پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) با اشاره به کوتاه بودن عمر انسان، می فرماید: «فرمان مرگ نزديك است و مدّت همراهي دنیا كوتاه»، هم چنین در قرآن می خوانیم: «آرزوهاى دور و دراز شما را فريب داد تا فرمان خدا رسيد». در واقع اين حقيقتى است كه آثار آن را هر روز با چشم مشاهده مى كنيم، اما غالباً گرفتار غفلتيم و به پايان زندگى خود نمى انديشيم. لذا علی(ع) می فرماید: «گویی مرگ بر غير ما نوشته شده»، از سویی پیامبر(ص) نیز در حدیثی می فرماید: «مؤمنِ باهوش كسى است كه بيش از همه به ياد مرگ باشد و برای آن از همه آماده تر باشد».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در حکمت 168 «نهج البلاغه» با اشاره به كوتاه بودن عمر انسان در دنيا مى فرمايد: (فرمان مرگ نزديك است و مدّت همراهى [با مردم و مواهب دنيا] كوتاه)؛ «اَلاَمْرُ قَرِيبٌ وَ الاِصْطِحَابُ قَلِيلٌ».
«اصطحاب» به معناى همراه و همنشين بودن با مردم دنيا يا با مواهب و نعمت هاى حيات است، و واژه «امر» اشاره به پايان زندگى و فرا رسيدن مرگ است، همان گونه در آيه 14 سوره «حديد» آمده است: «وَ غَرَّتْكُمُ الاَمَانِىُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللهِ»؛ (و آرزوهاى دور و دراز شما را فريب داد تا فرمان خدا رسيد).
اين حقيقتى است كه همگان آن را مى دانيم و آثار آن را همه روز با چشم مشاهده مى كنيم، هر روز پيكر بى جان بعضى از دوستان يا غير دوستان را مى بينيم كه بر دوش ديگران به سوى آرامگاه شان حمل مى شود. جاى خالى بسيارى از دوستان و بستگان و عزيزان در ميان ما نمايان است. قبور آنها در دسترس ماست، غالباً به زيارت قبورشان مى رويم و از همه برتر در صفحات تاريخ ياد نام آورانى را ملاحظه مى كنيم كه در عصر خود چه قدرت و زندگى پرغوغايى داشتند؛ ولى به سرعت همه پايان گرفت و چيزى جز استخوان هاى پوسيده آنها در زير خاك و قصرهاى ويران شده شان باقى نمانده است. با اين وصف غالباً گرفتار غفلتيم، به پايان زندگى خود نمى انديشيم و توشه اى مناسب براى سفر پر خوف و خطر آخرت فراهم نمى سازيم. امام(عليه السلام) در حكمت 122 در این رابطه می فرماید: (گويى فرمان مرگ بر غير ما نوشته شده و گويى اين مردگانى را كه با چشم مى بينيم مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما باز مى گردند)؛ «كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ... وَ كَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الاَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ».
به همين دليل مرحوم كلينى در كتاب «كافي» در روايتى از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) چنین نقل کرده: «سُئِلَ أَىُّ الْمُؤْمِنينَ أَكْيَسٌ»؛ (از آن حضرت پرسيدند: كدام يك از مؤمنان باهوش ترند؟)، «فَقَالَ: أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اِسْتِعْدَاداً»(1)؛ (پس فرمود: كسى كه بيش از همه به ياد مرگ باشد و كسى كه از همه آماده تر براى آن شود). همچنین در همان كتاب شريف از امام على بن الحسين(عليهما السلام) نقل شده که حضرت مى فرماید: «عَجَبٌ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أنْكَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرى مَنْ يَمُوتُ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أنْكَرَ النَّشْأَةَ الأُخْرى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الاُولى»(2)؛ (بسيار تعجب است از كسانى كه مرگ را [عملاً] انكار مى كنند؛ در حالى كه هر روز و شب، مردگان را مى بينند همچنين بسيار تعجب است از كسانى كه جهان آخرت را انكار مى كنند؛ در حالى جهانِ دنيا را مى بينند [كه نشانه هاى آخرت در آن بسيار است]).
شاعر مى گويد:
فلك اى دوست! ز بس بى حد و بى مَر(3) گردد *** بد و نيك و غم و شادى همه آخر گردد
ز قفاى من و تو گِرد جهان را بسيار *** دى و اسفند مه و بهمن و آذر گردد
ماه چون شب شود از جاى به جايى حيران *** پى كيخسرو و دارا و سكندر گردد
اين سبك خنگ(4) بى آسايشِ بى پا تازد *** وين گران كشتى بى رهبر و لنگر گردد
روز بگذشته خيال است كه از نو آيد *** فرصت رفته محال است كه از سر گردد
كشتزار دل تو كوش كه تا سبز شود *** پيش از آن كين رخ گلنار معصفر گردد
زندگى جز نَفَسى نيست غنيمت شمرش *** نيست آمد كه همراه نفس برگردد
چرخ بر گرد تو دانى كه چه سان مى گردد؟ *** همچو شهباز كه بر گِرد كبوتر گردد
اندر اين نيمه ره، اين ديو تو را آخر كار *** سر بپيچاند و خود بر ره ديگر گردد
خوش مكن دل كه نگشته است نسيمت اى شمع *** بس نسيم فرح انگيز كه صرصر گردد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.