پاسخ اجمالی:
1- گاهی گفته می شود: تاسی به معصومین(ع) فقط در زمان حضور آنان امکان پذیر است؛ لذا تقلید مبتنی بر تأسی از آنها ممکن نیست. پاسخ: می توان از طریق احادیث و سنت از آنان پیروی کرد. 2- گاهی گفته می شود: شرایط زمانی و مکانی در رفتار معصومین دخالت داشته؛ لذا امکان تقلید و تأسّی به آنان وجود ندارد. پاسخ: در ساحت باورها و ارزش ها، با توجه به این که آن ها می توانند ثابت باشند می توانیم از معصومین تقلید کنیم. در مورد ساحت راه کارها و روش ها که در آن ها تغییر رخ می دهد، می توانیم از جانشین عام او که فقیه در دین است پیروی کنیم. 3- گاهی گفته می شود: هر انسانی عقل دارد و باید به تشخیص و صلاحدید عقل خود عمل نماید. پاسخ: «تقلید» و پیروی در حوزه دین مبتنی بر دلیل عقلی و سیره عقلایی است؛ یعنی آنچه را که عقل مستقیماً درک نمی کند و راهی برای اثبات آن ندارد و یا در مواردی با وجود امکان تحقیق و بررسی و اجتهاد، به دلایلی انسان درصدد تحقیق برنمی آید، ملزم به تبعیت و پیروی از کسی است که راه را به او می نمایاند. 4- گاهی گفته می شود: پیشوایان دینی برداشت های مختلفی از دین داشته اند؛ با این وجود چگونه می توان از آنان تقلید و پیروی کرد؟ پاسخ: اختلاف در احکام به معنای وجود قرائت ها و برداشت های مختلف از اسلام نیست، بلکه ناشی از موضوعات مختلفی است که در پی هم تحقق می یابد.
پاسخ تفصیلی:
درباره تقلید و تأسی و پیروی کردن از پیامبران و ائمه(صلواة الله علیهم اجمعین) چند شبهه مطرح شده است که بعد از بیان آنها به پاسخ آنها می پردازیم:
عدم امکان تأسی به معصومین(علیهم السلام) به خاطر عدم حضور معصوم
گاهی گفته می شود: در زمان حضور معصومین(علیهم السلام) برای مسلمانان که با آن حضرات مستقیماً ارتباط داشتند ممکن بود که به رفتار آنان اقتدا کنند ولی ما در زمانی زندگی می کنیم که دستمان از آنان کوتاه است و امام زمان(علیه السلام) نیز در غیبت به سر می برند، حال با این وضع چگونه می توانیم به رفتار آنان تأسّی نماییم؟
در پاسخ می گوییم: هر چند برای ما میسّر نیست که به طور مستقیم به معصومین تأسّی نماییم امّا می توانیم از لابه لای احادیث و سنت بر جای مانده از آنان، چهره و سیمای روشنی از آنان را در ذهن خود ترسیم کرده و از این طریق از آنان پیروی نماییم.
نقش زمان و مکان در تأسّی و تقلید از معصومین
گاهی گفته می شود: شرایط زمانی و مکانی در رفتار معصومین(علیهم السلام) دخالت داشته است و اساساً نمی توان نقش زمان و مکان را در این مسأله نادیده گرفت. چه بسا رفتاری در برهه ای خاص از زمان امکان تحقق داشته است ولی در زمان دیگر نمی توان آن رفتار و عمل را انجام داد. و لذا با توجه به این که بیش از هزار و چند صد سال از زمان آن حضرات می گذرد، دیگر امکان تقلید و تأسّی به آنان وجود ندارد.
در پاسخ این اشکال می گوییم: ساحت ها و زمینه های تقلید و تأسی بر چند قسم است:
الف) ساحت باورها، مسائل فکری، نظری و اعتقادی که نمی توان آن ها را با برهان عقلی ثابت کرد و عقل متعارف به آن دسترسی ندارد؛ نظیر سؤال قبر و احوال قیامت. در این بخش از باورها و مسائل اعتقادی، ما نیازمند تقلید هستیم به معنای این که علم به آن ها را از معصومان اخذ نماییم. این همان تقلیدی است که در مباحث اجتماعی و روان شناسی مطرح می گردد و فراتر از تقلید اصطلاحی است.
ب) ساحت ارزش ها و بایدها و نبایدها و خوب و بدها. البته اگر باورها و اعتقادات را به معنای عام آن در نظر بگیریم شامل ارزش ها نیز می شود. در این ساحت نیز ممکن است تقلید صورت گیرد.
ج) ساحت روش ها، راه کارها و به اصطلاح، تاکتیک ها و روش های عملی جهت دست یابی به اهداف ارزشمند.
توضیح این که: ما براساس ارزش هایی که داریم، هدفی را برای زندگانی خود ترسیم می کنیم که عبارت است از رسیدن به مقام قرب الهی، و همچنین اهداف متوسطی که راه های رسیدن به آن هدف متعالی و نهایی هستند. بی تردید رسیدن به این هدف بلند و والا، روش و راه کارهای خاصی دارد که با استدلال عقلی و یقینی و از طریق تجربه یقینی، ما می توانیم به برخی از آن روش ها دست یابیم. در این صورت، آن روش هایی که ما با استدلال عقلی و تجربه به آن دست یافتیم ما را در رسیدن به اهداف بلند و متعالی یاری می دهد و لذا در آن ها نیازمند به تأسّی از دیگران نیستیم. امّا گاهی ما نمی توانیم از پیش خود راه کارها و روش های رسیدن به اهداف متعالی مبتنی بر ارزش هایی را که به آن ها اعتقاد داریم، بشناسیم؛ یا از آن جهت که تجربه ما ناکافی است و یا از این جهت که قدرت استدلال ما ضعیف است و ما را به یقین نمی رساند، باید این راه کارها و روش ها را از دیگران فرا گیریم و با تبعیت و تأسّی از منبع معتبری، راه کار رسیدن به اهداف و ارزش های والا را شناسایی کنیم.
پیچیده ترین بخش پرسش مربوط به این ساحت است؛ زیرا انتخاب روش ها، راه کارها، تاکتیک ها و آنچه که به امور روزمره ما مربوط می شود، و تعیین قلمرو تقلید و تأسّی از دیگران و نحوه آن دشوار است. بخشی از روش ها و راه کارها فقهی هستند و حکم و ابعاد آن ها را به وسیله اجتهاد در فقه و یا «تقلید» از فقیه باید شناخت، و بخش دیگر روش ها و راه کارها نیازمند تخصص در زمینه مباحث اجتماعی و سایر تخصص های انسانی است.
د) ساحت ابزارها و وسایل؛ این ساحت برای تقلید، ابزارها و وسایلی است که توسط آن ها نیازهای مردم برطرف می شود، مثل نوع و فرم لباس و سخن گفتن و ابزار و وسایلی که مردم در زندگی روزمره خود از آن ها استفاده می کنند. در این زمینه ما به هر کسی که بتواند این ابزار را در اختیار ما قرار دهد مراجعه می کنیم. مثلاً کسی که می خواهد زبان و خطّ انگلیسی رایاد بگیرد لازم نیست که نزد انسان باتقوا برود تا زبان انگلیسی را به او یاد دهد او حتی می تواند نزد شخص کافری این نوع زبان را یاد بگیرد. البته رعایت مسائل جنبی معاشرت حکم دیگری دارد. ولی اموری که جنبه وسیله ای و ابزاری دارد و یا ارزشی بر آن ها مترتّب نیست تقلید از هر شخصِ ممکن کفایت می کند.
خلاصه این که در مورد شبهه مطرح شده می گوییم: در مورد ساحت اول و دوم یعنی باورها و ارزش ها، با توجه به این که آن ها می توانند ثابت باشند و شرایط زمانی و مکانی و اقلیمی در آن ها تغییری پدید نمی آورد می توانیم در این دو ساحت از وحی و حاملان و مبلّغان آن یعنی پیامبر و ائمه(علیهم السلام) تقلید کنیم. امّا در مورد ساحت سوم یعنی راه کارها و روش ها که در آن ها تغییر رخ می دهد و متناسب با تغییر شرایط، راه کارهای جدیدی باید اتّخاذ گردد، در این مورد گرچه دست ما از معصومین کوتاه است ولی می توانیم از جانشین عام او که فقیه در دین است پیروی کنیم. وضع ساحت چهارم نیز روشن شد، که تقلید در آن اشکالی ندارد.
برای روشن شدن مطلب می گوییم: رفتار بزرگان دین، هم دارای شکل و قالب است و هم دارای محتوا و معنا. شکل آن رفتار ممکن است در زمان های مختلف و با تحوّل شرایط متفاوت گردد و لازم نیست به شکل و قالب رفتار آن بزرگان پایبند بود، امّا روح و معنای رفتار آنان ثابت است که ما باید آن را بشناسیم و به آن پایبند باشیم. در روایات آمده که حضرت علی(علیه السلام) در زمان حکومت خود از نان خشک جو استفاده می کردند. تأسّی به آن حضرت به این نیست که ما هم نان جو بخوریم بلکه باید روح و معنای رفتار بزرگان دین را بشناسیم و به آنان تأسّی کنیم. روح این رفتار حضرت علی(علیه السلام) این است که باید زندگی مسؤولان، پایین تر از سطح زندگی افراد متوسط جامعه باشد.
اکتفا به حکم عقل
یکی دیگر از شبهات مربوط به «تقلید» که مطرح می شود این است که هر انسانی عقل دارد و باید به تشخیص و صلاحدید عقل خود عمل نماید نه آن که از دیگران «تقلید» و تبعیت نماید.
پاسخ: این شبهه مبتنی است بر مغالطه بین عام و خاص، و تعمیم حکم رفتاری و کارهایی که «تقلید» در آن ها روا نیست؛ یعنی اموری که عقل و منطق، تقلید در آن ها راه نمی پذیرد، به «تقلید» در حوزه احکام شرعی و بدین ترتیب، «تقلید» در این حوزه از مصادیق «تقلید» مذموم معرفی می گردد. سپس شبهه را توسعه می دهند و می گویند: اساساً تبعیت از دیگران و حتی انبیای الهی صحیح نیست و در هر صورت انسان باید به تشخیص عقل خود عمل نماید. آنان پا را نیز از این فراتر نهاده و می گویند: قرآن نیز نقدپذیر است؛ زیرا برخی از گزاره های آن درست نیست و لذا باید صحت و نادرستی قرآن را با محک علمی بسنجیم.
مذمّت قرآن از «تقلید» برخی افراد از آن رو است که آنان نیاکان و کسانی را پیروی می کردند که دلیلی بر مرام و رفتار خود نداشتند و یا دلیلی که بر مرام خود می آوردند نادرست بود و از این جهت نباید از آنان پیروی کنند، نه این که صرف تقلید از اجداد و نیاکان یا اشخاص دیگر حتی اگر بر خلاف عقل نباشد مستحق مذمّت و نکوهش است. مطابق قرآن اگر مرام و روشی فراروی ما نهاده شد که دلیل معتبری بر آن بود و مورد تأیید عقل قرار گرفت، باید آن را بپذیریم.
البته در اینجا منظور ما این است که به چیزی عمل کنیم که درستی آن با برهان و دلیل عقلی که به بدیهیات منتهی می شود قابل اثبات باشد یعنی دلیلی که برای هر عاقلی پس از ارائه توضیحات لازم قابل پذیرش باشد. امّا در مواردی که عقل ما به نتیجه نمی رسد و مستقلاً راهی برای اثبات امری ندارد؛ خواه آن امر مربوط به امور حسّی باشد و خواه مربوط به امور معنوی، و خواه مربوط به قوانین اجتماعی و ارزش ها، در این موارد پاسخ به آن ها مربوط به اسناد و منقولات تاریخی است، همان گونه که مسائلی که مربوط به علوم طبیعی است و مجرای تجربه است عقل حکمی ندارد.
این که ما می گوییم: باید از پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیروی کرد بدان جهت نیست که او انسان عاقل و فردی مصلح و متفکّر و خیراندیش برای جامعه است؛ چون هیچ یک از این ویژگی ها باعث نمی شود که کلام و رفتار او برای ما حجّت باشد؛ بلکه اطاعت و پیروی از او به آن جهت است که او متّصل به خدا و دریافت کننده وحی او است. و این امتیاز اصلی او از دیگران است. افزون بر این، ما شیعیان معتقدیم که سخنان اهل بیت(علیهم السلام) همانند سخنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای ما حجّت است و لذا همان گونه که اطاعت و تقلید از پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای ما فرض و واجب است پیروی از آن ها نیز واجب و ضروری است، و این مطلبی است که قرآن و روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر آن دلالت دارد.
در زمان غیبت معصوم، مسأله «تقلید» از مراجع تقلید مطرح می شود. و این کار امری گزافه و فاقد دلیل منطقی نیست بلکه مبتنی بر سیره عقلایی است که بر رجوع جاهل به عالم استوار است و بی تردید این بنای عقلا دارای پشتوانه عقلی نیز هست.
وقتی که انسان تخصّصی را فرا نگرفته و به کار یا مطلبی آشنایی ندارد و عقل او نیز راهی برای اثبات آن نمی یابد، حال اگر بداند که کسی در این زمینه تحصیل کرده و به تخصص لازم رسیده است به سراغ او می رود و از این طریق نیازش را به آن مطلب و کار ناشناخته برآورده می کند. او گرچه می داند کسی که به او مراجعه می کند معصوم از خطا نیست ولی وقتی خود در آن زمینه هیچ گونه شناخت و آگاهی ندارد و درصد خطا و اشتباهش بیشتر از متخصص آن فن است، چاره ای جز مراجعه به آن عالم و متخصص نیست. بنابراین، مراجعه به اعلم در فقه، صرف تعبّد نیست بلکه مبتنی بر روش و بنای عقلایی است. ما در «تقلید» از مجتهد نه از روی تعصّب و نه از روی هوس عمل می کنیم، بلکه ملاک ما داشتن علم و تقوا و عدالت است و وقتی کسی را اعلم از دیگران یافتیم او را بر سایرین ترجیح می دهیم.
خلاصه مطلب این که: «تقلید» و پیروی در حوزه دین مبتنی بر دلیل عقلی و سیره عقلایی است؛ یعنی آنچه را که عقل مستقیماً درک نمی کند و راهی برای اثبات آن ندارد و یا در مواردی با وجود امکان تحقیق و بررسی و اجتهاد به دلایلی انسان درصدد تحقیق برنمی آید، ملزم به تبعیت و پیروی از کسی است که راه را به او می نمایاند. در مقام پیروی از مرجع صلاحیت دار در درجه اوّل و به حکم عقل باید از کسی «تقلید» و پیروی کرد که از هر گونه خطا و اشتباهی مصون می باشد و آنان کسانی غیر از پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) نیستند.
در درجه دوّم در صورتی که دسترسی به آنان مقدور نیست، به حکم عقل و بنای عقلا باید از کسانی تقلید کنیم که به جهت شباهت بیشتری که به معصوم دارند و به جهت تخصص در زمینه دین و معارف الهی، احتمال خطا و اشتباهشان کمتر است و بهتر از دیگران می توانند ما را به مسائل و نیازمندی های دینی راهنمایی کنند. از این جهت است که ما در زمینه مسائل فقهی از مراجع تقلید که متخصص و کارشناس در فقه اسلامی هستند «تقلید» می کنیم؛ زیرا خطا و اشتباه آنان در این زمینه به مراتب از دیگران کمتر است.
اختلاف در سیره معصومین(علیهم السلام)
گاهی گفته می شود که شیوه های رفتاری پیشوایان دینی متفاوت است و این بدان جهت بوده که هر کدام برداشت های مختلفی از دین داشته اند. با این وجود چگونه می توان از آنان تقلید و پیروی کرد؟ در عصر غیبت امام(عجل الله) نیز که کسی به ایشان دسترسی ندارد، فتاوا و شیوه های رفتاری علما و مراجع به طریق اولی مختلف می باشد و آنان برداشت ها و قرائت های مختلفی را از دین خواهند داشت. با وجود این، تقلید از آنان چگونه امکان پذیر است؟
در پاسخ باید گفت: با توجه به اعتقاد ما در مورد عصمت پیامبر و ائمه معصومین(علیهم السلام) و با توجه به تحقیقات گسترده ای که در باره زندگی پیشوایان دینی ما شده، ثابت گردیده که آن ها نور واحد و به مثابه امام واحدی هستند که به اقتضای شرایط گوناگون، رفتارهای مختلفی بروز داده اند. این اختلاف به معنای اختلاف سلیقه و یا اختلاف در فکر و اندیشه نیست. همچنین این اختلاف ناشی از تأثیر زمان در حکم نیست تا گفته شود هر حکمی تاریخ مصرف دارد، بلکه این اختلاف به جهت تغییر موضوعات و مصادیق است، چون احکام تابع موضوعات می باشند و هر حکمی بر موضوع و عنوان خاصّی مترتّب گردیده است و هر گاه آن موضوع تحقق یافت آن حکم نیز تحقق می یابد. و ممکن است که در یک زمان و یک منطقه هم احکام مختلفی معتبر باشد که اختلاف آن ها تابع اختلاف قید موضوع باشد.
حاصل آن که: اختلاف در احکام به معنای وجود قرائت ها و برداشت های مختلف از اسلام نیست، بلکه ناشی از موضوعات مختلفی است که در پی هم تحقق می یابد. اگر خداوند متعال به پیامبر و ائمه معصومین(علیهم السلام) مقام تشریع را افاضه کرده و آنان به تناسب موضوعات و شرایط گوناگون، احکام و دستوراتی را صادر می کنند، این به معنای تغییر حکم یا اختلاف برداشت یا تأثیر زمان در تغییر احکام و برداشت ها نیست، بلکه احکام اولیه ای که از سوی پیشوایان دینی تشریع شده و همچنین رفتاری که در هر مقطع خاصی از هر یک از آن بزرگواران سر زده، منطبق بر موضوعات و عناوین و شرایط خاصی بوده است. بنابراین، احکام و دستوراتی که از سوی هر یک از پیشوایان دینی صادر گشته متناسب با شرایط و مصالح و تابع تحقق قیودی بوده که برخی از آن ها برای ما قابل شناسایی نیست ولی برای فقیه دین شناس امکان شناخت آن شرایط و قیود میسّر است. البته وجود احکام متعدد برای عناوین گوناگون، دلیل بر کمال و انعطاف پذیری قانون و شریعت است.
همچنین حاکم اسلامی در محدوده اختیارات خود و بر اساس مصالح جامعه اسلامی، احکامی را صادر می کند. او در حوزه اختیارات ممکن است حکم به تحریم و یا وجوب و یا تحلیل چیزی کند که قبل از آن، حکم دیگری داشت، نظیر تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی(رحمه الله) که حکمی حکومتی و در جهت مصالح جامعه اسلامی بوده است.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.