پاسخ اجمالی:
واژه «خراج» و «خرج» در اصل از خروج گرفته شده و به معنى چيزى است كه از مال انسان يا از زمين زراعتى به دست مى آيد. بعضى واژه خراج را به معنى مال الاجاره زمين دانسته اند. همچنین «راغب» مى گويد: خراج غالباً به مالياتى اطلاق می شود كه بر زمينِ باغ و زراعت وضع مى شود، و در اصطلاح فقها به معنى مالياتى است كه بر زمين هاى خراجيه؛ يعنى زمين هايى كه با جنگ از كفّار گرفته شده قرار مى دادند و گاه به ماليات زمين هاى آبادى نیز اطلاق مى شد كه جزو انفال بود. بخش اوّل متعلّق به همه مسلمانان، و بخش دوم متعلّق به حاكم اسلامى است.
پاسخ تفصیلی:
واژه «خراج» و «خرج» در اصل از خروج گرفته شده و به معناى چيزى است كه از مال انسان يا از زمين زراعتى به دست مى آيد. بعضى واژه خراج را به معناى مال الاجاره زمين دانسته اند و «راغب» در كتاب «مفردات» خود مى گويد: خراج غالباً به مالياتى كه بر زمينِ باغ و زراعت وضع مى شود، اطلاق مى گردد و به هر حال در اصطلاح فقها به معناى مالياتى است كه بر زمين هاى خراجيه؛ يعنى زمين هايى كه با جنگ از كفّار گرفته شده بود قرار مى دادند و گاه به ماليات زمين هاى آبادى اطلاق مى شد كه جزو انفال بود. بخش اوّل تعلّق به همه مسلمانان داشت و بخش دوم به حاكم اسلامى.
در بعضى از كتب اهل سنّت آمده است كه خراج در اصطلاح فقها دو معنا دارد: معناى عام و معناى خاص. خراج به معناى عام تمام اموالى است كه دولت متولى جمع آورى و صرف آن در مصارف معيّن است (تمام اقسام ماليات ها) و اما معناى خاص، آن مالى است كه حكومت اسلامى بر اراضى خراجيه قرار مى دهد(1) و گاه به مالياتى كه به نام جزيه از غير مسلمانان گرفته مى شد نيز اطلاق شده است.
در مورد مصرف خراج، فقهاى ما گفته اند كه بايد صرف مصالح عامه مسلمين گردد؛ مانند بناى پل ها، حفظ امنيّت جاده ها، كمك به نيازمندان، حقوق سربازان، جنگ جويان، قضات و فرمانداران و ساير نيازهاى حكومتى.(2) البته بسيار مى شد كه بخش مهمى از خراج ميان همه مسلمانانى كه در دسترس بودند به طور مساوى در حكومت هاى عدل (مانند حكومت اميرمؤمنان على(عليه السلام)) و به صورت غير مساوى (مانند حكومت خلفا) تقسيم مى شد. دليل تساوى بر تقسيم، آن است كه اراضى خراجيه كه خراج از آن جمع آورى مى شود مِلك عموم مسلمانان است و همه به طور مساوى در آن سهيم هستند. در ضمن منظور از تساوى، عدم فرق ميان افراد به حسب شخصيت اجتماعيشان است كه فلان كس شيخ قبيله است و فلان شخص آدم سرشناسى است و ديگرى كارگر ساده؛ ولى بر حسب مسئوليت ها مانند قضاوت و فرماندارى و فرماندهى لشكر و امثال آن به يقين تفاوت گذارده مى شد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.