پاسخ اجمالی:
مرحوم «صاحب مدارك» بعد از نقل كلام شهيد كه دو احتمال در معنى جمره ذكر مى كند، مى فرمايد: سزاوار است قطع پيدا كنيم كه با وجود بنا بايد سنگريزه ها به آن بنا بخورد، زيرا الان معروف از لفظ جمره همان است، بعلاوه يقين به برائت ذمّه، بدون آن حاصل نمى شود و دو دليل براى مقصود خود آورده است: 1. امروز معروف در معنى جمره همان بناست. 2. استدلال به اصاله الاشتغال. اين در واقع مهمترين دليلى است كه مى توان بر مسأله لزوم اصابت به بنا اقامه كرد.
پاسخ تفصیلی:
مرحوم «صاحب مدارك» بعد از نقل كلام شهيد در «دروس» كه دو احتمال در معنى جمره ذكر مى كند: «انها اسم لموضع الرمى و هو البناء او موضعه؛ جمره نام آن بنا، يا محلّ آن بناست»، مى فرمايد: «و ينبغى القطع باعتبار اصابه البناء مع وجوده لانه المعروف الان من لفظ الجمره و لعدم تيقّن الخروج من العهده بدونه»(1)؛ (سزاوار است قطع پيدا كنيم كه با وجود بنا بايد سنگريزه ها به آن بنا بخورد، زيرا الان معروف از لفظ جمره همان است، بعلاوه يقين به برائت ذمّه، بدون آن حاصل نمى شود). اين در واقع مهمترين دليلى است كه مى توان بر مسأله لزوم اصابت به بنا اقامه كرد.
پاسخ: مرحوم «صاحب مدارك» از معدود كسانى است كه قبل از معاصرين ما، اصابت سنگ را به بنا لازم دانسته است، و دو دليل براى مقصود خود آورده كه هر و قابل مناقشه است: اما دليل اوّل كه مى فرمايد: امروز (در عصر ايشان) معروف در معنى جمره همان بناست، ما نيز مى گوييم در زمان ما هم معروف همين معنى است ولى اينها هرگز دليل بر وجوب رمى ستونها نمى شود، زيرا معروف بودن امروز دليل بر معروف بودن در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و معصومين(عليهم السلام) نمى شود. مخصوصاً با آن همه شواهد و قراين فراوان از كلمات بزرگان فقها كه قبل از ايشان مى زيسته اند، كه دلالت بر اين دارد كه جمره همان «مجتمع الحصى» است نه بنا. مگر اين كه قائل به «استصحاب قهقرى» شويم، و به عقب برگرديم كه در این صورت باید گفت: استصحاب قهقرى از اصل، واجد حجّيّت نيست و محلّ كلام ما ارتباطى به استصحاب قهقرى ندارد.
اما دليل دوم ايشان يعنى استدلال به اصاله الاشتغال نيز مخدوش است چراكه احتياط ايجاب مى كند هر دو را رمى كند يعنى آن چنان سنگ به ستون بزند كه سنگ در پاى آن بيفتد. ايراد ديگرى هم مرحوم «صاحب جواهر» بر ايشان گرفته كه آن هم قابل قبول است؛ ايشان مى فرمايند: نمى توان گفت لفظ جمره وضع شده است براى «ستون» هنگامى كه وجود داشته باشد، و بر زمينى كه در زير آن است هنگامى كه ستون نباشد(2) (زيرا سابقه ندارد نامگذارى تابع وجود و عدم وجود چيزى باشد). به همين دليل صاحب جواهر (قدّس سرّه) قائل به تخيير در ميان ستون و اطراف آن شده است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.