سرشارى فراهم سازند و خون ديگران را تا آنجا كه قدرت دارند بمكند.
2. انحصارطلبى جانشين اقتصاد آزاد مى شود
سيستم «توليد انحصارى» و يا «نمايندگى هاى انحصارى» و يا «بازارهاى مصرف انحصارى» كه زير چتر آزادى تجارى انجام مى گيرد و احياناً فلسفه هائى براى آن مى تراشند كه در راه منافع مصرف كنندگان است، و در حقيقت منافع جمع را آشكارا فداى منافع فرد مى كنند، و هميشه در سايه آن نرخ كالاهاى مورد نياز به سود توليد كنندگان و دلّالان و واسطه ها و به زبان مصرف كنندگان تغيير مى يابد و كاخ هاى مستكبران را آبادتر و كوخ هاى مستضعفان را ويران تر مى سازد.
3. افزايش شكاف طبقاتى
اصل تصاعدى رابطه «سرمايه» و «سود»، و نبودنِ هيچ گونه كنترل روى آن در يك جامعه كاپيتاليستى، مرتباً صاحبان صنايع بزرگ را از كارگران و كشاورازن دور مى سازد، و اين فاصله روز به روز به زيان اكثريت كم درآمد و به سود اقلّيتِ ثروتمندان افزايش مى يابد، گروه هائى كه به اين وضع اعتراض دارند كم كم متشكل مى شوند، و سرانجام طرفدار سر سخت دگرگون ساختن نظام سرمايه دارى و محو آن خواهند شد، و حتى به حكم عكس العمل آن همه جنايت سرمايه دارى افراط را پيش مى گيرند كه اصل مالكيّت خصوصى را حتى در محدوده معقول و سازنده اش نيز منكر مى شوند.
4. دزديدن افكار مصرف كنندگان
به وجود آوردن تقاضاهاى كاذب از طريق دامن زدن به تبليغات دروغين و به كار گرفتن همه مسائل روانى براى تحريك مرد و زن و كوچك و بزرگ خانواده ها، و كشيدن آنان به بازارها براى خريد اجناس غير ضرورى و لوكس، يكى ديگر از سياست هاى اقتصادى است كه زير لفّافه آزادى «توليد» و «تبليغ» و «تجارت» به زيان مصرف كنندگان انجام مى گيرد و آخرين رمق توده هاى زحمتكش را مى كشند. از سوى ديگر همكارى مستقيم و غير مستقيم ميان توليد كنندگان و «عرضه كنندگان انواع مدها» يكى از چهره هاى زشت همين برنامه ويرانگر است. آنها از طريق همين تبليغات و وسوسه بسيارى از وسائل مفيد را كه ساليان دراز مى توان از آن استفاده كرد (اعم از اتومبيل و لباس و فرش و غير آن) به عنوان اينكه از مُد افتاده از ارزش انداخته و انواع ديگرى را به عنوان اينكه مُد روز است جانشين آن مى كنند.
اگر آمار و ارقام گويائى در اين زمينه در دست داشتيم معلوم مى شد چه اندازه از وسائل قابل استفاده از طريق همين موضوع «مُد» و يا عناوين احمقانه ديگرى از ارزش مى افتد و چه ثروت هائى بيهوده نابود مى شود. درست است كه تبليغ به معنى واقعى كلمه يعنى بالا بردن سطح آگاهى مردم نسبت به امتيازات يك كالا ممكن است اثر مثبتى حتى در تنزّل نرخ ها داشته باشد؛ زيرا اين كار مى تواند تقاضا را به سطحى برساند كه تولّدِ جنسى مرغوب در مقياس وسيع ترى انجام گيرد، و مى دانيم هر اندازه دائره توليد وسيع تر باشد جنس ارزانتر تمام مى شود و بنابراين به نفع مصرف كنندگان نيز خواهد بود؛ ولى مُسلَّم است كه تبليغاتِ سالم تجارتى در دنياى كاپيتاليسم بسيار كم است، و تبليغات آنها غالباً گمراه كننده و به منظور دزديدن افكارِ مصرف كنندگان انجام مى گيرد.
5. روى آوردن به توليد كالاهاى تجملى
كاپيتاليسم با استفاده از عنوان آزادى توليد و تجارت، بسيارى از مغزهاى نيرومند صنعتى را با حقوق زياد به سوى اختراع و توليد كالاهاى تجمّلى سوق مى دهد و حتى در آنجا كه نتواند به يك محصول جديد دست يابد همان محصول سابق را با بر چسب و لفّافه جديدى به عنوان يك محصول تازه عرضه مى كند، و روى آن تبليغات فراوانى به راه مى اندازد، و از اين طريق خون مردم زحمتكش را مى مكد.
به همين دليل مشاهده مى كنيم كه بازارها در كشورهاى صنعتى ـ و شايد از آن بيشتر در «كشورهاى غير صنعتى پر درآمد» مانند ممالك نفت خير ـ مملوّ است از انواع كالاهاى تجمّلى و وسائل دروغى زيبائى اندام و دكورهاى جالب و مزخرفات ديگر كه غالباً به هيچ درد نمى خورد و به زورِ تبليغات دروغين، مردمِ بى خبر را به سوى آنها مى كشانند تا ثروت هاى خود را بيهوده به پاى اين اجناس بنجل بريزند، و سهمى از درآمد نفت را كه عائد آنها شده از اين طريق به كيسه غارتگران بريزند. آيات تمام اين امور، مصداقِ روشنِ منافعِ جامعه را فداى منافع فرد كردن نيست.
6. در اختيار گرفتن قيمت ها
در سيستم كاپيتاليستى نه تنها قيمت كالاهاى توليدى در دست سرمايه دارانِ بزرگ است؛ بلكه قيمت موادّ خام را كه از ديگران خريدارى مى كنند نيز عملا در اختيار آنها مى باشد، چه اينكه اين گونه سرمايه دارانِ بزرگ با استفاده از قدرت مالى خود و ضعف بُنيه اقتصادى صاحبان موادّ خام غالباً مى توانند قيمت هاى آنها را پائين و قيمت محصولات خود را بالا نگهدارند؛ به همين دليل بسيار مى بينيم كه يک ماده فوق العاده كم قيمت به ضميمه مقدارى تكنيك و صنعت به قيمت فوق العاده فروخته مى شود. سرمايه دارانِ بزرگ با تبانى و نقشه هاى بسيار حساب شده و پيچيده دائماً مى كوشند كه قيمت موادّ اوليه را در يك سطح كاملا پائيني نگهدارند تا بهتر به غارتگرى خود ادامه دهند.
اين گونه كارها كه شش نمونه آن گفته شد به ضميمه فعل و انفعالات پيچيده ديگرى كه فقط مغزهاى اقتصادى نيرومند از فرمول هاى آنها با خبر است نتيجه اى جز فقر بيشتر توده هاى وسيع مردم جهان و ثروت هر چه بيشتر اقلّيتى خودخواه و خودكامه ندارد. آيا چنين رقابت آزاد و چنين سيستم اقتصادى هرگز مى تواند حافظ منافع اكثريت مردم جهان شود؟ و آيا جز انباشتن ثروت افسانه اي در دست گروه كوچكى در برابر فقر گروه هاى عظيمى ثمره اى خواهد داشت؟ آيا سرمايه دارى غربى با برنامه هاى ضد انسانى فوق، چيزى جز يك كانونِ بزرگ براى غارت و چپاول و ظلم و فساد و توطئه خواهد بود؟!
البته سخن از محصولِ غم انگيز و وحشتناك كاپيتاليسم و فجايع و جناياتى كه از اين رهگذر به بار آمده خيلى بيش از اين است كه در بحث هاى فشرده و كوتاهى هم چون بحث هاى فوق بگنجد؛ ولى خوشبختانه يا بدبختانه مشاهده نتايج عينى آن در سطح جهان و در كشور خودمان ما را از شرح بيشتر بى نياز مى سازد.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.