پاسخ اجمالی:
خشم و غضب خطرناك ترين حالت انسان است كه اگر جلوی آن رها شود، به شكل جنون و از دست دادن كنترل بر اعصاب خودنمايى مى كند. اگر تاريخ را ورق بزنيم و مشكلات عظيمى كه در جوامع انسانى به وجود آمده را بررسى كنيم، مشاهده می کنیم كه سرچشمه بسيارى از ضايعات، ناملائمات و حوادث دردناك، همين خشم و غضب می باشد. قرآن در اوصاف مومنان می فرماید: «آنها هنگامى كه خشمگين شوند، خشم خود را فرو مى برند و مردم را عفو مى كنند. خداوند نیز در ازای آن از خطاهای آنها در می گذرد».
پاسخ تفصیلی:
خشم و غضب از خطرناك ترين حالات انسان است كه اگر جلو آن رها شود، گاه به شكل يك نوع جنون و ديوانگى و از دست دادن هر نوع كنترل بر اعصاب خودنمايى مى كند و بسيارى از تصميم هاى خطرناك و جناياتى كه انسان يك عمر بايد كفاره و جريمه آن را بپردازد، در چنين حالتى انجام مى شود. خشم و غضب همانند آتشى سوزان است كه گاه يك جرقّه آن، تدريجاً مبدل به دريايى از آتش مى شود، و خانه ها و شهرهايى را در كام خود فرو مى برد. اگر تاريخ را ورق بزنيم و مشكلات عظيمى را كه در جوامع انسانى بر اثر آتش سوزان غضب و خشم به وجود آمده بررسى كنيم، مشاهده می کنیم كه سرچشمه بسيارى از ضايعات، ناملائمات و حوادث دردناك، همين خشم و غضب می باشد و خساراتى كه دامن افراد و خانواده ها و اجتماعات را گرفته از بيشترين خسارات است.
آيه 37 سوره شوري، با اشاره به اوصاف گروهى از مؤمنان پاكدل و مشمول عنايات حق، بعد از ذكر ايمان و توكل بر خدا، مى فرمايد: (آنها كسانى هستند كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مى ورزند، و هنگامى كه خشمگين شوند [خشم خود را فرو مى برند و] عفو مى كنند)؛ «وَالَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الاْثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ اِذا ما غَضِبُوهُم يَغْفِرُونَ». به تعبير ديگر آنها هنگامى كه آتش غضب در درونشان شعله ور مى شود خود را كنترل مى كنند و دست به انواع گناه و جنايت آلوده نمى سازند.
ذكر اين صفت بعد از مسأله اجتناب از گناهان بزرگ و اعمال زشت شايد به اين جهت است كه سرچشمه بسيارى از گناهان، حالت غضب است كه زمام نفس را از دست عقل بيرون برده و آزادانه به هر سو مى تازد. جالب اينكه نمى فرمايد: آنها غضب نمى كنند، چرا كه خشم و غضب به هنگام بروز ناملايمات سخت، برای هر انسانى طبيعى است، مهم آن است كه آنها بر غضب خويش مسلّطند و هرگز زير سلطه غضب قرار نمى گيرند، به خصوص اينكه وجود غضب در انسان هميشه جنبه منفى و ويرانگرى ندارد، گاه مى شود كه بسيار سازنده است كه بعداً به طور مشروح به خواست خدا به آن مى پردازيم.
همچنین در آيه 134 آل عمران، بعد از آن كه به پرهيزكاران، وعده بهشت جاويدانی را مى دهد، آن هم بهشتی كه به اندازه آسمانها و زمين وسعت دارد. در بيان اوصاف آنها نخست مسأله انفاق را مطرح کرده و می فرماید: (اين پرهيزكاران كسانى هستند كه در وسعت و پريشانى انفاق مى كنند)؛ «اَلَّذينَ يُنْفِقُونَ فى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ» سپس مى افزايد: (و خشم خود را فرو مى برند)؛ «وَ الْكاظِمينَ الْغَيظِ» و در نتيجه از (خطاهاى مردم مى گذرند)؛ «وَ الْعافِيْنَ عَنِ النّاسِ» و در مجموع آنها افرادى نيكوكارند، (چرا كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد)؛ «وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمحسِنينَ». جالب اين كه در آيه بعد از آن وعده آمرزش و مغفرت به آنها داده شده كه اگر لغزشى براى آنها پيدا شود، و گناهى از آن ها سرزند و به ياد خدا بيفتند و استغفار كنند، خداوند آنها را مشمول عفو خود قرار مى دهد. اشاره به اين كه همان گونه كه آنها ديگران را عفو مى كنند و از خطاهايشان مى گذرند، خداوند هم آنها را عفو مى كند و از خطاهايشان مى گذرد. به هر حال «كظم غيظ»؛ (فرو بردن خشم) در اين آيه به عنوان يكى از صفات برجسته پرهيزكاران بيان شده است.(1)
و در آیه دیگر، سخن از خشم و غضب يكى از پيامبران الهى، يعنى «يونس»(عليه السلام) نسبت به امت خويش است. حضرت يونس(علیه السلام) از هدايت قوم خود نااميد و بر آنها خشمگين شد. اما خشمى كه در ظاهر مقدس بود ولى در واقع از عجله و دستپاچگى نشأت مى گرفت و به همين دليل خداوند به خاطر اين «ترك اولى» او را در تنگناى شديدى قرار داد و او از اين «ترك اولى» توبه كرد، مى فرمايد: (وذاالنُّونِ [يونس] را [به يادآور] در آن هنگام خشمگين [از ميان قوم خود] رفت، و چنين مى پنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت [اما هنگامى كه در كام نهنگ فرو رفت] در آن ظلمت هاى متراكم صدا زد خداوندا جز تو معبودى نيست، منزّهى تو، من از ستمكاران بودم)؛ «وَ ذَاالنُّونَ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اَنّىِ كُنْتُ مِنَ الظّالِميْنَ».(2)
سرانجام و بعد از تحمل سختى هاى فراوان خداوند توبه او را پذيرفت و بى آنكه در شكم نهنگ هضم شود، او را بيرون فرستاد، با تنى بسيار رنجور، ضعيف و ناتوان. جايى كه چنين خشمى را [كه زياد هم بى دليل نبود] خداوند بر پيامبرانش نمى بخشد چگونه شعله هاى خشمى را كه از كينه توزى، انتقام، حسد و خوى هاى زشت ديگر زبانه مى كشد خواهد بخشيد؟ بديهى است منظور از خشم در اينجا خشم بر قوم گنهكار است، و منظور از جمله «فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ»؛ اين است كه او گمان مى كرد، هجرتش از ميان آن قوم گنهكار كار بدى نيست كه در خور سرزنش و كيفر باشد، و منظور از اعتراف يونس(عليه السلام) به ظلم و ستم همان ظلم و ستم بر خويشتن است كه گرفتار مجازات «ترك اولى» شد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.