پاسخ اجمالی:
در بحث «صفات خدا» هر گروهى راهى رفته و گرفتار افراط و تفريط هايى شده اند. بعضى در گرداب «تعطيل» فرو رفته و گفته اند: ما از صفات خدا چيزى نمى فهميم جز همان مفاهيم منفى. مثلا از صفت «عالم» مى فهميم كه او جاهل نيست. از سوىی گروهى گرفتار «تشبيه» شده اند كه نه تنها صفات ممكنات را برای خداوند قائل شده اند، بلكه او را دارای جسم، دست، پا و... دانسته اند. اما قول حق این است كه معرفت اجمالى خداوند نه تنها ممكن بلكه لازم مى باشد، اما معرفت تفصيلى يعنى احطه علمی به كنه ذات و صفات او غير ممكن است.
پاسخ تفصیلی:
در بحث صفات خدا كه از پيچيده ترين مباحث خداشناسى است هر گروهى راهى رفته اند و در این مسیر گرفتار افراط و تفريط هايى شده اند. بعضى در گرداب تعطيل فرو رفته، تا آنجا كه گفته اند: ما از صفات خدا چيزى نمى فهميم جز همان مفاهيم منفى. مثلا وقتى مى گوئيم: خداوند «عالم» است، اين اندازه مى فهميم كه او جاهل نيست، و هنگامى كه مى گوئيم او «قادر» است، همين مقدار مى فهميم كه عاجز نيست؛ امّا علم و قدرت خداوند چيست؟ مطلقاً از آن، چيزى نمى دانيم، اين عقيده را تعطيل مى گويند (تعطيل معرفت صفات).
از سوى ديگر گروهى آنچنان در گرداب تشبيه فرو رفته اند كه نه تنها براى خداوند صفاتى همچون ماهيّات ممكنه قائل شده اند، بلكه براى او جسم، دست، پا، صورت و مانند آن ذكر كرده اند و در پندار خود خدائى ساخته اند درست همچون يك انسان، با تمام صفات ظاهرى و باطنى او، خدائى كه حتّى قابل رؤيت و مشاهده است و محل و مكان دارد، و حالات مختلف بر او عارض مى شود، و به اين ترتيب گرفتار يكى از بدترين انواع شرك شده اند.
براى اين كه بدانيم تا چه حد، اين گروه، در پرتگاه كفر و شرك، سقوط كرده اند، كافى است گفتار معروف محقّق «دوّانى» را در مورد مشبهه بشنويم، او مى گويد: «گروهى از آنان، خدا را حقيقتاً جسم مى دانند، و آنها خود به چند دسته تقسيم شده اند؛ دسته اى مى گويند: جسم او مركّب از گوشت و خون است، و بعضى مى گويند: او نور درخشانى است مانند يك شمش سفيد نقرهگون! و طول قامت او هفت وجب به وجب خود او است! گروهى از آنها مى گويند: او به صورت انسان است، آنها نيز چند دسته اند: بعضى او را جوانى نوخاسته كه هنوز مو در صورت اش نروئيده است و موهاى سرش مجعّد و فرفرى و كوتاه است مى دانند! و بعضى او را به صورت پيرمردى با محاسنى جوگندمى، تصوير كرده اند! و از اين گونه لاطائلات و خرافات».(1)
آنچه از آيات قرآن، استفاده مى شود اين است كه نه اعتقاد به تعطيل صحيح است، و نه تشبيه؛ زيرا قرآن از يك سو مردم را به معرفت خداوند دعوت مى كند و در آيات زيادى به معرفى ذات و صفات او مى پردازد، اين نشان مى دهد كه «معرفة الله» اجمالا ممكن است و اعتقاد به تعطيل باطل. از سوى ديگر او را از هرگونه شبيه و مثل و مانند و نظير و همتا پاك و منزّه مى شمرد؛ و اين، دليل بر آن است كه تشبيه نيز غلط است.بنابراين قول حق همان راه دقيق و ظريفى است كه در ميان اين دو قرار دارد و مى گويد: معرفت اجمالى خداوند نه تنها ممكن است بلكه لازم مى باشد، امّا معرفت تفصيلى يعنى پى بردن به كنه ذات و صفات او، و احاطه علمى به آنها غير ممكن است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.