پاسخ اجمالی:
«حسن و قبح عقلی» به معنای اینست که عقل بطور مستقل نیکو بودن عدل و بد بودن ظلم را درک می کند. «حسن و قبح شرعی» نیز به معنای اینست که تنها راه تشخیص نیکی ها و بدی ها نقل شارع است. پیروان «حسن و قبح عقلی» معتقدند که با انکار آن، اثبات مسائلی مثل توحيد و وجود خدا و حقانیّت بعثت انبياء امکان پذیر نیست. یکی از راه های اثبات صفت «عدل» برای خدا و نفی صفت «ظلم» از او نیز، توجه به همین موضوع «حسن و قبح عقلی» است؛ بدین بیان که وقتی عقل تشخیص می دهد که کاری ظالمانه است، آن را از خداوند منتفی می داند.
پاسخ تفصیلی:
حسن و قبح عقلی و شرعی:
هنگامی که موضوع «عدل الهی» مورد بحث قرار می گیرد، یکی از مهم ترین موضوعاتی که خواه ناخواه پای آن به میان می آید، موضوع «حسن و قبح عقلی»، تفاوت آن با «حسن و قبح شرعی» و ارتباطشان با موضوع «عدل الهی» است. به طور کلی می توان گفت منشأ اختلافی که میان امامیه و معتزله از یک سو و اشاعره از سوی دیگر، راجع به موضوع «عدل الهی» وجود دارد نیز به همین بحث بازمی گردد.
منشأ اختلافی که از دیرباز میان این دو جبهه فکری پدید آمده به این نکته بسیار حساس و ظریف برمی گردد که آیا عقل آدمی به تنهایی و مستقل از وحی و تشریع الهی، توانایی درک خوبی یا بدی پدیده های پیرامون خود را دارد یا خیر؟
منظور از «حسن و قبح عقلی»؟
امامیه و معتزله ـ که به عدلیه معروف اند ـ معتقدند: عقل انسان خوبى و بدى و حسن و قبح بسيارى از اشياء را درک مى كند و اين به بركت نيروى معرفت خوب و بد است كه خداوند به انسان عطا نموده است.
بنابراين حتّى قبل از نزول شرايع آسمانى، بخشى از مسائل به وسيله عقل بر انسان روشن بوده است. خوبى عدالت و نيكوكارى، بدى ظلم و بيدادگرى، خوبى بسيارى از صفات اخلاقى مانند «راستگويى»، «امانت»، «شجاعت»، «سخاوت» و همچنين بدى «دروغ» و «خيانت» و «بخل» و... همه از مسائلى است كه عقل آنها را به تنهایی و پیش از تشریع الهی درک مى كند. به همین دلیل است که می گوییم به کار بردن عنوان «حسن و قبح عقلی» می تواند نظرگاهی مناسب و صحیح برای طبقه بندی اعمال و رفتارها و حالات و اوصاف پیرامون انسان باشد.
با این حال و با حفظ اعتبار عقل در تشخیص نیکی ها و بدی ها، نیز اعتقاد داریم از آنجا كه عقل قادر به درک حسن و قبح همه اشياء نيست و معلومات انسان در هر حال محدود است، اديان الهى و كتب آسمانى و پيامبران براى تكميل اين امر از سوى خداوند مبعوث شدند تا هم بر ادراكات عقلى تأكيد كنند و هم زواياى تاريكى را كه عقل از درک آن عاجز بوده بر او روشن سازند.(1)
منظور از «حسن و قبح شرعی»؟
در مقابل عدلیه، اشاعره قرار دارند که معتقدند: عقل به تنهایی و قبل از ابلاغ حسن یا قبح پدیده ها توسط خداوند و از راه وحی، امکان هیچ گونه تشخیص بدی یا نیکی پدیده ها را ندارد. بنابراین ملاک خوب یا بد بودن هر پدیده ای – حتی پدیده ها و حقایق به ظاهر ساده ای چون قبیح بودن اعمال ظالمانه یک حاکم سفاک و خون خوار یا نیکو بودن عدالت پیشگی یک فرمانده نظامی در جبهه های جنگ – فقط و فقط شرع و مذهب و ابلاغ خداوند است نه هیچ چیز دیگر، حتی عقل آدمی.
ثمره ی بحث؟
بعد از بیان این مقدمه می گوییم استدلال ما برای پذیرش موضوع «حسن و قبح عقلی» و معتبر دانستن آن این است که اعتقاد داریم نتیجه انکار استقلال و توانایی عقل در تشخیص نیکی ها و بدی ها و حقایق کلی، از میان رفتن مسائل مهم و اساسی ای چون مسأله توحيد و خداشناسى و بعثت انبياء و اديان آسمانى است. زيرا اثبات وجود خدا و حقانيّت دعوت انبياء، جز از طريق عقل امكان پذير نيست. بديهى است بيانات شرع در صورتى قابل قبول است كه اين دو اصل (توحيد، نبوّت) قبلا با دليل عقل ثابت شود و اثبات اين دو موضوع تنها با دليل شرع غير ممكن است.(2)
بر اساس همین استدلال، معتقدیم دیدگاه اشاعره در انکار «حسن و قبح عقلى» و منحصر شمردن راه های شناخت خوبى و بدى در شرع و مذهب و پذیرش «حسن و قبح شرعی» صحیح نیست. چه اينكه اگر عقل ما قادر به درک خوبى و بدى نباشد، از كجا بدانيم خداوند معجزه را در اختيار فرد دروغگويى نمى گذارد؟ شاید خداوند این گونه اراده کرده که معجزه را دست شخصی دروغگو قرار دهد و این کار عین عدل باشد؟! امّا در نزد معتقدین به «حسن و قبح عقلی»، احتمال بعثت یک کذّاب کاملا منتفی است. زیرا هنگامى كه مى گوييم دروغ گفتن زشت و قبيح است و محال است از خداوند سر زند، مى دانيم كه وعده هاى خداوند همه حقّ است و گفته هاى او همه صدق.(3)
ارتباط بحث حسن و قبح «عقلی» با موضوع «عدل الهی»؟
حال که کلیّات موضوع «حسن و قبح عقلی» و «حسن و قبح شرعی» روشن شد، به چگونگی ارتباط این بحث با موضوع «عدل الهی» می پردازیم و می گوییم یکی از راه های اثبات صفت «عدل» برای وجود مقدس باری تعالی و نفی صفت «ظلم» از آن وجود مقدس، توجه به همین موضوع «حسن و قبح عقلی» است. بدین بیان که وقتی عقل تشخیص می دهد که کاری ظالمانه است یا با تشخیص کلی تر به این نتیجه می رسد که پشت مفهوم «ظلم» چه قبحی نهفته است، آن را از وجود سراسر «خیر» خداوند منتفی می داند؛ و لزوما حکم می کند که از خداوند فقط اعمال عادلانه صادر می گردد؛ و بر وجود مقدس او تنها می توان صفت «عدل» را حمل کرد.(4)
این استدلال و اعتقاد شیعه بر عدل الهی است که با اعتقادی که اشاعره راجع به عدل الهی دارند متفاوت است. آنها شاید بتوانند ادّعا کنند که «افعال الهی، جملگی عدل است» اما تنها دلیلشان بر عادلانه بودن افعال الهی، صدورشان از سوی خداوند است، و هیچ ملاک مستقل و استدلال دیگری برای موضوع نمی توانند ارائه دهند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.