پاسخ اجمالی:
يكى از علما با استناد به قديمى ترين تواريخ مكّه مى گويد: در يكى از سالهاى قرن سوّم هجرى، باران زيادى در مكّه و منا باريد و جمره «عقبه» را با خود برد! بعداً جمره را به جاى خود باز گرداندند! گویا ستونى بوده كه آب آن را برده و بعد آن را به جاى خود باز گردانده و سرپا كرده اند!! در پاسخ می توان گفت: هرگاه به منبع اصلى اين عبارت يعنى كتاب «اخبار مكّه ازرقى» مراجعه كنيد خواهيد ديد که در بين داستان سيلِ مكّه و مسأله جابه جا شدن جمره فاصله است؛ جالب تر اين كه، تغيير محلّ جمره (آن هم به مقدار كم) بر اثر عمل جُهّال در پرتاب سنگ معرفى شده است!
پاسخ تفصیلی:
يكى از علماى حوزه در گفتگويى كه با ما داشت به بعضى از قديمى ترين تواريخ مكّه استناد مى جست كه مى گويد: در يكى از سالهاى قرن سوّم هجرى، باران زيادى در مكّه و منا باريد و جمره «عقبه» را با خود برد! بعداً جمره را به جاى خود باز گرداندند!. لابد به خاطر ستونى بوده است كه آب آن را برده و بعد مردم كمك كرده اند آن را به جاى خود باز گردانده و سرپا كرده اند!! منظور ايشان عبارت زير بود: «ابو الوليد ازرقى» از مورّخان قرن سوّم در كتاب «اخبار مكّه» كه از قديمى ترين تاريخ هاست چنين مى نوسيد: «إنّ امطار الخريف قد كثرت و تواتر بمكّة و منى فى هذا العام (عام 240) فهدمت منازل كثيرة و إنّ السيل هدم من دار الامارة بمنى و ما فيها ... و هدم العقبة المعروفة بجمرة العقبة ... و احكم (اسحاق والى مكة) العقبة و جدرانها و اصلح الطريق التى سلكها رسول اللّه(صلى الله عليه و آله) من منى الى الشعب ... و كانت هذه الطريق قد عفت و درست فكانت الجمرة زايلة عن موضعها أزالها جهّال الناس برميهم الحصى و غفل عنها حتى ازيحت عن موضعها شيئا يسيرا منها من فوقها فردّها الى موضعها الذى لم تنزل عليه و بنى من ورائه جدارا أعلاه عليها و مسجدا متّصلا بذلك الجدار لئلا يصل اليها من يريد الرمى من أعلاها و إنّما السنّة لمن أراد الرمى أن يقف من تحتها من بطن الوادى»(1)؛ (در آن سال بارانهاى پاييزى در مكّه و منا زياد و پى درپى باريد و منازل بسيارى را ويران ساخت و سيل دار الاماره منا و آنچه در آن بود ويران ساخت و عقبه معروف به «جمره عقبه» را ويران كرد... و [اسحاق والى مكّه] عقبه و ديوارهاى آن را محكم ساخت و راهى را كه رسول خدا در منا به سوى درّه پيموده بود اصلاح كرد... و اين جادّه را خاك گرفته بود، و جمره از جاى خود زايل شده بود. افراد جاهل به خاطر انداختن سنگ! و غفلت [ازرمى] آن را از محلّ خود خارج كرده بودند [دقّت فرمائيد] تا آنجا كه مختصرى از محلّ خود از طرف بالا دور شده بود، وى آن را به محلّ اصلى كه هميشه در آن بود باز گردانيد، و در پشت آن ديوارى بلندتر از آن بنا نمود، و مسجدى متّصل به آن ديوار ساخت تا كسانى كه مى خواهند از طرف بالا رمى كنند نتوانند؛ زيرا سنّت در اين است كه از طرف پايين يعنى از وسط درّه آن را رمى كنند).
در پاسخ به این استناد می توان گفت: هرگاه به منبع اصلى اين عبارت يعنى كتاب اخبار مكّه ازرقى مراجعه كنيد خواهيد ديد اساساً مطلب چيز ديگرى است بعضى شايد خواسته اند چنين وانمود كنند كه سيل در مكّه و منا، جمره را با خود برده و والى مكّه آن را به جاى خود بازگردانيده است (بنابراين بايد قبول كرد كه ستونى در كار بوده كه سيل آن را برده و سپس آن را بازگردانيده اند).
در حالى كه وقتى به آن كتاب مراجعه كنيم، مى بينيم در بين داستان سيلِ مكّه و منا و مسأله جابه جا شدن جمره «سه صفحه و نيم» فاصله است؛ نويسنده كتاب اخبار مكّه بعد از داستان سيل وارد مسائل ديگرى شده و بعد داستان محو جادّه سير پيغمبر(صلى الله عليه و آله) به سوى جمره بر اثر گذشت زمان را ذكر كرده سپس جابه جا شدن جمره به خاطر عمل جُهّال مطرح شده است. جالب تر اين كه تغيير محلّ جمره (آن هم به مقدار كم) بر اثر عمل جُهّال در پرتاب سنگ معرفى شده! نويسنده آن كتاب مى گويد: «كانت الجمرة زايلة عن موضعها ازالها جُهّال الناس برميهم الحصى»؛ (جمره از محلّش زايل شده بود، مردم جاهل بر اثر پرتاب سنگ آن را جابه جا كرده بوده اند).
بديهى است ستون سنگى با سنگ ريزه هاىِ بى جاى جهّال جابه جا نمى شود، بلكه جمره به معنى «مجتمع الحصى» (محلّ اجتماع سنگريزه ها) با غفلت مردم و سنگ انداختن در غير محل جابه جا مى شود. و با توجّه به اين كه تاريخ مكّه «ازرقى» از قديمى ترين كتب درباه تاريخ مكّه است و در نيمه اوّل قرن سوّم يعنى عصر معصومين(عليهم السلام) نوشته شده دليل روشنى بر اين مدّعاست كه در آن زمان ستونى وجود نداشته و «جمره» تنها «مجتمع الحصى» و محلّ اجتماع سنگريزه ها بوده است كه با پرتاب سنگ نابه جا، تغيير محل مى داده است. اما ديوارى كه پشت آن ساختند و بر بالاى آن مسجدى بنا كردند به خاطر اين بوده است كه رمى از طرف پايين درّه مستحب (يا واجب) بوده، نه از طرف بالاى درّه كه سابقاً شرح آن را داديم.
نكته قابل توجّه ديگر اين كه همين نويسنده يعنى «ازرقى» در همان كتاب «اخبار مكّه» حديثى از ابن عبّاس، صحابى معروف به اين گونه نقل مى كند: «قال عطاء سألت ابن عباس فقلت: يابن عباس إنّى توسّطتُ الجمرة فرميت بين يدىّ و من خلفى و عن يمينى و عن شمالى فو اللّه ما وجدت له مسّا»(2)؛ (به ابن عبّاس گفتم: من در وسط جمره رفتم پيش رو و پشت سر و طرف چپ و راست خود را رمى كردم ولى چيزى احساس نكردم؛ ابن عبّاس در جواب گفت: به خدا سوگند هرگاه حجّ كسى قبول شود سنگهاى او را [فرشتگان] به آسمان مى برند).
از اين عجيب تر بلاهايى است كه بر سر عبارات كتاب «مرآة الحرمين» نوشته «رفعت پاشا» آمده است كه صدر و ذيل آن را متأسّفانه بريده اند. توضيح اين كه نويسنده كتاب يعنى «رفعت پاشا» در قرن چهاردهم مى زيسته و در آن زمان، در محلّ جمرات ستونى وجود داشته است و مردم به آن سنگ مى زده اند و گفتيم كه علامت را به جاى محل اشتباه مى كردند. عبارتى كه از وى نقل شده چنين است: «و بعض الناس لا يكتفى بالحصيات الصغيرة بل يأتى بأحجار كبيرة و يرمى بها الجمرة، العمود القائم، بل لا يرتاح له بال الاّ إذا هدم جزء من البناء و منهم من يقف على البناء و يرمى! و منهم من يلصق به جسده و يرمى!»(3)؛ (بعضى از مردم قناعت به سنگريزه هاى كوچك نمى كنند بلكه سنگهاى بزرگ مى آورند و به جمره [عمود قائم) مى زنند بلكه بعضى آسوده خاطر نمى شوند مگرمقدارى از آن را ويران كنند، و بعضى از آنها از ستونها بالا مى روند و رمى مى كنند و بعضى بدن خود را به ستون مى چسبانند و رمى مى كنند).
حال اگر صدر و ذيل عبارت كه از آن حذف شده است را به آن بيفزاييم مطلب را به كلى دگرگون مى سازد. صدر عبارت چنين است: «و من فكاهات الحجاج عند رمى الجمرات السبع ان بعضهم ... و منهم من يقف على البناء»؛ (يعنى بالا رفتن از ستونها را عنوان يك مسأله فكاهى ذكركرده، اشاره به اين كه هيچ عاقلى به طور جدّى دست به چنين كارى نمى زده است). و در ذيل عبارت او مى خوانيم: «قال المحبّ الطبرى: و ليس للرمى حدّ معلوم غير أن كلّ جمره عليها علم و هو عمود معلّق هناك فيرمى تحته و حوله ولا يبعد عنه احتياطاً و حَدَّه بعض المتأخرين بثلاثة اذرع من ساير الجوانب الا في الجمرة العقبة فليس لها الا وجه واحد لانّها تحت الجبل»(4)؛ (محبّ الدين طبرى چنين گفته: براى رمى حدّ معيّنى نيست جز اين كه هر جمره اى علامتى دارد كه به صورت عمودى در آنجا معلّق است، بايد زير آن و اطراف آن را رمى كند و احتياط آن است كه از اطراف آن دور نرود و بعضى از علماى متأخّرين حدّ آن را سه ذراع از هر طرف تعيين كرده اند جز در جمره عقبه كه فقط يك طرف دارد زيرا در زير كوه [تپّه اى] قرار گرفته است).
از اين عبارت چند مطلب به روشنى استفاده مى شود:
1-عمودها جمره نيست، بلكه جنبه علامت دارد.
2-محلّ رمى زير عمودها و اطراف آن است و جالب اين كه از اين تعبير بر مى آيد كه ستون سنگى در كار نبوده بلكه عمودى آويزان بوده كه زير آن را مى توانستند رمى كنند (نسبت به مركز حوضچه).
3-بعضى حوضچه اطراف آن را، از هر طرف سه ذراع تعيين كرده اند (هر ذراع تقريباً نيم متر است) كه قطر آن مجموعاً سه متر در سه متر مى شده (جز در جمره عقبه كه در كنار تپّه اى قرار داشته فقط از يك طرف رمى مى شده، يعنى يك نيم دايره كه قطر آن سه متر بوده و شعاع آن يك متر ونيم.
4- از اين عبارت بر مى آيد كه حتّى در زمان «محبّ الدين طبرى» كه از علماى قرن پنجم است ستونى در كار نبوده، بلكه عمود معلّقى به عنوان علامت در آنجا آويزان بوده است و زير آن را رمى مى كرده اند.
حتّى در بعضى از كتب معروف تاريخ مكّه، كه در زمان بسيار نزديكى به زمان ما تأليف يافته آمده است كه ستونها علامت محلّ جمره هستند و جمره محلّ اطراف آن است كه در عصر ما به صورت حوضچه اى در آمده. به نوشته محمّد الياس الغنى در كتاب «تاريخ مكّة المكرّمة قديما و حديثا» توجه فرمائيد: «الاعمدة الموجودة وسط الاحواض الثلاث علامة للمكان الذى ظهر به الشيطان و رماه ابراهيم، اما الاحواض التى حول الاعمدة فإنها أحدثت بعد 1292 هـ لتخفيف زحمة الناس و توسيع دايرة الرمى و جمع الحصى في مكان واحد»(5) در آغاز اين عبارت ستونها را علامت مكان ظهور شيطان مى شمرد و در ادامه ساختن حوضچه ها (ديوار كوتاه دايره شكل) را براى سه مقصود مى داند «كم شدن ازدحام مردم، وسعت يافتن دايره رمى و جمع سنگريزه ها در محلّ واحد» اگر محلّ رمى داخل حوضچه ها نيست وسعت يافتن دايره رمى چه معنى دارد؟ و در ادامه اين سخن، بعد از چند خط درباره جمره عقبه مى گويد: «لمّا أزيل الجبل بقى الحوض نصف دائرة لكان الرمى سابقا»؛ (هنگامى كه كوه (كوهى كه پشت جمره بود) را از بين بردند حوض به صورت نيم دايره محلّ رمى سابق باقى ماند). از اين عبارت نيز استفاده مى شود كه حوض نيم دايره همان محلّ رمى سابق است.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.