پاسخ اجمالی:
قراينی در تاریخ و روايات وجود دارد كه نشان مى دهد، جمرات همان محلّ اجتماع سنگريزه ها بوده نه ستونها، مانند: 1. سنگباران كردن قبور خائنان در عصر جاهليت و آغاز اسلام. در عصر جاهليّت، قبر بعضى از افراد منفور و خيانتكار را سنگباران مى كردند. 2. حجّاج براى «رمى جمرات» نیازمند هفتاد سنگ هستند، اين نشان مى دهد پرتاب سنگ به جمره بسيار آسان بوده و كمتر احتمال عدم اصابت مى رفته است. 3. عكسهاى قديمى ستونهایی را نشان مى دهد که در كنار آنها چراغى براى روشنايى در شب روشن است، اگر سنگها را مى بايست به ستونها بزنند همان روز اول چراغ درهم مى شكست.
پاسخ تفصیلی:
قراين ديگرى در تواريخ و روايات اسلامى ديده مى شود كه نشان مى دهد، «جمرات» همان محلّ اجتماع سنگريزه ها بوده نه ستونها از جمله:
1- سنگباران كردن قبور خائنان در عصر جاهليت و آغاز اسلام
از تواريخ معروف؛ مانند تاريخ «مروج الذهب» مسعودى و «تاريخ كامل» ابن اثير استفاده مى شود كه در عصر جاهليّت، قبر بعضى از افراد منفور و خيانتكار را سنگباران مى كردند. مسعودى در «مروج الذهب» مى گويد: هنگامى كه «ابرهه» همراه لشكر فيل براى خراب كردن كعبه آمد، نخست به «طائف» رفت (همان شهرى كه در فاصله كمى از مكّه قرار دارد). قبيله «بنى ثقيف» شخصى به نام «ابورغال» را همراه او فرستادند تا راه آسان به سوى مكّه را به او نشان دهد. «ابورغال» در اثناى طريق، در محلّى به نام «مغمّس» (ميان طائف و مكّه) ناگهان از دنيا رفت و او را در همان محل دفن كردند و بعد از آن، عرب «قبر او را (همه ساله) به خاطر خيانتش سنگسار مى كرد». حتّى اين كار به صورت ضرب المثل در آمد چنان كه يكى از شعرا، كه با «فرزدق» مخالف بوده، مى گويد: «اذا مات الفرزدق فارجموه كما ترمون قبر ابي رغال»؛ (هنگامى كه فرزدق از دنيا مى رود [قبر] او را رجم كنيد، همان گونه كه قبر «ابورغال» را رمى مى كنيد). همان مورّخ در نقل ديگرى مى گويد: «بعضى گفته اند: «ابورغال» كسى بود كه در عصر پيامبر(صلى الله عليه و آله) در مأموريّتى كه از سوى آن حضرت در امر جمع آورى زكات پيدا كرده بود، خيانت كرد. قبيله اش (بنى ثقيف) او را كشتند و هر سال قبرش را رجم مى كردند و در اين زمينه اين شاعر گفته است: «اَرْجُمُ قبره في كلّ عام كرجم الناس قبر ابي رغال»(1)؛ اين احتمال نيز وجود دارد كه «ابورغال» نام دو نفر بوده است؛ يكى در زمان «ابرهه» و ديگرى در دوران حكومت اسلامى پيامبر(صلى الله عليه و آله) در مدينه و هر دو خيانت كردند و قبر هر دو را سنگسار مى كردند.
«طبرى» نيز در كتاب معروف تاريخ خود، داستان ابرهه و ابورغال را نقل كرده، بعد از ذكر مرگ او در محلّى به نام «مغمّس»، مى گويد: «فرجمت العرب قبره فهو القبر الّذي يُرجم».(2) در سفينة البحار، در داستان ابولهب (واژه لهب) آمده است: بعد از مرگ ابولهب، جسد او سه روز گنديده به روى زمين افتاده بود؛ تا اين كه آن را در بعضى از ارتفاعات مكّه (سر راه عمره) زير سنگى دفن كردند و بعد از نشر اسلام قبر او را سنگباران مى كردند! از اين تعبيرات استفاده مى شود كه عرب، قبل و بعد از اسلام، قبور افراد منفور را رمى مى كردند و ظاهراً آن را از «رمى جمرات» گرفته بودند و در هيچ يك از اين تواريخ ديده نشده است كه ستونى بر بالاى قبور مزبور ساخته باشند و آن را «رمى» كنند، بلكه مجموعه اى از سنگريزه يا قطعات سنگ بوده است و با توجّه به اين كه آنها اين برنامه را به احتمال قوى از «رمى جمرات» گرفته بودند، اگر واقعاً در آن زمان در جمرات ستونى وجود داشت، مناسب بود كه عرب به همان صورت تقليد كنند و ستونى بالاى آن قبرها بسازند و آن را رمى كنند. اين نكته مى تواند قرينه خوبى بر نفى وجود ستونها در آن اعصار بوده باشد و به عنوان يك مؤيّد مورد استفاده قرار گيرد.
2- جمع آورى هفتاد سنگ
در بسيارى از كلمات بزرگان مانند: «محقّق حلّى» در «شرائع الاسلام»(3) و علاّمه در «منتهى»(4) آمده است كه حجّاج هفتاد سنگ براى رمى از داخل محدوده حرم بر مى چينند (خواه از مشعر الحرام باشد يا از خود منا) 7 سنگ براى روز اوّل كه فقط جمره عقبه را رمى مى كنند و 21 سنگ براى روز دوّم براى رمى هر سه جمره، و 21 سنگ براى روز دوم و 21 سنگ نيز براى روز سوم (هرگاه سه روز در منى بمانند) كه مجموعا 70 سنگ ريزه مى شود. كمتر كسى گفته است حجّاج بيش از اين مقدار جمع آورى كنند، اين نشان مى دهد پرتاب سنگ به جمره بسيار آسان بوده كه كمتر احتمال عدم اصابت مى رفته است، هرگاه جمره مجتمع الحصى (محلّ اجتماع سنگريزه ها) باشد پرتاب سنگ بر آن آسان است ولى اگر بخواهد سنگها در آن ازدحام عجيب به ستون بخورد به يقين بيش از اين مقدار بايد جمع آورى كرد چون احتمال عدم اصابت بسيار زياد است و اين قرينه ديگرى است.
3- عكسهاى قديمى موجود از ستونها
قرينه ديگر عكسهاى قديمى ستونها است كه نشان مى دهد در كنار آن چراغى براى روشنايى در شبها جهت آنها كه در شب رمى مى كردند آويزان بوده، اگر سنگها را مى بايست به ستونها بزنند همان روز اول چراغ درهم مى شكست و از بين مى رفت زيرا همان گونه كه ديده ايم مردم در انداختن سنگها نشانه گيرى دقيق ندارند. اين بحث را با گواهى روشنى كه در كتاب «تاريخ مكّة» آمده است پايان مى دهيم: در جلد ششم «التاريخ القويم لمكّة و بيت اللّه الكريم» نوشته «محمد طاهر الكردى المكّى» كه از مهمترين كتابهايى است كه در عصر ما درباره تاريخ مكّه نوشته شده و زير نظر مقامات حجاز چاپ شده است چنين مى خوانيم: «و بوسط كل جمرة من الجمرات الثلاث علامة كالعامود المرتفعة نحو قامة، مبنية بالحجارة، اشارة الى موضع الرمى، و هذه العلامات على الجمرات لم تكن فى صدر الاسلام و انما احدثت فيما بعد»(5)؛ (در وسط هريك از جمرات سه گانه علامتى است مانند ستون كه ارتفاع آن به اندازه قامت يك انسان است و از سنگ ساخته شده به عنوان اشاره و علامت براى محلّ رمى، و اين علامتها در صدر اسلام نبوده و بعداً پيدا شده است).(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.