پاسخ اجمالی:
خداوند نعمت ها را بر اهل بهشت تمام كرده است و همه چيز به آنها داده و از جمله آنها خدمتكارانى است كه از بهشتيان به عالى ترين كيفيت پذيرائى مى كنند و ساقيانى كه گرداگرد آنها مى گردند و آنها را از شراب هاى طهور بهشتى سيراب مى سازند. حُسن ظاهر و لطف باطن آنها و خُلق و خوي نيكوى آنان، چنان بهشتيان را مجذوب خود مى سازد كه همه درد و رنج هايى را كه در دنيا در مسير اطاعت حقّ ديدند و كشيدند فراموش مى كنند. خدمتكارانِ بهشتى آنقدر زيبا و سفيد چهره و با صفا هستند كه گويى مرواريدهاى در صدف يا تازه بيرون آمده از صدف هستند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند، نعمتها را بر اهل بهشت تمام كرده است و همه چيز به آنها داده و از جمله خدمتكارانى است كه از آنها به عالى ترين كيفيت پذيرائى مى كنند و ساقيانى كه گرداگرد آنها مى گردند و آنها را از شراب هاى طهور بهشتى سيراب مى سازند.
حُسن ظاهر، لطف باطنِ آنها و خَلْق و خُلق نيكوى آنان، چنان بهشتيان را مجذوب خود مى سازد كه همه درد و رنج هايى را كه در دنيا در مسير اطاعت حقّ ديدند و كشيدند فراموش مى كنند.
«قرآن مجيد» در آيات بسيارى از آنها سخن گفته و چنان توصيف جالبى از آنان نموده كه هر خواننده اى را تحت تأثير خود قرار مى دهد.
تعبيرات در اين زمينه همانند تعبيراتى كه پيرامون ساير مواهب بهشتى است متنوع و گوناگون است. در يك مورد از آنها تعبير به «غِلْمان» كرده مى فرمايد: «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَاَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ»(1)؛ (بر گرداگرد آنها نوجوانانى براى [خدمت] آنان گردش مى كنند كه همچون مرواريدهاى در صدفند).
تعبير به «يَطُوفُ» (با توجه به اينكه فعل مضارع غالباً معناى استمرار مى بخشد) دليل بر اين است كه گردش و طواف آنها بر گرد بهشتيان دائمى است. «لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ»؛ (مرواريد درون صدف) به قدرى شفاف و زيبا و تازه است كه حدّى براى آن نيست و لذا لحظه اى كه آن را از صدف بيرون مى آورند با اينكه مرواريد هميشه شفاف و زيباست ويژگى خاصى دارد، خدمتكاران بهشتى نيز آنقدر زيبا و سفيد چهره و باصفا هستند كه گويى مرواريدهاى در صدف يا تازه بيرون آمده از صدفند.
درست است كه در بهشت - طبق تعبيراتى كه در آيات يا روايات آمده - نيازى به خدمتكار نيست، و هرچه بخواهند فوراً در اختيارشان قرار مى گيرد؛ ولى اين خود احترام و اكرام فوق العاده اى است كه چنين خدمتكارانى از آنها پذيرائى كنند.
گرچه صريحاً در اين آيه نيامده است كه آنها براى چه كارى طواف مي كنند؛ ولى آيات ديگرى نشان مى دهد كه برنامه آنها پذيرائى از بهشتيان با انواع نوشيدنى هاي گوارا، شراب هاى طهور و انواع غذاهاى بهشتى است.
تعبير به «لَهُمْ» نيز نشان مى دهد كه هر يك از بهشتيان، خدمتگذارانى مخصوص به خود دارند و از آنجا كه بهشت جاى غم و اندوه نيست آن خدمتكاران نيز از خدمت به اين بندگان خاص خدا لذّت مى برند.
جالب اينكه بسيارى از مفسّران از پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل كرده اند كه: «از حضرتش سؤال شد وقتى خدمتگذار همچون مرواريد در صدف باشد، مخدوم [يعنى مؤمنان بهشتى] چگونه اند؟! در جواب فرمود: «وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ اِنَّ فَضْلَ الْمَخْدُومِ عَلَى الْخَادِمِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ عَلَى سَائِرِ الْكَوَاكِبِ!»؛ (سوگند به كسى كه جانم به دست اوست برترى «مخدوم» بر خدمتكار در آنجا همچون برترى ماه است در شب چهارده بر ساير ستارگان!)».(2) ذكر اين نكته نيز لازم است كه «غلمان» جمع «غلام» در لغت به معناى نوجوانان است، نه به معناى برده.(3)
بديهى است افرادى كه در اين سنّ و سال هستند چابك، جدّى و فعالند و هم پرشور و پرنشاط. «قرآن» در تعبير ديگرى از آنها به عنوان «وِلْدَان»؛ (نوجوانان) ياد كرده مى فرمايد: «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ * بِاَكْوَابٍ وَ اَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ»(4)؛ (پيوسته در اطراف آنها نوجوانانى جاودانى در طراوت و شكوه، با قدحها و كوزه ها و جام هايى از نهرهاى جارى بهشتى مى گردند).
ولدان جمع «وليد» به معناى «مولود» (فرزند) مى باشد و در اينجا به معناى نوجوانان است و اينكه بعضى احتمال داده اند اشاره به فرزندان مؤمنان است كه از پدران خويش پذيرائى مى كنند، بسيار بعيد به نظر مى رسد(5)؛ زیرا آنها اگر افرادی با ایمان باشند خود باید پذیرائی شوند، نه اینکه از دیگران پذیرائی كنند و اگر بدون ايمان باشند در آنجا راهى ندارند.
تعبير به «مُخَلَّدُونَ» اشاره به جاودانگى آنها از نظر طراوت، نشاط و زيبايى هميشگى آنهاست. در آيه ديگرى همين تعبير با توضيح بيشتر و جالب ترى به چشم مى خورد، مى فرمايد: «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ اِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً»(6)؛ (و بر گِرد آنها نوجوانانى جاودانى [براى پذيرائى] مى گردند كه وقتى آنها را ببينى گمان مى كنى مرواريد پراكنده اند).
و اين شاهد ديگرى است بر اينكه منظور از «ولدان» همان «غلمان» است كه در آيات قبل، از آنها به عنوان «لؤلؤ مكنون» توصيف شده بود و در اينجا «لُؤْلُؤ مَنْثُور».
البته بسيارى از مفسران اين احتمال را نيز داده اند كه اين نوجوانان بهشتى، اطفال مشركان يا مؤمنان فاقد حسنات هستند كه خدا هرگز آنها را به خاطر پدرانشان مجازات نمى كند؛ بلكه به صورت خدمتگذارانى در بهشت از مؤمنان پذيرائى مى كنند و از اين پذيرائى كردن غرق سرورند.
ولى با توجه به آنچه در بالا گفته شد اين احتمال ضعيف به نظر مى رسد و روايتى كه در اين زمينه نقل شده روايت مرسله اى بيش نيست.
در تعبير ديگر اشاره سربسته اى (به صورت فعل مجهول) به موضوع پذيرائى كنندگان بهشتى آمده، مى فرمايد: «يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَاْسٍ مِنْ مَعِينٍ»(7)؛ (در گرداگرد آنها قدح هايى لبريز از شراب طهور گردانده مى شود).
شبيه همين معنا با تفاوتى كه نشانه تنوع پذيرائى هاى بهشت است در آيه 15 سوره «انسان» آمده، مى فرمايد: «وَ يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ اَكْوابٍ كانَتْ قَوَارِيراً»؛ (و در گرداگرد آنها ظرف هايى از نقره و قدح هايى بلورين [مملو از بهترين غذاها و شراب هاى بهشتى] گردانده مى شود).
و در تعبير ديگرى در آیه 71 سوره «زخرف» مى خوانيم: «يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ اَكْوابٍ»؛ (در گرداگرد آنها ظرف هايى از طلا [پر از غذاهاى بهشتى] و جام هايى [پر از شراب طهور] گردانده مى شود).
«صِحاف» جمع «صَحْفه» به گفته زمخشرى (طبق آنچه در مصباح اللغه آمده است) ظرف مستطيل (بزرگى) است و با توجه به اينكه ماده اصلى اين واژه به معناى انبساط و مسطّح شدن است به نظر مى رسد اشاره به ظرفى شبيه سينى باشد و «اَكواب» جمع «كوب» (بر وزن خوب) به معناى ظرف نوشيدنى است كه دسته نداشته باشد و گاه از آن تعبير به «قدح» مى شود.
قابل توجه اينكه به گفته بعضى از مفسّران «صحاف» به اصطلاح جمع «كَثْرت» است و «اكواب» جمع «قِلّت» يعنى اوّلى جمع بيشترى را مى رساند، اين به خاطر آن است كه تنوع غذاها و ظروف آنها هميشه از تنوع مشروبات و ظروف آنها بيشتر است(8) و فصاحت «قرآن» ایجاب می کند که حتی چنین ريزه كارى هايى را نيز در تعبيرات خود بياورد! (دقت كنيد).(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.