پاسخ اجمالی:
«خالق» از ماده «خلق» به معنى اندازه گيرى مستقيم است. بعضى از ارباب لغت براى آن، دو ريشه قائل شده اند كه بعيد نيست كه به همان معنی اندازه گيرى برگردد. خلقت در مورد خدا با آنچه در مورد بندگان به كار مي رود و تعبير «احسن الخالقين» نيز ناظر به آن است، بسيار متفاوت است. خلقت به معنى حقيقى كلمه، تنها در مورد خدا صادق است. وصف خالقيت يا خلاّقيت، گسترده ترين صفات فعل است كه تمام هستى را در بر مى گيرد. خالقيّت او، بزرگترين نشانه هستى خداست؛ چرا كه هرجا قدم گذاريم نمونه هایی از خلقت او را مى بينيم.
پاسخ تفصیلی:
اوصاف «خالق»، «خلاق» و « احْسَنُ الخالِقين » در آيات متعدّدى در قرآن مجيد در موارد مختلفى به كار رفته است:
1. «قُلِ اللهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ»(1)؛ (بگو: خدا آفريننده همه چيز است). در اينجا ناظر به آفرينش همه موجودات جهان مى باشد.
2. «إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ»(2)؛ (... من بشرى را از گِل مى آفرينم). در اينجا نظر به آفرينش انسان كه گُل سر سبد عالم خلقت است آنهم از موجود ناچيزى همچون گِل مى باشد.
3. «هُوَ اللهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ»(3)؛ (او خداوندى است هستى بخش، آفرينندهاى ابداع گر).
4. «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلّاقُ الْعَلِيمُ»(4)؛ (به يقين، پروردگار تو، آفريننده آگاه است). در اينجا نظر به آفرينش هاى وسيع و گوناگون الهى دارد.
5. «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ»(5)؛ (سپس آن را آفرينش تازه اى بخشيديم؛ پس بزرگ و پر بركت است خدايى كه بهترين آفرينندگان است!).
در اينجا اشاره به مهمترين و عالى ترين مخلوقات خدا؛ يعنى نوع انسان شده، آن هم در مرحله دميدن روح و به همين جهت خداوند به عنوان بهترين خلق كنندگان توصيف شده است. «خالق» از ماده «خلق» در اصل به معنى اندازه گيرى مستقيم و ايجاد و ابداع بى سابقه است.(6) بعضى از ارباب لغت براى آن، دو ريشه قائل شده اند، يكى معنى فوق و ديگرى معنى صاف و مسطح بودن است(7)؛ ولي بعيد نيست كه هر دو به يك معنی باز گردد كه همان اندازه گيرى، تنظيم و ابداع است.
به هر حال خلقت در مورد خداوند با آنچه گاه در مورد بندگان اطلاق مى شود و تعبير «احسن الخالقين» نيز ناظر به آن است، بسيار متفاوت است؛ بلكه خلقت به معناى حقيقى كلمه، تنها در مورد خداوند صادق است كه موجودات را از عدم به هستى مى آورد بدون هيچ سابقه، در حالى كه اگر انسان يك اثر صنعتى يا هنرى يا معمارى ابداع كند؛ نتيجه تركيب و پيوند مواد مختلفى است كه از جهان طبيعت و خلقت گرفته و به اشكالى كه آن را نيز قبلا در عالم آفرينش ديده در مى آورد. (يا اشكال مختلفى را به هم تركيب مى نمايد). به اين ترتيب، نه مادّه آن ابداع او است و نه صورت آن.
بايد توجّه داشت وصف خالقيت يا خلاّقيت، گسترده ترين صفات فعل است كه تمام جهان هستى را در بر مى گيرد و مظهر آن، آسمان و زمين و عالم ماده و ماوراى ماده است. خالقيّت خداوند، بزرگترين نشانه هستى او است؛ چرا كه هرجا قدم مى نهيم نمونه هائى از خلقت و آفرينش او را كه نشانه هاى وجود او هستند، مى بينيم. از آنجا كه هريك از صفات الهى پيامى براى انسان ها دارد و يكى از اهداف مهم، طرح آنها در قرآن ـ كه يك كتاب معرفت و تربيت است ـ همان مى باشد، اين صفت او نيز به انسان مى گويد: دليل وجود تو آثار وجودى تو است، ابداع و آفرينش آثار علمى، اجتماعى و مانند آن و اگر اثرى از خود نگذاشتى هيچ شباهتى با آن ذات بى مثال ندارى و تخلّق به اخلاق او نيافته اى و راهى به سوى او نبرده اى. بكوش تو هم آثارى بيافرين و نقشى بيفكن! و پرتوى از اين صفت بارز الهى در خود داشته باش.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.