پاسخ اجمالی:
منظور از «حافظ» و «حفيظ» در مورد پروردگار اين است كه حفظ و مراقبت خداوند شامل تمامى موجودات مادى و معنوى، آسمان و زمين، اعمال بندگان، كتب آسمانى و شرايع، پيامبران و امامان معصوم و حفظ هرگونه عهد نسبت به بندگانش مى شود. اگر حفظ الهى نبود هيچ موجودى در پهنه زمين و آسمان نمي توانست به حيات خود ادامه دهد. بنابراين حافظ بودنِ خداوند به معناي وسيع كلمه هم از طريق علم و قدرت او تحقق مى يابد و هم به وسيله فرشتگانى كه جهت انجام اين برنامه ها مأموريت مخصوص دارند.
پاسخ تفصیلی:
واژه «حافِظْ» از ماده «حفظ» معناى مشهور و روشنى دارد و آن، نگاه دارى است و به گفته «مقاييس اللّغه» به معناى مراعات و مراقبت كردن از چيزى است و به همين جهت به حالت غضب، «حفيظه» گفته مى شود؛ زيرا اين حالت ايجاب مى كند كه انسان، بيشتر مراقبت از خود نمايد. در اينجا در كتاب «التحقيق» تعبير جامعى آمده كه مى گويد: «حفظ» واژه اى است كه به اختلاف موارد و موضوعات، معانى متفاوتى مى دهد ـ هر چند ريشه اصلى يكى است ـ گاه گفته مى شود مال را حفظ كرد؛ يعنى از تلف شدن، امانت را حفظ كرد، از خيانت، نماز را حفظ كرد و از فوت شدن، فلان كس را حفظ كرد، يعنى مراقب او بود، سوگند و عهدش را حفظ كرد، يعنى از مخالفت نمودن با آن و فلان مطلب را حفظ كرد يعنى به ذهن سپرد به گونه اى كه از ميان نرود و ....(1)
از اينجا معنى «حافظ» نيز روشن مى شود، البتّه از آنجا كه «حفيظ» صفت مشبهه و «حافظ» اسم فاعل است، «حفيظ» معناى عميق تر و با ثبات ترى را مى رساند. به هر حال هنگامى كه اين وصف در مورد خداوند به كار مى رود معنى گسترده اى دارد كه حفظ و مراقبت خداوند را نسبت به تمامى موجودات مادى و معنوى، آسمان و زمين، همچنين حفظ اعمال بندگان و حفظ كتب آسمانى و شرايع و حفظ پيامبران و امامان معصوم از لغزش ها و حفظ هرگونه عهدى نسبت به بندگانش را شامل مى شود. به اين ترتيب «حافظ» و «حفيظ» بودن خداوند مفاهيمى همچون قيوميّت را در بر مى گيرد. در واقع اگر حفظ الهى نبود هيچ موجودى در پهنه زمين و آسمان لحظه اى به حيات خود ادامه نمى داد، چنانكه در آيه 61 سوره انعام مى خوانيم: «وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا يُفَرِّطُونَ»؛ (و اوست كه بر بندگان خود تسلّط كامل دارد؛ و مراقبانى بر شما مى گمارد؛ تا زمانى كه مرگ يكى از شما فرا رسد؛ [در اين هنگام] فرستادگانِ ما جان او را مى گيرند و آنها [در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان] كوتاهى نمى كنند) از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه خداوند فرشتگانى را برای حفظ انسان ها از حوادث و بلاها تا هنگام رسيدن اجلِ معين، مأمور كرده است.
شبيه همين معنی در آيه 11 سوره رعد آمده که مى فرمايد: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللهِ»؛ (براى هر كس، مأمورانى است كه پي درپي، از پيش رو و از پشت سر، او را از فرمان خدا [حوادث غير حتمى] حفظ مى كنند). جالب اين كه در «نهج البلاغه» مى خوانيم كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) فرمود: «اِنَّ مَعَ كُلُّ اِنْسان مَلَكَيْنِ يَحْفَظانِهِ فَاِذا جاءَ الْقَدَرُ خَلَّيا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ»(2)؛ (با هر انسانى دو فرشته است كه او را حفظ مى كنند و هنگامى كه مقدرات حتمى فرار رسيد او را رها مى سازند).
در مورد فرشتگانِ مراقب حفظ اعمال نيز در سوره انفطار مى خوانيم: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ كِراماً كاتِبِينَ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ»(3)؛ (و به يقين نگاهبانانى بر شما گمارده شده ـ والا مقام و نويسنده [اعمال نيك و بد شما] ـ كه مى دانند شما چه مى كنيد). بنابراين حافظ بودنِ خداوند به معنی وسيع كلمه هم از طريق علم و قدرت پروردگار تحقق مى يابد، هم به وسيله فرشتگانى كه جهت انجام اين برنامه ها مأموريت مخصوص دارند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.