پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در مورد ناپايدارى «دنيا» و فناى آن می فرماید: «اگر كسى راهى به سوى بقا و يا جلوگيرى از مرگ پيدا مى كرد چنين كسى به يقين سليمان پیامبر(ع) بود، در قرون گذشته براى شما عبرت فراوانى است؛ كجايند فرعون ها و فرزندانشان؟ و كجا هستند صاحبان شهرهاى رسّ؟ همان ها كه پيامبران را كشتند و چراغ پرفروغ سنّت هاى فرستادگان خدا را خاموش كردند و سنّت هاى جبّاران را زنده ساختند؛ كجايند آنها كه لشكرهاى گران به راه انداختند و هزاران نفر را شكست دادند و متوارى ساختند، همان ها كه سپاهيان فراوان گرد آوردند و شهرهاى بسيار بنا نهادند».
پاسخ تفصیلی:
از آنجا که بى تقوايى ها و انواع گناهان از حُبّ دنيا سرچشمه مى گيرد، امام علی(عليه السلام) در بخشی از خطبه 182 «نهج البلاغه» به ناپايدارى «دنيا» و فناى آن مى پردازد و بخصوص انگشت روى يك مصداق روشن آن مى گذارد و مى فرمايد: (اگر كسى راهى به سوى بقا و جاودانگى يا جلوگيرى از مرگ پيدا مى كرد چنين كسى به يقين سليمان بن داود(عليه السلام) بود؛ همان كه خداوند حكومت بر جنّ و انس را مسخّر وى ساخت؛ افزون بر [مقام] نبوّت و مقام قرب پروردگار)؛ «فَلَوْ أَنَّ أَحَداً يَجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سُلَّماً، أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِيلاً، لَكَانَ ذلِكَ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُودَ(عليه السلام)، الَّذِي سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ، مَعَ النُّبُوَّةِ وَ عَظِيمِ الزُّلْفَةِ(1)».
آرى سليمان(عليه السلام) با آن همه جلال و جبروت، قدرت و عزّت و كرّ و فرّ، هرگز نتوانست راه را بر مرگ ببندد و درست در موعد مقرّر بدون اندك تأخيرى چشم از جهان فرو بست. از همين رو امام(عليه السلام) در ادامه سخن مى فرمايد: (ولى آنگاه كه آخرين روزيش را برگرفت و مدّت زندگانيش را كامل ساخت كمان هاى فنا تيرهاى مرگ را به سوى او پرتاب كردند و دار و ديار از او خالى گشت و مَسكن ها [و قصرها] ىِ او بى صاحب ماند و گروهى ديگر آن را به ارث بردند [و در آنها ساكن گشتند])؛ «فَلَمَّا اسْتَوْفَى طُعْمَتَهُ، و َاسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ، رَمَتْهُ قِسِيُّ(2) الْفَنَاءِ بِنِبَالِ(3) الْمَوْتِ، وَ أَصْبَحَتِ الدِّيَارُ مِنْهُ خَالِيَةً، وَ الْمَسَاكِنُ مُعَطَّلَةً، وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ».
چه تشبيه گويايى! امام(عليه السلام) قانون فنا را به كمان هايى تشبيه كرده كه تيرهاى آن مرگ است؛ اين كمان ها همگان را نشانه گيرى كرده اند و منتظرند آخرين لقمه روزى را بخورند و آخرين دقيقه عمر را به پايان ببرند؛ بلافاصله تيرها رها شده و به اهداف خود اصابت مى كنند؛ خواه اين هدف مورچه ضعيفى باشد يا سليمانِ حاكم بر انس و جنّ و وحش و طيور.
عجب اينكه قانون فنا و مرگ از قوانينى است كه هيچ گونه استثناء در آن راه ندارد؛ خوبان و بدان، انبياء و اولياء، اشقياء و ظالمان، اقويا و ضعفا، همه و همه را در بر مى گيرد و به هيچ كس رحم نمى كند و لحظه اى مهلت نمى دهد؛ «فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا يَسْتَقْدِمُونَ».(4)
سپس امام(عليه السلام) در نتيجه گيرى، مى فرمايد: (در قرون گذشته براى شما درس هاى عبرت فراوانى است. كجا هستند «عمالقه» و فرزندان عمالقه؟! كجايند فرعون ها و فرزندانشان؟ و كجا هستند صاحبان شهرهاى «رسّ»؟؛ همان ها كه پيامبران را كشتند و چراغ پرفروغ سنّت هاى فرستادگان خدا را خاموش كردند و سنّت هاى جبّاران را زنده ساختند؛ كجايند آنها كه لشكرهاى گران به راه انداختند و هزاران نفر را شكست دادند و متوارى ساختند، همان ها كه سپاهيان فراوان گرد آوردند و شهرهاى بسيار بنا نهادند)؛ «وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً! أَيْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ! أَيْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ! أَيْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِينَ قَتَلُوا النَّبِيِّينَ، وَ أَطْفَؤُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِينَ، وَ أَحْيَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِينَ! أَيْنَ الَّذِينَ سَارُوا بِالْجُيُوشِ، وَ هَزَمُوا(5) بِالْاُلُوفِ، وَ عَسْكَرُوا الْعَسَاكِرَ، وَ مَدَّنُوا الْمَدَائِنَ!».
امام(عليه السلام) در اين عبارات پرمعنا و تكان دهنده بعد از اشاره به مرگ عبرت انگيز سليمان(علیه السلام)، نظرى به پهنه تاريخ پيشين بشريّت افكنده و از قدرتمندانى كه در زمان خود بر كشورها با جلال و جبروت حكومت مى كردند و امروز جز مشتى خاك از آنها باقى نمانده، ياد مى كند بخصوص روى چند گروه از آنها انگشت مى نهد:
نخست به «عمالقه» اشاره مى كند كه از فرزندان «عملاق» يكى از نوادگان نوح پيامبر(عليه السلام) بودند و پيكرهاى قوى و نيرومندى داشتند و ساليان دراز بر شامات و غير شامات حكومت مى كردند.
سپس به فراعنه يعنى پادشاهان مصر كه از مقتدرترين شاهان تاريخ بودند مى پردازد و در سومين مرحله از صاحبان شهرهاى رسّ (رودخانه ارس يا چاهاى پرآبى كه در بعضى از مناطق ايران وجود داشت) سخن به ميان مى آورد؛ همان ها كه در برابر پيامبران خداوند ايستادند، آنها را شهيد كردند، سنّت هاى الهى را خاموش ساختند و سنّت هاى ستمگران را احيا نمودند.
در آخرين مرحله اشاره اى كلّى به همه شاهان قدرتمند پيشين مى كند كه صاحب لشكر فراوان بودند و شهرهاى زيادى بنا نهادند؛ ولى سرانجام همگى در برابر مرگ زانو زدند و از فراز تخت هاى زرّين به زير خاك هاى سرد و خاموش منتقل شدند.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.