پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) با تأكيد بر عوامل اصلى پيروزى و شكست كه همان اتّحاد صفوف و اختلاف است، مي فرمايد: «وقتي جمعيت متّحد و خواسته ها هماهنگ و دست ها و شمشيرها يارى كننده يكديگر شد، آنها زمامدار اقطار زمين مي شوند و بر مردم جهان حكومت مى كنند»؛ اما هنگامى كه نيروهاى يك ملت در مسير اختلاف گام بردارند، الفت و محبّت به پراكندگى و عداوت تبديل شود و آتش اختلاف و تفرّقِ افكار از ميان آنها زبانه كشد، به جاى جنگيدن با دشمنى كه قصد نابودى آنها را دارد، به جنگ با خود مى پردازند و نيروهايشان در اين راه به هدر مى رود و خداوند نيز دست مرحمتش را از سر آنها برمى دارد و لباس ذلّت بر اندامشان مى پوشاند.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از خطبه 192 «نهج البلاغه» روى عوامل اصلى پيروزى و شكست كه همان اتّحاد صفوف و اختلاف است؛ انگشت مى نهد و با تعبيرات گوناگونى در ضمن هفت جمله ابعاد وحدت كلمه را منعكس مى كند و مى فرمايد: (بنگريد [اقوام پيشين] در آن هنگام كه جمعيت هايشان متّحد، خواسته ها هماهنگ، انديشه ها معتدل، دست ها پشتيبان هم، شمشيرها يارى كننده يكديگر، ديده ها نافذ و تصميم ها يكى بود، چگونه بودند؟ آيا [در آن روز] آنها زمامدار اقطار زمين نبودند و بر مردم جهان حكومت نمى كردند؟)؛ «فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانُوا حَيْثُ كَانَتِ الْأَمْلَاءُ(1) مُجْتَمِعَةً، وَ الْأَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً، وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً، وَ الْأَيْدِي مُتَرَادِفَةً، وَ السُّيُوفُ مُتَنَاصِرَةً، وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً، وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً؟! أَلَمْ يَكُونُوا أَرْبَاباً فِي أَقْطَارِ الْأَرَضِينَ، وَ مُلُوكاً عَلَى رِقَابِ الْعَالَمِينَ».
امام(عليه السلام) در اين عبارات زيبا و پرمعنا اتّحاد و اتّفاق را در همه مظاهرش بيان كرده، آن را عامل سربلندى و حاكميّت و قدرت عظيم شمرده است؛ اتّفاق در خواسته ها، اتّفاق در برنامه ها و تصميم ها، اتّفاق در عمل، اتّفاق به هنگام صلح و جنگ و در يك كلمه، اتّحاد صفوف در جميع مظاهر حيات.
دليل اين سخن كاملا روشن است؛ افراد هر كدام به تنهايى قدرت زيادى ندارند و همچون قطره اى هستند كه اگر در بيابانى قرار گيرند با يك تابش آفتاب و وزش باد بخار مى شوند؛ ولى همين قطره ها هنگامى كه به هم پيوستند درياى خروشانى را تشكيل مى دهند كه مى تواند منبع هر گونه خير و بركت باشد. تار عنكبوت به تنهايى به قدرى ضعيف و كم دوام است كه در برابر يك نسيم مقاومت نمى كند؛ اما امروز آنها را به هم مى تابند و جليقه هاى ضدّ گلوله درست مى كنند كه مقاومتش از هر چيز بيشتر است و اين است نقش اتّحاد و اتّفاق.
صد هزاران خيط يكتا را نباشد قوّتى *** چون به هم برتافتى اسفنديارش نگسلد!
ممكن است جمله هاى فوق درباره بنى اسرائيل باشد. در آن زمانى كه موسى بن عمران(عليهما السلام) قيام كرد و صفوف آنها را متحد ساخت و عنايات الهى نيز شامل حال آنها شد و بر پهنه كشور مصر و سرزمين هاى اطراف آن حاكم شدند و بعد از موسى(عليه السلام) حكومت هاى عظيمى مانند حكومت داود(عليه السلام) و سليمان(عليه السلام) تشكيل دادند. همچنين ممكن است يك اصل كلى و عمومى باشد كه بارها در تاريخِ پيشينيان به وقوع پيوسته است كه هر زمان اتّحاد صفوف و اتّفاق نظر و تصميم و برنامه حاصل شد پيروزى به دنبال آن خواهد بود.
به هر حال بيان امام(عليه السلام) اين حقيقت را منعكس مى كند كه گرچه براى پيروزى و پيشرفت و ترقّى، عوامل زيادى وجود دارد؛ ولى از همه مهم تر مسئله اتّحاد و اتّفاق است. در ادامه اين سخن، امام(عليه السلام) عامل اصلى شكست را يادآور مى شود كه همان اختلاف نظر و تشتّت صفوف است و در ضمنِ پنج جمله به ابعاد مختلف آن اشاره كرده، مى فرمايد: (حال بنگريد كه پايان كارشان به كجا كشيد، در آن هنگام كه در ميان آنها جدايى افتاد؛ الفتشان به پراكندگى گراييد و اهداف و دل هايشان از هم دور شد و به گروه هاى مختلفى تقسيم شدند و در پراكندگى به نبرد با هم پرداختند [آرى در اين هنگام بود كه] خدا لباس كرامت خود را از تنشان بيرون كرد و وسعت و شادابى نعمت را از آنها برگرفت، تنها چيزى كه از آنها باقى ماند سرگذشتشان در ميان شما بود كه درس عبرتى است براى عبرت گيرندگان)؛ «فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَيْهِ فِي آخِرِ أُمُورِهِمْ، حِينَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ، وَ تَشَتَّتَتِ الْأُلْفَةُ، وَ اخْتَلَفَتِ الْكَلِمَةُ وَ الْأَفْئِدَةُ، وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِينَ، وَ تَفَرَّقُوا مُتَحَارِبِينَ، قَدْ خَلَعَ اللهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ كَرَامَتِهِ، وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ(2) نِعْمَتِهِ، وَ بَقِيَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِيكُمْ عِبَرةً لِلْمُعْتَبِرِينَ».
آرى! هنگامى كه نيروهاى يك ملت در مسير اختلاف گام بردارند، الفت و محبّت به پراكندگى و عداوت تبديل شود و آتش اختلافِ كلمه و تفرّقِ افكار از ميان آنها زبانه كشد، به جاى اينكه با دشمنى كه قصد نابودى آنها را دارد بجنگند، به جنگ با خود مى پردازند و نيروهايشان در اين راه به هدر مى رود. خداوند نيز دست مرحمتش را از سر آنها برمى دارد و لباس ذلّت بر اندامشان مى پوشاند.
اين بخش از كلام امام(عليه السلام) نيز مى تواند اشاره به سرگذشت بنى اسرائيل بعد از پيروزى هاى پى درپى باشد كه بر اثر اختلاف و پراكندگى، قدرت خويش را از دست دادند و در دنيا پراكنده و در به در شدند و نيز مى تواند اشاره به همه اقوامى باشد كه بعد از پيروزى در سايه اتّحاد، دوران نكبت آنها به سبب كفران نعمت و اختلاف شروع شد و در سراشيبى سقوط قرار گرفتند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.